نقدی بر "پرتقال خونی" و بازیگرانش
فقط نگاهی به لیست بازیگران فیلم «پرتقال خونی» کافی است تا این فیلم را با چالشی جدی درگیر کند. حامد بهداد و فریبرز عربنیا در دوران فروغ خود در این فیلم حضور دارند و در عین حال حضور نیوشا ضیغمی هم در کنار این بازیگران سوالبرانگیز است.
حرفهایی هم برای اولین بار گفته میشد و زمانهای بود که هر تفکر و ایده تازهای به سرعت پذیرفته میشد. ولی به سرعت دورانی رسید که این کیفیت تفکر و ایده بود که باعث اوج یا فرود بود. افول این جریان سینمایی که سیروس الوند نمایندهای از آن هست هم به همین خاطر بود. تکرار حرفها و ارتباطاتی که بوی کهنگی میدادند...
درباره فیلم:
«پرتقال خونی» تازهترین فیلم سینمایی سیروس الوند یکی دیگر از آثاری است که در اکران پرحاشیه این روزها با توجه و استقبال کمتری روبهرو شده است. تلاش قابل توجه عوامل و سازندگان «پرتقال خونی» حداقل نتیجهاش فیلمی بوده که سر و شکل مشخصی دارد و میتوان تا انتها دنبالش کرد و از دیدن آن چندان خسته نشد.
در عین حال این فیلم بهترین اثر سالهای اخیر کارگردانش هم محسوب میشود و بهیاد آورنده بهترین دوران سیروس الوند و نمایندهای از نوع سینمایی است که او در همه این سالها تلاش داشته تا ارائه دهد. نماینده جنس مرغوبی از سینمای بدنه که در عین حال که میخواهد مخاطب را جذب و درگیر داستان نگاه دارد، مسائل اجتماعی و رگههایی از جریان جاری در دوران خود را ثبت کند و بازتاب دهد.
این فیلمها که سردمدارانی مثل الوند و جیرانی و صدرعاملی را دارند، میخواهند آینههایی اغراق شده باشند در برابر آدمهای روزگار معاصر. با همان سر و شکل، با همان جنس عاشق شدنها و رفت و آمدهای آشنا. این فیلمها برای مخاطب هم ساخته میشوند با این ادعا که به شعور توهین نمیکنند و به هر قیمتی به دنبال دیده شدن نیستند.
«پرتقال خونی» هم به تبعیت از ریشههای شکلگیری ایدهاش و علاقهمندیهای کارگردانش تلاشی بوده در زمینه جلب نظر مخاطب و هویت بخشیدن به جنس سینمایی که از آن آمده است. مشکل فیلم اما اینجاست که مسئلهای ندارد. درواقع مسئلهای را عنوان نمیکند و به نظر میرسد فیلم بیمسئله در جهان پرهیاهو و درگیر این روزها خنثی به نظر آید و باید هم کمتر دیده شود و مورد اهمیت قرار گیرد.
اینجاست که به دلایل مختلف از جمله محدودیتهای فنی و تکنیکی سینمای ایران و محدودیتهای مرتبط با ممیزی آثار، این عقب بودن متفکران و سازندگان این فیلمهاست که نسبت به نظریهای که عنوان میکنند برخوردی کهنه و تکراری دارند. درواقع ایراد از غیبت جذابیت روی پرده و ظاهر آراسته فیلم نیست که مانع تاثیرگذاری میشود این احساس از جهان بطنی فیلم تزریق میشود. مثل آب سردی میماند که روی گرمای ظاهری قهرمانان فیلم که مثلا در یک رقابت عشقی هستند میریزند.
اگر در اوایل دهه 70 این نوع سینما تاثیرگذار و مورد پسند برخی از اقشار جامعه و منتقدان به حساب میآمد، به این دلیل بود که سینما تازه با خروج از محدودیتهایش، اجازه داشت ملودرامی تهییجکننده و قهرمان پرور بسازد. حرفهایی هم برای اولین بار گفته میشد و زمانهای بود که هر تفکر و ایده تازهای به سرعت پذیرفته میشد.
ولی به سرعت دورانی رسید که این کیفیت تفکر و ایده بود که باعث اوج یا فرود بود. افول این جریان سینمایی که سیروس الوند نمایندهای از آن هست هم به همین خاطر بود. تکرار حرفها و ارتباطاتی که بوی کهنگی میدادند.
درباره بازیگران:
فقط نگاهی به لیست بازیگران فیلم «پرتقال خونی» کافی است تا این فیلم را با چالشی جدی درگیر کند. حامد بهداد و فریبرز عربنیا در دوران فروغ خود در این فیلم حضور دارند و در عین حال حضور نیوشا ضیغمی هم در کنار این بازیگران سوالبرانگیز است.
در این فیلم نام بازیگران توقعی را ایجاد میکند که به هیچ وجه پاسخ مناسبی به آن داده نمیشود. این نه به خاطر خود بازیگر که به خاطر اندازههای خود فیلم است. اگر غیر از این باشد که اتفاقا باید گفت بازیگران فیلم به کیفیت نهایی اثر افزودهاند و به شکل گیری فضا و ارتباطات آن کمک کردهاند. فریبرز عرب نیا بعد از پشت سر گذاشتن فرازی چون شخصیت مختار در زندگی هنریاش، اولین بار بود که با مخاطب در یک بسته نمایشی روبهرو میشد.
بهنظر میرسد در شخصیت پردازی کاراکتر عربنیا بسیار پتانسیل ایجاد تعلیق، هیجان و ارائههای سیاسی اجتماعی وجود داشت که به خوبی از تمام این پتانسیل استفاده نشده است. عرب نیا حضور خوبی در فیلم دارد ولی حد و اندازههای این نقش با بازیهایی که ما از عربنیا دیده ایم و انتظاری که از درخشش یک بازیگر در حد و اندازههای او داریم برابر نیست و همین امر باعث ضربه خوردن به جریان فیلم میشود. ظرف پرتری را باید به دست عربنیا میدادند.
حامد بهداد که دیگر آمار فیلمهای اکران شده و اکران نشدهاش از دست ما خارج است هم طبق معمول فیلمهای سال جاری از جمله «سعادت آباد» و «زندگی با چشمان بسته»، حضوری قابل قبول ولی غیرموثر دارد. اگر فیلم «جرم» را کنار بگذاریم، در باقی موارد با حامد بهدادی طرف هستیم که کیفیت کارش از کیفیت نهایی فیلم در جایگاه بالاتری بوده ولی حضرش در هیچ کدام از این فیلمهابه کلی نبوده که در یادمان بماند و حضور تاثیر گذاری نداشته است.
تا الان اگر از حضورهای پرتعداد و کوتاه این بازیگر در هر فیلمی استقبال میکردیم به این خاطر بود که منتظر بودیم به چنین جایگاهی در سینمای ایران برسد. اما شرایط کنونی بهداد در سینمای ایران، مرز باریک میان صعود تا سقوط است. حالا او به اعتباری رسیده است که جزو بازیگران انگشت شمار و محبوب این سینماست و در انتخاب باید وسواس بیشتری داشته باشد. بهداد اگر تا الان به دنبال جیگاه و اعتبار میگشت حالا باید به فیلم ها اعتبار دهد و اگر نه خیلی زود به جمع ژرتعداد بازیگران متوسط سینمای ایران میپیوندد.
نیوشا ضیغمی هم که به نوعی یکی از سرمایهگذاران و عوامل تولید این فیلم بوده است در حد و اندازههای مقبول بازیگریاش ظاهر شده ولی مشکل آنجاست که واقعا در برابر بازیگران مقابلش کمرنگ میشود. به هر حال این تلاش قابل احترامی از بازیگری بوده که به نظر میرسد قصد دارد جایگاه هنری و حرفهای خود را ارتقا دهد. شاید در «پرتقال خونی» نتیجه چندان خوبی نداشته باشد ولی باید برای هر شروعی امتیاز و احترام قائل بود.
منبع: تهران امروز