اینم یه تیکه از متن گزارش کارکرد یکی از انجمن های دانشجویی که براتون میزارم:
***************************************************
به نمایندگی از همه دوستان جمعه سری به خانواده های تحت پوشش زدیم. عیدی و ارزاق و کادو براب بچه ها...
دیدن شادی بچه ها و ذوق کودکانه شان موقع گرفتن کادو و برق چشمهایشان موقع باز کردن آن ها شیرین بود...
ولی راستش ته دلم یه جورایی خجالت کشیدم... از اینکه بچه هایمان این همه متفاوت اند. از اینکه با هم فرق داریم. آخه مگه ما چه برتری نسبت به اونها داریم ...
واقعن عدالت اجتماعی و مساوات چه معنی می ده و چطور محقق می شه؟!...
فقط اینو می دونم که کار ما یه وظیفه است، حس برمون نداره که داریم کار خاصی می کنیم، وظیفه ای به خاطر اینکه توی یه خونواده متوسط فرهنگی، اجتماعی به دنیا اومدیم، که تونستیم درس بخونیم، کار داشته باشیم و ...
فکر کنیم این کار بخشی از زندگی مونه...
*******************************************************************