سلام
بارها گفتم من شاعر نبیستم ونمی تونم بخوبی استاد رها وشاهین عزیز شعر بگم.در حقیقت من خودم رو یه جور چین کلمات می دونم.یعنی کلمان رو طوری کنار هم می چینم که کمی شکل شعر بخودش می گیره .تصمیم گرفتم در این تاپیک همه ی شبه شعر هائی رو که در مدت حضور قریب به نه سالم در تبیان گفتم جمع آوری کنم .البته شاید برای شما جالب نباشه ولی برای خودم یه آرشیو خوب میشه..
ابتدا از ثبت مطلب روزانه که سالها محل فعالیتم بود شروع می کنم:
شنبه 18/11/82
به مناسبت عید غدبر:
تبریك براهل ولاعیدولایت امده درموضع خم غدیرشیرین حكایت امده
چشمان خصم مرتضی امروزنابیناشود وحی خداقول رسول اندرحمایت امده
گویدخدادرروزخم كامل نمودم دین خود نعمت تمامی گشته وروزرضایت امده
گویدفرازمنبری باب گرام فاطمه مردم زبعدمن علی بهرامامت امده
یارب حبیبش دارتوهركس كه داردحب او خصم توباشد ان كسی كوبی رضایت امده
امروز باشد شادی اولادزهرای بتول عیدی زمهدی كن طلب اوباعنایت امده
ای شافع روزجزامولا علی مرتضی اشفع لنانزدخدا وقت رعایت امده