دو نوع افسردگی داریم.اون قبلی توضیح افسردگی بود اینها هم دو نوع هستند که فرد
ممکنه یکی شو بگیره.
اختلال افسردگی اساسی(MDD)
این افراد با سختی زیادی زندگی روزمره خود را به سر می برند بیشتر تمایل دارن به درون گرایی.
همیشه ناراحتند،علت ناراحتی شونم نمیدونن چیه.دائما دوره غم بر زندگی این افراد احاطه داره.
کمتر به حالت های عاطفی شادی توجه دارند.
نشانه هاش: خلق افسرده،کاهش علاقه نسبت به امور لذت آور،تندی یا کندی روانی حرکتی.
یعنی حرکاتشون یا سریع یا آروم. کم اشتهااند یا پر اشتها.توانایی در تمرکز ندارن به دلیل
اشتغال ذهنی.گرایش به افکار خودکشی. کم خوابی یا پرخوابی
افسرده خویی: dythymic disirder
اگر طول مدت نشانه ها بیش از دو سال طول بکشه فرد دچار افسرده خویی میشود.
این مریضی از مریضی افسردگی اساسی بدتره. در افسرده خویی شدت نشانه ها کمتره ولی
دوره آن طولانی تر است.حالات افسردگی تمام ساعات زندگی فرد را در برمیگیرد.
به طوری که فرد پیوسته دچار خلق افسرده است.تمام نشانه های افسردگی اساسی
با افسرده خویی یکی هست.
اکثر این افراد دست به خود کشی میزنند.درمانش هم خیلی سخته.معمولا در بیمارستان ها
نگهداری می شوند.درمانشون هم دارو درمانی است.حمایت گر هستند یعنی یکی باید
مواظبشون باشه کارای شخصی شونو انجام بده.. نهیف و لاغرند و کم تر تمایل به خوردن غذا دارند.
گرایش به خود کشی داره.
**توجه: افسردگی اساسی گرایش به افکار خودکشی داره یعنی فکر خودکشی رو میکنه
و میره طرف خودکشی طوری که بتونن نجاتش بدن. یعنی تو اتاق میره رگشو میزنه
مادر پدرش تو خونه هستن تا سریع بفهمن و نجاتش بدن.جوری خودشو میکشه که
نجات پیدا کنه.
ولی افسرده خویی ها واقعا میرن طرف خودکشی. طوری خودشونو میکشن که راه برگشتی
نداشته باشه. مثلا بعضی ها که میرن خودشونو از پل میندازن پایین یا یک نمونه تو ایستگاه مترو دیدیم
خودشو پرت کرد جلو قطار.
بعضی ها هم خودشونو زجر کش میکنن،یه مشما میپیچن دور خودشون با مشما خودشونو خفه میکنن.