تبیان، دستیار زندگی

گفتم اتفاقا

از اون اصلا خوشم نمیومد. 

 استاد کلاس زیستم روم نمیشد درس میداد نگاه کنم

انبوه نیستیم4نفریم 

 خواهش میکنم.ولی منظور من پسر بچه ها بود. 

سلام
زهرا خانوم حس می کنم دارین منو تهدید می کنین، بهم بگین که دارم اشتباه می کنم، بگین که منظورتون اون چیزی نیست که نوشته هاتون میگن.نذارین این سفره آرامشی که پهن شده، دوباره برچیده شه و لشکرکشی ها شروع شه.نذارین خیل سپاهم (اگه از مرام و معرفت بویی بردین، به این یه فقره گیر ندین) دوباره بشه کابوس شبهاتون.

سلام
آذر خانوم ممنون که منظورتونو واضح بیان کردین، امر واسم مشتبه شده بود.
یا علی

سلام
تهدید؟
اخه شما و تهدید؟
لشكر كشی رو تو قسمت ادبیات رقابت تنگاتنگ توضیح دادم اینجا نمیخوام باز تكرار بشه
راستش من كه تو این مدت با ارامش كامل شب رو به صبح میرسوندم معلومه كه شما شبهاتون پر از كابوس بوده؟
درسته؟
حقم دارین

سلام
بله، توضیخ دادین، منم که کاملا صادقانه (و به دور از مظلوم نمایی) جوابتونو دادم، خانوم مطلبی چه سوالایی می پرسین.خوب وقتی شما با اون وضع خیمه گاه و لشگر درب و داغون، شب رو با آرامش کامل به صبح می رسوندین، دیگه مشخصه منِ فاتح شبا غرق چه رویاهای شیرینی بودم.
یا علی

سلام
اره فقط یه رویا همین در همین حد رویا بوده

سلام
بله دیگه، آتش بس شد و در حد رویا موند، واسه شمام بد نشدا، کابوساتون در حد کابوس موند.حیف خانوم مطلبی، حیف که اینجوری شد.
یا علی

دوستان این بحث های بی نتیجه رو ول کنین
بجاش یه بحث زیبا بندازین تا همه لذت ببریم و کسی هم نرنجه