سلام
چه قدر دلم واسه همتون تنگ شده
این تاپیک رو می ذارم هروقت خواستی درد و دل کنی یه کلیک روش بکن...
دلنوشته هات و غمهات رو بنویس.....
کل آیتم ها 85
سلامخیلی خسته تر از اینم که بخندم....دل گریونه و لب خندون............کاش بشه نقاب رو برداشت ......کاش خودم باشم........میگن آدمایی که بقیه رو میخندونن خودشون خیلی غم دارن........کاش راه چارلی رو نمیرفتم......میشدم یه آدمک پشت نقاب لبخند .....کاش می شد نقاب بزنم و در عوض چهره مو پنهون کنم .. که هیچ کی خنده دروغیمو نبینه................کاش..........
بیاید شاهد پرواز پروانه ها باشیم....
شادی را هدیه کن حتی به کسانی که آن را از تو گرفتند. عشق بورز به آنهایی که دلت را شکستند.دعا کن برای آنهایی که نفرینت کردندو بخند که خدا هنوز آن بالا با توست.
خدایا رهایم مکن
چقدر ساکت بودم وقتی گفتی : دیگه نه...!من سکوت دیگر سکوت میکنم تا هر دم به نبودنت حرف نزنم.......میدونی سکوت قشنگه....وقای همیشه واسه بودنت تلاش کردم و هر بار هر چند یه وقت یادت میومد که می تونی بری...........تقصیر من بود...همیشه تقصیر منه......میدونستم وقتی غم داری باید تنهات بزارم چون تهش هی من تنها میمونم ....من خستم ...از خودم و از همه چیز .....از حرفی که هر بار خواستی بهم زدی................ولی این بار سکوت کردم ...شاید بهتره دیگه راحت باشی و من باشم با خودم...................تو به جای همه خنده های من بخند...من هم قول میدهم بار همه درد هات رو بکشم...........قول میدم دیگه نگم چرا...................
خنده تلخ من از گریه غم انگیز تر است
دلم از غصه گرفته است به آن می خندم !!!!
من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگوپیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو
[quote=mahyarglobal;677252;396117]سلامخیلی خسته تر از اینم که بخندم....دل گریونه و لب خندون............کاش بشه نقاب رو برداشت ......کاش خودم باشم........میگن آدمایی که بقیه رو میخندونن خودشون خیلی غم دارن........کاش راه چارلی رو نمیرفتم......میشدم یه آدمک پشت نقاب لبخند .....کاش می شد نقاب بزنم و در عوض چهره مو پنهون کنم .. که هیچ کی خنده دروغیمو نبینه................کاش..........
سلام............بله گاهی باید بشینی و به خودت بخندی.....اونم چه خنده ای...
سلام ...امشب یه کاری کردم که توش موندم ...امام حسین (ع) ، خودش گفت که تنها راه من متوسل شدن به توست ...امام جان ... جانم به فدای علی اصغرت ... به دستان بریده ی سقایت ، به کمر خمیده ی خواهرت ، گلوی خونین علی اصغرت ، به نگاه قشنگ رقیه ات ، به پهلوی شکسته مادرت ، به فرق بریده ی پدرت ، به کریمی برادرت ... قسمت می دهم ... قسمت میدم که کمکم کنی ... کمکم کنی که اولینش نباشم ...امام ... کمک ...
غرق نعمتیم ؛ حالیمون نیست ...
الهی رضا برضائک!
سلام مگه میشه تو دل آدم حرفی نباشهخیلی حرفا تو دلم هست خیلیولی تنها كسی میتونه بشنوه كه بدونه این حرفا از ته دلمه از عمق جانمه كسی جز خدا نمیشه حرفی به عمق 26سال زندگی كودكی نوجوانی وجوانی خدا دنبال یه هدیه ام یه هدیه واسه هیچی پیدا نكردم كمكم كن كمكم كنكه وقتی میام پیشت دستم خالی نباشه تو هر روز هدیه ایی بهم دادی هر لحظه هر ثانیه ولی من فقط میخوام یه هدیه بهت بدم كمكم كن
زندگي سفري است که به ما مي آموزد
"دادن وگرفتن يکي ست"
وهدف از وجود ما عشق ورزيدن،بخشش وشوق گشودن دست ياري
به سوي ديگري ست
یادمن باشد که : اندک است تنهایی من در مقایسه با تنهایی خورشید .
چی بگم ؟ به کی بگم ؟وقتی هیچکس ازمن توقع نداره که دپرس بشم ... آخه به کی بگم بابا منم حق دارم با اتفاقات سختی که سر راهم قرار میگیره بعضی وقتا بی حوصله بشم ... درونم پر از نگرانی باشه ... کم تحمل بشم ...تا یه ذره ساکت بمونم و تو جمع حرف نزنم ... مامانم میگه مگه چی شده اینجوری شدی ؟ ... میگه میدونی اینجوری ناراحت بودن ناشکریه ؟...خدا خودش میدونه که من نمیخوام ناشکری کنم ... فقط میخوام حداقل مادرم درکم کنه ... فقط میخوام ازم توقع زیادی نداشته باشن... فقط میخوام یه مدت حداقل یه مدت ازم توقع شاد بودن نداشته باشن ... آخه هر وقت که غم دارم و تظاهر به شادی میکنم حالم بیشتر بد میشه ...خدایا خودت حالمو خوب کنن...خدایا خودت تحمل و صبری که بهم دادی بهم برگردون ...خدایا خودت قلبمو پر از آرامش کن ... خدایا خودت قلبمو پر از حضور خودت کن ... نه هیچ چیز دیگه ... هیچ چیز غیر از تو ارزش فکر کردن نداره ... فقط چیزایی رو برام دغدغه کن که برات مهمه و براش ارزش قرار دادی ...خدایا...
میدونی فرق انجمن مدیریت با انجمنای دیگه چیه ؟
دوست داری بدونی ؟ خب فرقش اینه : همه ی انجمنهای تخصصی تبیان فقط یه مدیر داره ، ولی تو انجمن مدیریت هر کس بیاد و فعالیت کنه
خودش یه مدیره پس بیا انجمن مدیریت و با چشمان یک مدیر نگاه کن
میدونی خیلی وقته دل من گرفته؟میدونی دلم برات تنگ شده؟میدونی خیلی وقته رفتی؟میدونی دیگه باورم شده هوامو نداری؟میدونی دیگه دل من اون دل کوچولوی شاد نیست؟میدونی خیلی وقته دارم وانمود میکنم؟؟!!!میدونی چه اتفاقایی واسم افتاد؟میدونی بازم حالم خوب نشد؟میدونی نتونستم باهاش مبارزه کنم؟میدونی تنها شدم؟میدونی درد کشیدم؟میدونی خسته شدم؟میدونی بازم نشد بگم؟میدونی کم آوردم؟میدونی حالا آرزوی فقط یه نگاه دارم؟میدونی بازم شکستم؟میدونی پاهام زخمی شدن؟میدونی تو حسرتش موندم؟میدونی میخوام منم مثل بقیه باشم؟میدونی الان دارم گریه میکنم؟میدونی چی شدم؟کاش میدونستی؟!اما تو میدونی مگه نه؟!
از پله های ابر
پایین می آید
بی ذوقی نکن چتر سیاه!
(M.V.M)
یه حرفی تودلم هست ولی نمی گم....خودش میدونه منظورم چیه!!!!