بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
خانه حسین مدمل، دیوار به دیوار صحن حضرت امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ
بود.
او به ناگاه مریض شد و بعد از مدتی هر دو پایش مثل چوب خشكید و
خانهنشین شد.
چون نمیتوانست كار بكند، دچار فقر و نیازمند مردم شد و زن و
بچههایش روزگار سختی را می گذرانیدند.
در یكی از شبها به خاطرش آمد كه خداوند در قرآن مجید فرموده:
وَ نَحْنُ اَقْرَبُ اِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرید.*1*
ما از شاهرگ گردن به آدمی نزدیكتریم.
وضو گرفت و دو ركعت نماز خواند و گفت: «خدایا این دنیا صاحبی دارد. از تو میخواهم كه مرا به وسلیهی او شفا دهی. »
در همان شب، وقتی همسر و فرزندانش از خواب بیدار شدند، دیدند كه نوری
فضای منزل را روشن و زمین و آسمان را منور كرده است، به حدی كه چشمها را
خیره میكند.
از حسین پرسیدند: «چه خبر است؟»
گفت:
«الان فریاد رس بیچارگان حضرت صاحب الزمان ـ علیه السّلام ـ این جا بود. كنار بسترم آمد و به من فرمود: ای حسین مدمل! برخیز. »
عرض كردم نمیتوانم. پس در كمال محبت و مهربانی دستم را گرفتند و مرا بلند كردند.
دیدم هیچ گونه درد و مرضی ندارم.
آری، خداوند متعال به بركت آن حضرت مرا شفا داده و از غم و اندوه رهانیده بود.»*2*
عمرم تمام گشت ز هجران روی تو
ترسم شها به خاك برم آرزوی تو
آنگه كه روی ماه تو از دیده شد نهان
عشاق را همیشه بود دیده سوی تو
دامن پر از ستاره كنم شب ز اشك چشم
چون بنگرم به ماه و كنم یاد روی تو
گردش به باغ بهر تماشای گل بود
گلهای باغ را نبود رنگ و بوی تو
تا كی ز هجر تو سوزیم همچو شمع
شبها به یاد روی تو و گفتوگوی تو
رحمی به حال شاهد از پا فتاده كن
تا كی به هر دیار كند جستوجوی تو*3*
--------------
*2* بحار الانوار، ج52، ص31، منتخب الاثر، ص361، و 92 تن از نجات یافتگان، ص73.
*3* شعر از حسین شاهد. -------------
قرار این هفتمون...
چه کنیم که واقعا" از صمیم قلب به یاد امام (عج) باشیم؟
چرا با تمام ادعاهایی که داریم نشانه ای از نزدیکی حقیقی با ایشان نداریم؟
التماس دعای فراوان
*********