ترانه ای رضا صادقی
بده دستات و به من تا باورم شه پیشمی
می دونم خوب می دونی تو تار و پود و ریشمی
تو که از دنیا گذشتی واسه یک خنده ی من
چرا من نگذرم از یه پوست و خون به اسم تن
تو خیالمم نبود دوباره عاشقی کنم
ممنونم اجازه دادی با تو زندگی کنم
نمی دونم چی بگم که باورت شه جونمی
توی این کابوس درد رویای مهربونمی
می دونی با تو پرم از شعر و ستاره
می دونی بی تو لحظه حرمتی نداره
می دونی در تو این خدا بوده که تونسته گل عشق و بکاره
وقتی حتی پیشمی دلم بات تنگ میشه باز
عشق تو تو لحظه هام خاطره ساز و قصه ساز
به جون خودت که بی تو از نفس هم سیر می شم
نمی دونم چی می شه بدجوری گوشه گیر می شم
ممنونم که بچه بازی هامو طاقت می کنی
هر چقدر بد می شم اما تو نجابت می کنی
هر کجای دنیا باشم با منی و در منی
نگران حال و روزم بیشتر از خود منی
می دونی با تو پرم از شعر و ستاره
می دونی بی تو لحظه حرمتی نداره
می دونی در تو این خدا بوده که تونسته گل عشق و بکاره ... می دونی با تو ......
می دونی بی تو ... ... می دونی در تو ...