تبیان، دستیار زندگی

سلام خدمت دوستان عزیز تبیانی

پنج شنبه 10 شهریور رصدی رو برای اعضای انجمن برگزار کردیم که گزارشش رو براتون مینویسم :)

ساعت تقریبا 7/7.15 از یزد حرکت کردیم و راهی محل رصدی یعنی اسلام آباد کالمند کوه شدیم. در مسیر هم برای گذران وقت به گفتگوها و کارهای جانبی مشغول شدیم. وقتی به مقصد رسیدیم هوا تاریک شده بود و جناب medman و برادرزادشون در تاریکی انتظار ما رو میکشیدن، که خب در این انتظار هم بیکار نمونده و به گفته خودشون به رصد صور فلکی و ماهواره هم پرداخته بودن :)

وقتی از ماشین پیاده شدم و همه جا تاریک شد از دیدن آسمونش ذوق کردم، خیلی وقت بود که نرفته بودم اسلام آباد و با دیدن مجدد آسمونش حسابی به ذوق اومدم مخصوصا وقتی با آسمونهای قبلی که تو این مدت دیده بودم مقایسش کردم واقعا عالی بود، یه آسمون صاف و پرستاره که از دیدنش کیف می کردی. خدایی دلم واسش تنگ شده بود. بعضی از جرمها رو هم با چشم غیر مسلح می تونستی ببینی.

بعد از اون به استقرار اپتیکها پرداختیم و هر گروهی شروع کرد به رصد با اپتیکش. من، خانوم شریفی، خانوم ثناجو و خانوم هامانیان هم با تلسکوپ بازتابی پایه AZ4 شروع کردیم به رصد و تلاش کردیم اجرام رو بگیریم. و به شخصه سعی کردم دوستان رو تشویق کنم به گرفتن اجرام (چون بعضی از دوستان فکر می کنن کار سختیه و دست به اپتیک نمیزنن و بخاطر همین سعی کردم تشویقشون کنم که خودشون جرم رو پیدا کنن و چیزایی رو که بلد بودم بهشون یاد دادم و خب خدا رو شکر سعیم نتیجه داد و بچه های دیگه هم تونستن اجرامی که به نظرشون سخت میومد رو پیدا کنن )، خلاصه 4 نفری به نوبت اجرام صور فلکی رو رصد می کردیم و از عقرب هم شروع کردیم و ادامه دادیم. اما این بین یکی از دوستانی که مسئول بودن و دوستان تازه وارد، میومدن و میخاستن با اپتیک ما یه جرم رو نشون بدن یا ببینن این میشد که ما از ترتیب مورد نظرمون چندباری خارج شدیم، و وقفه ایجاد میشد،

اجرامی که گرفتیم هم اینا بودن: ام4، ام80، ام62، ام19، ام6، ام7، ام8، ام20، ام21، ام22، ام28، ام22، ام54، ام70، ام69، ام71، ام27، ام30، ام31(کهکشان آندرومدا)، ام33(کهکشان مثلث)، ام15، ام103، ام40، ام13، ام57، ام 56، ام29، خوشه اچ و خی، ام1، خوشه قلائص، ام79، ام3، دوتایی دجاجه.

مرور برخی صور فلکی، رصد دنباله دار گاراد و ایستگاه فضایی بین المللی هم کارهای دیگه ای بود که انجام شد. نزدیک 20 شهاب هم بچه ها دیدن که من فقط 4/5 تاشو دیدم وبقیشو با صدای جیغ بچه ها متوجه شدم P:.

نکته جالب دیگه مشتری و قمرهاش بودن با یه آرایش خاص که من بار اولم بود اینطوری میدیدمشون، سه قمر در سمت راست اما نه در یک خط، یکیش هم به مشتری چسبیده بود یک قمر هم در سمت چپ، کمربندهاشم با همون اپتیک ما و چشمی 25 دیده میشد، منم تونستم با موبایلم ازش عکس بگیرمD:.

(این بین اجرامی رو که گروههای دیگه هم رصد میکردن از اپتیکشون میدیدیم مثل ام81، ام82 با دوچشمی خانوم دهقانیزاده ، چندتا ان جی سی، ام42، ام43 با اپتیک آقای مهاجان که زیبا هم بود ).

در طول مدت زمانی که اونجا بودیم تقریبا ساعت 12:30 به بعد هوا رو به سردی رفت تا جایی که رسید به وقتی که واقعا میلرزیدیم و یخ زدیم، گروهی میخاستن برگردن ولی ما پافشاری کردیم برای موندن، برای گرم شدن هم دوستان رفتن چوب پیدا کردن و پشت یه دیوار کنار محل رصد بقول دوستان یه 100 تومنی خرج کردن تا آتیش روشن کنن ، یه گروه هم رفتن دورتر به یه محل دیگه برای عکاسی، ما هم یه خورده استراحت کردیم و چای و بیسکوییت نوش جان نمودیم و همینطوری میلرزیدیم (راستش دوستان فکر نمیکردن این قدر سرد بشه هوا بخاطر همین لباس گرم نیاورده بودن، من هم که احتمال میدادم سردمون بشه و ژاکت و پتو و دستکش هم با خودم برده بودم، با وجود اینا و پتویی که دورم گرفته بودم بازم سردم بود- تجربه ای که به شخصه داشتم تو رصدها اینه که اگه بشینی بیشتر سردت میشه، اصلا اگه وایساده بودی می تونستی تحمل کنی، در حالت نشسته سرما رو بیشتر

احساس می کنی، و اگه بری کنار آتیش و برگردی باز بیشتر سرما رو احساس می کنی اما اگه بتونی در حال فعالیت باشی و نشینی زودتر بدنت عادت می کنه با سرمای هوا)، موقع استراحت هم من یه صورت فلکی جدید یاد گرفتم و اون درنا بود، بعد از قدری استراحت و گرم شدن هم باز رصد رو ادامه دادیم. یه چیز بامزه هم این بود که یدفعه آقای مهاجان گفت اا این تلسکوپ یخ زده آینش شبنم زده، من میگم چرا همه ستاره ها رو سحابی می بینما :)).

خلاصه تا حدود ساعت 3.30 که جبار هم بالا اومده بود دیگه و ما هم از دیدنش ذوق میکردیم، رصد ادامه پیدا کرد بعد از اونم چندتا عکس دست جمعی گرفتیم کنار آتیش و همینطور کناراپتیکها. و دیگه پافشاریمون جواب نداد واسه موندن و جمع کردیمو برگشتیم یزد.

ناکامی رصدی ;) : قرار بود بچه ها این رصد رو به شکل گسترده تر و جدیتر به طراحی بپردازن اما به خاطر مشکلی برگه ها آماده و آورده نشده بود، بخاطر همین قید طراحی رو زدیم (البته خانوم شریفی یه طرح از اچ و خی روی یه برگه ای که یکی از دوستان داشتن زدن که خوب هم شده بود). اما خب بکارهای دیگه تونستیم بپردازیم.

جای همگی خیلی خیلی خالی بود.اونجا به یاد دوستان تبیان و اون دو روز رصد افتادم و گفتم کاش دوستان تبیانی هم اینجا بودن و با هم رصد می کردیم،ایشالا یه روزی بازم بیاین یزد وبا هم بریم رصد:)

ایشالا به محض رسیدن عکسها به دستمون اونا رو قرار میدم :)