تبیان، دستیار زندگی

آمریکایی است و متولد 1949. اسمش "دندی دیلی مک کال".

کتابی ازش خوانده ام با نام "خدا نزدیک است ؛ صد و یک راه برای گفتگو با خدا"

باورتان نمی شود که راه های پیشنهادی این نویسنده ی مسیحی تا چه اندازه با آموزه های اسلامی ما مطابقت دارد. و عرفان آن بیش از هر عرفانی به عرفان اسلامی نزدیک است.

 به طرز فوق العاده ای بر اساس فطرت انسانی نوشته شده. واقعا فکر می کنم همه انسانها در نقطه نقطه دنیا می توانند این کتاب کوچک را بخوانند و با خداوند رفیق شوند!

به نظرم وجود همین یک کتاب، فطرت خدا پرست و خداجوی آدمی را اثبات می کند.

این کتاب از موقعیت های عادی زندگی از قبیل راه رفتن در هوای بارانی، تمیز کردن کمد، رفتن به کتابخانه و...برای گفتگو با خدا استفاده می کند تا به خواننده بیاموزد که او هم در حین تجربه های معمول زندگی می تواند راه های ملموسی برای ارتباط با خدا بیافریند.

یک نمونه:« دفعه بعد که باد شدید یا طوفان شروع به وزیدن کرد اگر رعد و برقی در کار نبود، از خانه بیرون بروید و بگذارید باد شما را احاطه کند تا شدت و قدرت آن را با تمام وجود حس کنید. در آن حال به قدرت باورنکردنی خدا نیز توجه کنید. سعی کنید او را به عنوان قدرتی که تمام جهان و از جمله این باد شدید به آن متکی است، بهتر حس کنید.»ص 17

برای من که شگفت انگیز و شادی بخش است که میبینم یک زن مسیحی آمریکایی انقدر از یاد خدا سخن بگوید، یادکردنی عاشقانه و عارفانه و پر ازتوحید و معرفت و اخلاص. بر ذکر خدا در همه حال و در همه جا تاکید دارد.

نگاهی که او به دنیا دارد و خوانندگانش را به آن سمت هدایت می کند، نگاه یک بنده ی مخلص شاکر را ماند که به هر چه می نگرد همه لطف خدا بیند. در هر کاری پسند او را جوید و به دنبال جلب نظر حق باشد.

درص 44 گفته است:« شمعی روشن کنید و به تماشای نور آن بنشینید. به تأثیر شمع روی تاریکی اطرافتان توجه کنید. ببینید چطور نور آن حتی تا گوشه های اتاق را هم روشن می کند و ترس و واهمه را از بین  می برد. روی این نکته که می گویند خدا نور جهان است تمرکز کنید و سعی کنید بفهمید منظور چیست. از خدا بپرسید چطور می توانید بازتاب نور او بر روی زمین باشید و چگونه می توانید احساسات منفی و سیاهی را که نسبت به دیگران در دل دارید از خود دور کنید.»

نویسنده کتاب، خانم دندی دیلی مک کال، با شوهر و سه فرزندش در یکی از روستاهای ایالت اوهایو در آمریکا زندگی می کند. او نویسنده ی بیش از 200 جلد کتاب کودک و 27 کتاب برای بزرگسالان است و تا به حال بیش از یک میلیون جلد از کتاب های او در سراسر دنیا به فروش رسیده است.(مترجمین)

صفحات منتخب از کتاب:

«هدیه ای از یک ناشناس»

«به کسی هدیه ای بدهید یا لطفی به او بکنید. کسی که به هیچ وجه نمی تواند حدس بزند شما این کار را کرده اید. این هدیه می تواند فرستادن چند میوه ی تازه یا مقداری پول برای کسی، کاشتن یک نهال در باغچه نزدیک خانه یک نفر یا تمیز کردن جلوی خانه کسی باشد.

از خدا برای موقع هایی که اصلا انتظار نداشته اید ولی هدیه ای به دستتان رسیده تشکر کنید. مثلا آن روزی که بعد از مدت ها یکی از دوستان تان به شما تلفن کرد، یاآن کارت تبریکی که از یک دوست یا فامیل به دستتان رسید، آن ظهر سرد زمستان که به دور از انتظار شما ناگهان خورشید از پشت ابرها بیرون آمد و هر چند کوتاه اما سخاوتمندانه پرتوهای گرمش را نثار کرد یا لحظه های به یاد ماندنی که حضور خدا را در کنارتان به خوبی احساس کرده اید.»

ص9