سلام خدمت همه ی دوستان کتابخوان و فعال.
تا به حال پیش آمده که در یک داستان کوتاه یا بلند، به شدت شیفته و عاشق یکی از شخصیت ها شوید؟
با اتفاقات تلخ و شیرینی که برایش می افتد بمیرید و زنده شوید؟
یا احیانا بر رنج و شکنجه و غم هایش اشک بریزید؟
یا نمی دانم...اصلا انقدر پاک و خوب (و خیلی خیلی خیلی خوب) باشد که به خاطر این تراکم معصومیت و پاک سرشتی، اشک هایتان جاری شود و...خدای من! آرزو کنید که شبیه او باشید؟
نه! مهم نیست این شخصیت قهرمان داستان باشد یا نباشد، وجود خارجی داشته باشد یا کاملا خیالی باشد، بحث سر تأثیرگذاری فوق العاده است. اینکه شما او را هرگز فراموش نمی کنید!
بعضی از کاراکترها واقعا آنقدر جذاب و دوست داشتنی خلق می شوند که احساسات و عواطف شما رو به دلخواه نویسنده به اوج می رسانند. (خیلی هنره ها!!!!)
چطوره در اینجا یکی دو مورد از کاراکترهای محبوبتان (در داستان فارسی/غیر فارسی) معرفی کنید و چه بهتر که توضیحاتی در موردش بدهید و اینکه علت علاقه شما چیست؟چه چیزی در این شخصیت نظر شما را جلب کرده؟ در ضمن نام داستان یا کتاب و نویسنده فراموش نشود.
به زودی درباره شخصیت های محبوب خودم: شازده کوچولو، عمو تام در کلبه عمو تام، محمد دالان بهشت ، علی من او ، آنت جان شیفته ، ایوا در کلبه عمو تام ، حسن بادبادک باز ، پرستوی شاهزاده ی خوشبخت و بسیاری دیگر خواهم نوشت.