با سلام خدمت دوستان
گزارش من
اولش که در پی پیدا کردن تبیان بودم همین که رسیدم جلوی در تبیان و چون نمیشناختم و میخواستم رد شم که اقای محا اومدن بیرون و گفتن اقا ساسان؟؟ (من نمیدونم با اون اواتار اوا استار چه جوری این قدر زود منو شناختن) منم گفتم بله !!! خلاصه بعد از این که با چند نفر از جمله نیما جون و ... اشنا شدم سوار اتوبوس شدیم و اون ماجرای سوار کردن اقای صمدی و... وماجرای بستنی خانم ستاره بنیادی(البته تولدتون هم مبارک) هم که همه گفتن رو خلاصه میکنیم میرسیم به بحث شیرین پانتومیم و الگوریتم غربال و این که چی شد این موضوع این قدر مهم شد!!!!
اگه بخوام راستش رو بگم من اونقدر گوشم تیز نیست که اونو میشنیدم و اونقدر هم لبخونی نمیدونم که متوجه میشدم !!از اون جایی که خانم گندم اول به امید جون گفت بعد به اقای فائز دیگه بقیش رو خودتون بفهمین.... البته معلوم بود که الگوریتم غربال میشه!!چیز سختی نبود مخصوصا با اون حرکات خوب اقای فائز من تعجب میکردم چرا بقیه نمی فهمیدن که الگوریتم غربال میشه!!!
بعد از قضیه ی الگوریتم غربال دیگه چیز قابل ذکری نبود تا این که رسیدیم و بعد از نماز و شام رفتیم برای رصد توی اون خارها که فکر کنم چند باری توی دست و پای من رفتن بعد از این که وسایل رو چیدیم اقای صمدی لطف کردن و برای بچه هایی که تجربه ی رصدی کمتری نسبت به بقیه داشتن یه کلاس فشرده ی شناخت صور فلکی گذاشتن که منم توشون بودم و خیلی استفاده کردم همه چیز خوب بود ولی جای دوستان خالی بود دوستانی که نبودند ولی دوست داشتن باشن!!!
قضیه زیاد داره ولی فکر کنم مهم هاش رو بگم بهتره!!!
یکیش این بود که من فهمیدم وقتی شهاب میبینی باید جیغ بکشی تا بقیه هم ببیننش که من این کار رو نکردم و بچه ها رو از یه دنباله دار حدودا 5 ثانیه ای محروم کردم بعدش ذوق زدگی اقای صمدی هنگام طلوع ماه بود که من بعد از حدود 30 ثانیه دیدمش ایشون که داد میزدن من به اسمون نگاه کردم چیزی ندیدم نگو به افق اشاره می کنن !! حالا بگزریم در کل خیلی خوب بود !!! یکیش هم ماهواره ی بود که تخمین ساعتش خیلی جالب بود!!!
راستی ما منتظر عکس ها هستیم ها!!!