در این تاپیک قرار است دوستانی که در سفر صوفی اباد در کنار یکدیگر بودیم گزارشی از این شب رصدی خاطره انگیز ارائه دهند.
پس
این شما و این هم گزارش دوستان
کل آیتم ها 89
wowwww چه عکسییی. مرسی جناب نیما. خیلی زیبا بود عکستون :)
هلال ماه
نحوه گرفتن این عکس را توضیح می دهید؟
حتمااین عکس به مدت دو ثانیه نور دهی شده و زمانی که دکمه شاتر رو زدم دوربین رو به سمت راست چرخوندم البته به آرومی . این حرکت باعث به وجود اومدن رد ماه شده اگه در لحظه اول یه مقدار دوربین رو در جایی که ماه هست نگه نداشته بودم خود ماه هم تار میشد و کامل معلوم نبود .
به آسمان بنگر ، آسمان سهم تو است .
سلام دوستانچقدر دلم میخواست که در این سفر همراهتون میومدم ولی نشد...خوشحالم که بهتون خو ش گذشته و شب رصدی پربار به همراه عکس های خوب داشتید :)موفق باشید و این شبها برای همه دوستان سربه هوامون دعا کنیم
سلامنماز و روزتون قبوله حققسمت دوم:نکات جالب توجه:بچه ها هی نوره گرین لیزر (کلاس میذاشتن دیگه) مینداختن تو چشمه راننده های هواپیماهای گذری اونا کور میشدن میفتادن هی ما می خندیدیم!هیو هیو هی.با محاسبات درست بچه ها رده یه ماهواره رو زدیم اومد رد شد رفت. هووووراااااا (بعد کدومه میل کدومه؟!)تعدادی هم اینقدر غرق در رصد شدن که خوابشون برد. (در حده چرته نیمه شب – کسی نمیخواست کم بیاره چوب کبریت لای پلکاش میذاش)کافه گلاسه و کافی میکسو ابه جوشو پیک نیکو قوری و کتری هم بود پیکنیکم بود. فقط یه پیک نیک بود.یه خرده مونده بود به صبح که چن تا تلفات داشتیم که باید حتما میرفتن تو چادر و درمان میشدن. متاسفانه مریضه سر پایی نبودن (چون فکر کنم خیلی سر پا وایساده بودن؛ خسته بودن.) دیگه نمیشد کاریش کرد. چادر بنا نهاده شد...
اوه اوه اوه یه جلسه تو همین حین گذاشته شد که میخواست پیشنهادی و انتقادی باشه ولی اخرش معلوم نشد چی شد و پشیمون شدیم. نبودید تا دندونها و لحنه صحبت کردنهای بعضی ها را ببینید که چگونه از شدت سرما به تته پته افتاده بودند.(حقمونه. بگین چرا؟! آخه وقتی سرندی پیتی یا افسانه توشیشان رو میخوایم برا پانتومیمشون انتخاب کنیم خدا هم اینجوریمون میکنه دیگه. اخه اون بندگان خدا سنشون به این چیزا نمیخوره که!اههه) دراومدنه ماه و طلوع خورشید چقدر رمانتیک بود. (ادم دوست داشت مامانشو تو اون لحظه بقل کنه و اقا نیما یا خانم کریمی یا خانم گارسچی ازشون عکس بگیره- اسکچ نه هااا- اونم پانوراما. چههههههههههه میییییشد اگر جیغ و داده اقای صمدی موقع دیدنه ماه هم توش میفتاد.)جایه مامانمینای همه خااااالی!صبحانه مفصل با تخم مرغو مربا و عسلو کره و پنیرو دیگه فراوونی بسیار، افرادی رو وادار کرد که لااقل برای خوردن این وعده غذایی از چرت و چادر بیرون امده و ما شاهده صورت های پف کرده اشان باشیم.عکس پشته عکس بود که گرفته می شد و مینی بوس روشن شد و خدافظ صوفی جان...برگشته ساکتی داشتیم در خواب و چرت و چشم های نیمه باز...درپایان جا داره که یه دمتون گرم، ایول الله، دست مریزاد و خدا قوت به همه اونایی بگم که باعث شدن به همه بچه ها خوش بگذره.موفق
اقای علیرضا حالا شما انقدر که حواستون به جزییات خاطرات سفر بوده،مطمئنید تونستید چیزی رو رصد کنید
IF I KNEW WHERE HEARTS WOULD CALM DOWN WITH YOUr EMERSIOn
خدایا توآنی توانی به آنی تپانی جهانی ته استکانی
بچه ها عکسا رو نمیذارین؟ اگه چیزی شده بگین ما تحملشو داریم.!
واقعا که!!!
یعنی با این همه دقت در جزییات می خوای بگی نفهمیدی اون بستنیا خیریه نبود!! به جای کیک تولد گرفته شده بود؟؟؟
اصلا حالا که اینجوریه فاتحه شو خوندی؟؟
بیستنی فاتحه ای بود!!!
همون. راست میگه زهرا. چندتا ستاره یا صورت فلکی رو یاد گرفتین؟ :))آخییی نه زهرا جان چی شده باشه مثلا؟ایشالا میزارن دوستان بزودی مگه نه جناب مدیر ؟؟