تبیان، دستیار زندگی

در این تاپیک قرار است دوستانی که در سفر صوفی اباد در کنار یکدیگر بودیم گزارشی از این شب رصدی خاطره انگیز ارائه دهند.

پس

این شما و این هم گزارش دوستان

" ... و همانا خداوند کسانی را که در این رصد حضور داشته اند و گزارش نمی نویسند به عذابی دردناک دچار خواهد کرد ..."

پانورامای محل رصد 

با تشکر از نیمای عزیز به خاطر این عکس فوق العاده
توضیح عکس نیما:
سمت راست یک مسجدی را ملاحظه می کنید که وقتی ما رسیدیم داشتند نماز جماعت می خواندند و در همین زمان ما هم رفتیم و نماز خواندیم. مردم آنجا، مردم فوق العاده مهمان نوازی بودند. بعد از نماز اکثرشان با ما خوش و بش کردند و رسیدن به خیر می گفتند. تازه یک جعبه شیرینی هم به ما دادند که جعبه اش تا میدان رسالت همراه من بود!
برای شام هم در همین مسجد با اجازه متولی اش مستقر شدیم و شام را هم همان جا خوردیم. البته بعضی دوستان در زیر سقف ساده بسیار نقش شام خود را میل کردند. وقتی در مسجد شام می خوردیم یکی از بچه های آنجا آمد و پنکه ها را روشن کرد. توی این یارانه بندی ببین چقدر مهمان نواز هستند.

در روبه روی این مسجد زمینی بیابانی بود که وقتی اندکی درون آن وارد می شدی یک سطح به نسبت هموار و خالی از علف های مزاحم داشت که چادر و زیرانداز را آنجا مستقر کردیم.

nimag22 گفته است :

[quote=nimag22;381469;345499]

 متاسفانه عکس غروب آفتاب روز پنجشنبه رو نتوانستیم بگیریم ، به جای اون عکس طلوع خورشید روز جمعه رو قرار دادم.

(برای مشاهده عکس در اندازه بزرگتر روی عکس کلیک کنید)

افراد از چپ به راست: ساسان یکانی ، علی اکبر پورجهان ، من

الان یکی ندونه فکر می کنه چقدر من از ساسان چاقترم!

با سلام به همه قبل از هر چیز باید بگم شب رصدی فوق العاده ای بود. ازکسانی که برای این شب رصدی زحمت زیاد کشیده بودند کمال تشکر را دارم.

در ادامه باید بگم وارد روستای صوفی آباد شدیم، هوا تاریک شده بود بعد از خواندن نماز شام خوردیم ، بعضی از بچه ها داخل مسجد شام خوردند ولی من وچند نفر دیگر از بچه ها کنار چشمه ی کوچکی که بیرون از مسجد بود شام خوردیم آخه دلمون نمی اومد که از زیرآسمون به اون قشنگی که پر از ستاره بود زیر سقفی گچی بریم.بعد از شام آقای صمدی به کمک چند نفر از بچه ها وسایل رصد را بردند تا آماده رصد شوند بعد از چند دقیقه بقیه هم به آن ملحق شدند . چه آسمونی بود ، کهکشان راه شیری ،ستاره هایی که با وجود کثرت با نظم خاصی کنار هم چیده شده بودند و این فقط منو به یاد خدا انداخت اون شب بود که عظمت خدا را با تمام وجود حس کردم ،آخه معتقدم آسمون که از دستکاری ما آدما دور مونده نشانه های خدا در اون پررنگتره .   من که گردن درد گرفتم بس که به آسمون خیره شدم:) آخه تا یه لحظه سرت پایین می اوردی از دیدن شهاب سنگ های زیبایی که انگار آسمون رو می شکافتندمحروم می شدی... ادامه گزارش با  maryamTB

من هم یه تشکر اساسی از دوستای عزیز تبیانی و اربابِ تبیان می کنم

شی فوق العاده ای بود

به خاطر همه چیز ممنون

اما در مورد بستنیا!!!

چون وقت تنگ بود بستنی ها رو خودو دوباره نشمردم و سرم کلاه رفت من دقیقا به تعداد گرفته بودم ( خوب شد 5 تا سالار بیشتر نداشتا!!)

______________________________________________


خوب کسی نمی خواد درباره ی جرم جدید ام تی توضیحی بده؟؟؟؟؟؟؟

با سلام خدمت دوستان

گزارش من

اولش که در پی پیدا کردن تبیان بودم همین که رسیدم جلوی در تبیان و چون نمیشناختم و میخواستم رد شم که اقای محا اومدن بیرون و گفتن اقا ساسان؟؟ (من نمیدونم با اون اواتار اوا استار چه جوری این قدر زود منو شناختن) منم گفتم بله !!! خلاصه بعد از این که با چند نفر از جمله نیما جون و ... اشنا شدم سوار اتوبوس شدیم و اون ماجرای سوار کردن اقای صمدی و... وماجرای بستنی خانم ستاره بنیادی(البته تولدتون هم مبارک) هم که همه گفتن رو خلاصه میکنیم میرسیم به بحث شیرین پانتومیم و الگوریتم غربال و این که چی شد این موضوع این قدر مهم شد!!!!

اگه بخوام راستش رو بگم من اونقدر گوشم تیز نیست که اونو میشنیدم و اونقدر هم لبخونی نمیدونم که متوجه میشدم !!از اون جایی که خانم گندم اول به امید جون گفت بعد به اقای فائز دیگه بقیش رو خودتون بفهمین.... البته معلوم بود که الگوریتم غربال میشه!!چیز سختی نبود مخصوصا با اون حرکات خوب اقای فائز من تعجب میکردم چرا بقیه نمی فهمیدن که الگوریتم غربال میشه!!!

بعد از قضیه ی الگوریتم غربال دیگه چیز قابل ذکری نبود تا این که رسیدیم و بعد از نماز و شام رفتیم برای رصد توی اون خارها که فکر کنم چند باری توی دست و پای من رفتن بعد از این که وسایل رو چیدیم اقای صمدی لطف کردن و برای بچه هایی که تجربه ی رصدی کمتری نسبت به بقیه داشتن یه کلاس فشرده ی شناخت صور فلکی گذاشتن که منم توشون بودم و خیلی استفاده کردم همه چیز خوب بود ولی جای دوستان خالی بود دوستانی که نبودند ولی دوست داشتن باشن!!!

قضیه زیاد داره ولی فکر کنم مهم هاش رو بگم بهتره!!!

یکیش این بود که من فهمیدم وقتی شهاب میبینی باید جیغ بکشی تا بقیه هم ببیننش که من این کار رو نکردم و بچه ها رو از یه دنباله دار حدودا 5 ثانیه ای محروم کردم بعدش ذوق زدگی اقای صمدی هنگام طلوع ماه بود که من بعد از حدود 30 ثانیه دیدمش ایشون که داد میزدن من به اسمون نگاه کردم چیزی ندیدم نگو به افق اشاره می کنن !! حالا بگزریم در کل خیلی خوب بود !!! یکیش هم ماهواره ی بود که تخمین ساعتش خیلی جالب بود!!!

راستی ما منتظر عکس ها هستیم ها!!!

سلام رفقا
دلم برا تبیان و نتیهاش و انجمن اسمان کویر و رصداش تنگ شده. خیلی.
این سری خیلی گرفتار بودم.
خوش به حالتون.
..........................................................
روزای خوشی پیش روست ان شاءالله

خوب ستاره بنیادی عزیز بذار من جرم جدید mt رو توضیح بدم.
این جرم جدید و بسیار دوست داشتنی که توسط ستاره خانم کشف شد ،همون جرم گمشده یعنی مسی تبیانه .
چون یک پوستر اجرام اسمانی به ستاره خانم اهدا شد ، ایشون این جرم رو به رسمیت شناخته و ان را به جامعه نجوم معرفی کردند.
طبق آخرین رصد ها این جرم به شکل یک قلب تیر خورده می باشد.