سلام دوستان
کار خیلی خیلی سختیه ، ولی من به همین شعر از مرحوم طباطبایی بسنده می کنم و اونو براتون می نویسم
در این شعر منحصر بفرد، بجز لغت حلاج که اسم خاص عربی است، تمام لغات فارسی انتخاب شدهاند.
همی گویم و گفتهام بارها / بود کیش من مهر دلدارها
پرستش به مستیست در کیش مهر / برونند زین جرگه هشیارها
به شادی و آسایش و خواب و خور / ندارند کاری دلافگارها
بجز اشک چشم و بجز داغ دل / نباشد به دست گرفتارها
کشیدند در کوی دلدادگان / میان دل و کام دیوارها
چه فرهادها مرده در کوهها / چه حلاجها رفته بر دارها
چه دارد جهان جز دل و مهر یار / مگر تودههایی ز پندارها
ولی رادمردان و وارستگان / نیازند هرگز به مردارها
مهین مهرورزان که آزادهاند / بریدند از دام جان تارها
به خون خود آغشته و رستهاند / چه گلهای رنگین به جوبارها
بهاران که شاباش ریزد سپهر / به دامان گلشن ز رگبارها
کشد رخت سبزه به هامون و دشت / زند بارگه گل به گلزارها
نگارش دهد گلبن جویبار/ در آیینهٔ آب رخسارها
رود شاخ گل دربر نیلوفر / برقصد به صد ناز گلنارها
درد پردهٔ غنچه را باد بام / هزار آورد نغز گفتارها
به آوای نای و به آهنگ چنگ / خروشد ز سرو و سمن تارها
به یاد خم ابروی گلرخان / بکش جام در بزم میخوارها
گره را ز راز جهان باز کن / که آسان کند باده دشوارها
جز افسون و افسانه نبود جهان / که بسته است چشم خشایارها
به اندوه آینده خود را مباز / که آینده خوابیست چون پارها
فریب جهان را مخور زینهار / که در پای این گل بود خارها
پیاپی بکش جام و سرگرم باش / بهل گر بگیرند بیکارها