• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن اجتماعي > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
اجتماعي (بازدید: 2554)
شنبه 14/3/1390 - 19:40 -0 تشکر 327318
تحلیلهای اجتماعی

بسم الله الرحمن الرحیم

انشاء الله در این بحث تحلیلهای مرتبط با مسائل اجتماعی قرار میگیرد دوستان هم میتوانند تحلیلهای خود را بیان نمایند

همیشه دلیل شادی کسی باش نه قسمتی از شادی او
و همیشه قسمتی از غم کسی باش نه دلیل غم او
دوشنبه 6/6/1391 - 7:11 - 0 تشکر 531111

اخلاقیات ما

فرهنگ حاکم بر جامعه ما فرهنگ خاصی است و با وجود اینکه ایرادات فراوانی دارد همواره به آن بالیده ایم و خود را بافرهنگ و متمدن می‌نامیم. در مطلب زیر جامعه ما با هیچ جامعه دیگری مقایسه نشده است، و صرفاً به رفتارهای اخلاقی ما که هزاران بار در اطراف ما هر روز انجام می‌شود اشاره شده است. 

با نگاهی به تاریخ گذشته ما می‌توان مشاهده نمود که در جامعه‌ی ما هیچ گاه رابطه‌ی انسان‌ها نه رابطه ای برابر، بلکه رابطه بالا و پایین، رئیس و مرئوس، زبر دست و زیر دست و یا همان ارباب و رعیت بوده است. در جامعه‌ی ما حق تصمیم گیری و دستور دادن همیشه از آن بالادست‌ها و اطاعت از آنِ پایین دست‌ها، در یک چنین وضعیتی هر کس در هر کجای جامعه که باشد در عین اینکه در زیر نفوذ شخص و یا اشخاص قدرتمند تر از خود می‌باشد خود به گونه ای در رأس قدرت است و زیردستانی دارد، هر چه هم که نباشد خانواده ای دارد و همسری و یا برادر کوچک‌تر و یا همبازی ضعیف‌تری که بتواند عقاید و نظرات خود را بر او تحمیل کند. بدیهی که در چنین نظام اجتماعی هر کس بر مبنای موقعیتی که در آن قرار دارد می‌تواند زندگی شخص و یا اشخاص زیر دست خود را به گونه ای منفی و یا مثبت تحت تأثیر قرار دهد. این سلسله مراتب در کلیه سطوح و در تمامی امور از سیاسی، اداری و حکومتی گرفته تا دینی و از آموزشی و تعلیم و تربیت گرفته تا حتی خانواده را نیز در بر می‌گیرد. رابطه کارفرما و کارگر، رئیس و کارمند، معلم و شاگرد، والدین و فرزندان، شوهر و زن و هم چنین بزرگ‌ترها نسبت به کوچک‌ترها در محدوده‌ی یک خانواده همگی از نوع رابطه‌ی بالا و پایین یعنی زورگو و زور پذیر است. در چنین شرایطی همه در نوعی نگرانی و ترس از مافوق به سر می‌برند. مسلم است که وقتی انسان تحت فشار و ارعاب قرار می‌گیرد مجبور به انجام عملی و یا پذیرش فرمانی می‌شود که علاقه به انجامش ندارد و ناخواسته این فشار را به زیردستان خویش نیز منتقل می‌کند. می‌توان گفت روابط انسان‌ها مانند حلقه های زنجیری است که به هم متصل اند، بدین معنی که وقتی حلقه ای زیر فشار قرار گیرد و یا ضربه ای به آن وارد شود این فشار و یا ضربه، به حلقه های دیگر منتقل می‌شود و روابط سالم، دوستانه و محبت آمیز تبدیل به روابطی خصمانه، قهر آمیز و ... می‌شود.

با توجه به اینکه هیچ قانونی از حق ضعیف در مقابل قوی حمایت نمی‌کند اعتقاد به شانس در میان مردم رواج می‌یابد به این معنی که این شخص باید شانس بیاورد که معلم خوب، همسر خوب، رئیس خوب، کارفرمای خوب، صاحب خانه و حتی مستأجر خوبی گیرش بیاید. قدر مسلم اینکه در چنین جامعه ای بی قانون و نابسامان که افراد قدرتمند تر می‌توانند زندگی افراد ضعیف‌تر را مثبت و یا منفی تحت تأثیر قرار دهند هر کس سعی در جلب رضایت قدرتمند تر از خود بنماید. دادن هدیه و رشوه نوع عملی این جلب رضایت و چاپلوسی، تملق و زبان بازی که نوع شفاهی آن است در این رابطه در جامعه متداول می‌گردد. داشتن یک آشنای قدرتمند (پارتی) که بتواند در صورت لزوم از حق ما دفاع نماید و یا حقی را که از آن دیگری است به ما تفویض نماید شانس بزرگی محسوب می‌شود.

با توجه به اینکه بیان هر گونه حرف و یا اظهار هر نوع عقیده ای که به مذاق مافوق خوش نیاید موقعیت فرد را در خطر می‌اندازد قدرت انتقاد رو در رو از افراد سلب می‌شود این انتقادها در نزد شخص و یا اشخاص دیگری و در غیاب فرد مورد نظر عنوان می‌شود که خصلت نامناسب دیگر یعنی گله گذاری و غیبت کردن از آن ناشی می‌شود. گاهی انتقادات خود را به گونه ای غیر مستقیم بیان می‌کنیم، یعنی از طریق طعنه زدن و کنایه آمیز سخن گفتن و یا به در بگو دیوار بشنود مدد می‌جوییم که بتوانیم هر وقت اوضاع را نامناسب دیدیم خود را بی غرض و بی نظر جلوه داده و طرف را به سوء تفاهم متهم کنیم. در چنین جوی معمولاً ترجیح می‌دهیم تقاضای خود را نیز غیر مستقیم عنوان کرده و از روش در لفافه گوئی استفاده کنیم، چرا که نیاز نشانه ضعف و آن نیز با بخش اربابی ما که همه از آن کم و بیش سهمی داریم در تضاد است و به غرور می لطمه میزند. 

ما در راستای جلب رضایت قدرتمند تر از خود (پدر، مادر، معلم، مدیر، ناظم، رئیس، کارفرما، و ... ) مخالفت با درخواست چیزی و یا کاری که از ما خواسته شده یعنی گفتن «نه» برایمان دشوار می‌گردد و در صورتی که نخواهیم کاری را انجام و یا دعوتی را قبول و یا نیازی را برآوریم اجباراً به دروغ متوسل می‌شویم یعنی شخص یا مسئله دیگری را عامل آن قلمداد می‌کنیم و بدین وسیله از خود سلب مسئولیت می‌کنیم گاهی نیز عدم تمایل و یا منظور و عقیده‌ی خود را که امکان اظهار بیانی شان به گونه ای مستقیم نیست با رفتار و حرکات خاصی نشان می‌دهیم. در این رابطه است که رفتارها و برخوردها در فرهنگ ما معنای خاص خود را می‌یابد (فرهنگ رفتاری) که نتیجه آن پارانویید شدن ماست بدین معنی که هر بیان، برخورد و عملی را تفسیر منفی کرده و آن‌ها را به خود می‌گیریم. پذیرفتن خطا در این فرهنگ معادل قبول نادانی و یا سهل انگاری ماست که آن هم با قسمت سروری و اربابی ما مغایرت دارد. 
به این دلیل است، موقعی که خطائی از ما سر می‌زند اول انکار می‌کنیم، اگر نشد توجیه می‌کنیم، اگر باز هم نشد سعی می‌کنیم به گردن شخص یا حادثه دیگری بگذاریم و در صورتی که هیچ عذر موجه و راه فراری پیدا نکردیم معمولاً سکوت می‌کنیم و کمتر تن به قبول آن و معذرت خواهی می‌دهیم. این حالت را از کودک سه ساله در داخل خانواده می‌توان مشاهده نمود تا مسئولین رده بالای مملکتی که همیشه سهل انگاری‌های خود و عقب‌ماندگی‌هایمان را به گردن استعمار خارجی و امپریالیسم جهانی می‌اندازند. 

در یک چنین فرهنگی هم افراد در جهت هر چه بالاتر رفتن از مخروط قدرت و کم کردن از میزان ضعف و حقیر شمرده شدنشان متمرکز می‌شود و در این مسیر از هیچ عمل غیر انسانی نیز ابائی ندارند. پول، مقام و مدرک در این رابطه ارزشی فوق‌العاده می‌یابند، هجوم جوانان به سوی دانشگاه‌ها در این‌گونه جوامع نه به عشق فراگیری علم که در جهت کسب ارزش و احترام است. به خصوص اگر به کسب عناوین دکتر و یا مهندس نیز نایل شوند. بسیار بدیهی است که در چنین شرایطی که همه به فکر خود و منافع خود هستند منافع ملی به دست فراموشی سپرده می‌شود. 

یکی از راهای بالا کشیدن و بالا کشیده شدن مقایسه نمودن است، مقایسه خود با دیگرانی که در سطح بالاتری از این مخروط قدرت قرار دارند، مقایسه فرزندان یک خانواده با یکدیگر، مقایسه آن‌ها با فرزندان دیگران، مقایسه همسر خود با همسر دیگران، تحقیر نمودن و خوار کردن هر کس به خاطر پایین‌تر بودن او از دیگران در این نردبان دروغین ترقی حاصل چنین وضعیتی است. بدیهی است حاصل این مقایسه که اکثر اوقات نیز با نیت خیر صورت می‌گیرد چیزی جز ایجاد نفرت و کینه از آن‌هایی که از ما موفق‌ترند نمی‌شوند، در حقیقت موفقیت هر کس چماقی می‌شود برای مقایسه و تحقیر اطرافیان.

پایین کشیدن دیگران راهی برای کسانی است که نمی‌توانند از این قله بالا بروند، بدگویی، تهمت تیشه به ریشه دیگران زدن از این وضعیت نشئت می‌گیرد. ترقی در چنین جامعه ای یعنی دویدن و دویدن، به دیگران لگد زدن، دیگران را زیر پا انداختن و رفتن. در این مسیر است که کینه، حسادت، حسرت، نفرت و انتقام رشد سرسام آوری یافته و جزء خصایص یک قوم می‌گردد. 

لازم به ذکر است که در این سیستم اجتماعی برقرار شده بر مخروط قدرت با تاریخی استبدادی نمی‌توان یک گروه و یا بخش اجتماعی را مبتلا دانست. درد، درد همگانی است. حتی شاعران و نویسندگان و روشنفکران نیز از کل اجتماع جدا نیستند. فرق آن‌ها با سایرین در این است که آن‌ها به خاطر درک و حساسیت بیشتر و یا موقعیت خاصی که در آن پرورش یافته‌اند بیماری را شناخته و سعی در شناساندن آن به دیگران داشته‌اند اما گاهی دیده می‌شود در عمل تفاوت چندانی با سایر مردم عادی ندارند.

http://www.alef.ir/vdccm0qs42bqeo8.ala2.html?164978

همیشه دلیل شادی کسی باش نه قسمتی از شادی او
و همیشه قسمتی از غم کسی باش نه دلیل غم او
دوشنبه 6/6/1391 - 7:12 - 0 تشکر 531112

معضلی به نام تنبلی اجتماعی

اشاره

اسلام به کار و تلاش ارزش بسیار والایی داده است، به گونه ای که کار کردن را از بزرگ ترین عبادت ها و وسیله ای برای تقرب به پروردگار شمرده است. قرآن كریم کارکردن را با ارزش می داند و می فرماید: «نیست برای انسان، مگر بازتاب عمل و واکنش کارش » (نجم:40) از سوی دیگر بی کاری و تن آسایی صفاتی هستند که در ادبیات دینی، با نفرت و نکوهش از آنها یاد شده است. در اسلام کار به عنوان یک دستور دینی واجب است. در روایتی از پیامبر اعظم(ص) آمده است: «تلاش در جهت کسب روزی حلال، بر هر زن و مرد مسلمان واجب است»

تنبلی اجتماعی
در بین مسائل اجتماعی و مشخصه‌هایی که کم و بیش، از آنها با عنوان آسیب‌های فرهنگی و یا اجتماعی یاد میشود، خصوصیتی اخلاقی را مشاهده می‌کنیم که به اعتقاد برخی از صاحب‌نظران، بسیاری از ویژگی‌های نامطلوب ما بر روی آن سوار شده است و در فرهنگ و خصلت جمعی ما ریشه دارد. این خصوصیت اخلاقی، تنبلی اجتماعی است که بسیاری از عادات فرهنگی و صفات اجتماعی ما از آن مایه می‌گیرند و تغذیه می‌کنند. آنچه روشن است «تنبلی اجتماعی» یکی از مهمترین ویژگی‌های رفتاری ناپسند ایرانیان است. این مساله بویژه در عدم تمایل به درس خواندن در مدارس و دانشگاه‌ها، و در کار اداری کارمندان، و در میزان بالای تماشای تلویزیون در ایران به جای کتابخوانی، در تمایل زیاد به استخدام در دستگاه دولتی و عدم تمایل برای کسب تخصص و مهارت و کارآفرینی، در وجود تعطیلی های فراوان سالانه، در پدیده‌ای به نام بین التعطیلین، و در موارد فراوان دیگر موجود است. همین شیوع و گستردگی آسیب‌های اجتماعی «تنبلی اجتماعی» نشان از اهمیت ریشه یابی و تبیین دقیق این خصلت فرهنگی ایرانیان است.

تنبلی و انواع آن درجامعه
 تنبلی تمدید یا اطاله وضعیت فعلی و عدم تمایل به تغییر رفتار یا وضعیت که نوعی رخوت و رکود است. تنبلی دو حالت دارد: تنبلی فردی و تنبلی اجتماعی. تنبلی فردی حالتی است که فرد میان دو انتخاب مخیر می‎شود، یکی لذت آنی و دیگری نفعی شخصی در آینده که برای کسب آن نفع، باید از این لذت گذشت. انتخاب کردن و نیز علم به زیان‎آور بودن انتخاب لذت فعلی و سودمند بودن نفع آینده، ابعاد مهم تنبلی هستند. انتخاب در این‎جا به معنای آن است که یک کنشگر عاقل، به‎صورت نسبی از مزایا و معایب هر دو گزینه آگاه است، یعنی می‎داند که الان چه می‎کند و می‎داند که انتخاب لذت آنی در زمان حال، چه زیانی برای فرد در آینده دارد، و با علم به این دو گزینه، «انتخاب» می‎کند.

نوع دیگر تنبلی، تنبلی اجتماعی است. تنبلی اجتماعی گاه محصول تنبلی افراد جامعه و برآیند تنبلی آن‎ها است. یعنی وقتی جمع کثیری از افراد، بی‎عمل و لذت‎طلب هستند، در سطح جامعه نیز این فرآیند مشاهده می‎شود. این نوع از تنبلی‏، پیامدهای متعدد دارد. پایین بودن سطح بهره‎وری اداری، عدم اقبال به‎کار طولانی‎مدت و سخت و بین التعطیلین، از این نمونه است. اما بعد دیگر تنبلی اجتماعی، حالتی است که افراد سطح فردی رفتاری نسبتا مطلوب دارند، اما این رفتار در سطح جمعی به نتیجه مطلوب منتج نمی‎شود كه دلیل آن‎هم ناهماهنگی در سطح نهادهای اجتماعی است.

نگاهی به عوامل ایجاد تنبلی اجتماعی
 برخی از کارشناسان معتقدند بسیاری از رفتارهای نامناسب اجتماعی ما بر جریان تنبلی اجتماعی حرکت می کند . یکی از حوزه های جدی این رفتار، حوزه روابط کار است. موضوع کار به عنوان منبع امرار معاش و کسب درآمد و رفاه از یک سو و از طرف دیگر پرورش روحیه خودباوری، امید به آینده و اعتماد به نفس از طرف دیگر، یکی از مهم ترین نیازمندی انسان را تشکیل می دهد. با این حال این غذای روح و تعالی بخش وجدان انسانی، برخی مواقع به سوهان روحی بدل می شود که عامل را از عمل بیزار می کند. این بیزاری و بی میلی نسبت به کار و تصوراتی که در اطراف آن پدیدار می شود، موجب تنبلی اجتماعی در حیطه روابط کار است. اما علت این گریز از کار چیست؟

بدون شک نیاز ها و توقعات درونی انسان بر محیط اطراف او تأثیر گذارند. کنش‌های درونی، انسان را به سوی خواسته هایش هدایت می‌کند. کار یکی از عرصه‌های بروز این کنش های درونی است. افراد موفق کسانی هستند که کار و شغل خود را از روی رغبت بر می گزینند و این اصل در کنار ویژگی مهم تلاش و پشتکار، که ریشه ای انکار ناشدنی در علاقه دارد، می‌تواند دروازه های موفقیت را به روی فرد باز کند.کسب ثروت بدون تلاش و کوشش رویایی است که در برخی جوامع به دلایل متنوع گسترش یافته است. این دلایل بیشتر حول چند محور گردش می کنند. منابع ملی، غارت دیگران و طرح های استعماری و نهایتاً بیماری های اقتصادی از جمله مهمترین دلایل به وجود آمدن. تنبلی اجتماعی هستند.

گاهی شخص به کار مورد نظر خود دست پیدا می‌کند اما عوامل بیرونی منجر به بروز افسردگی و دلزدگی شخص نسبت به کار وتنبلی در آن می شوند. تصورش را بکنید که با شور و شوق، هر روز به سر کاری می‌روید که به آن علاقه دارید و امیدوارید آینده جذابی را برای‌تان رقم زند ، اما بعد از گذشت مدتی شاهد درجا زدن خودتان هستید، مدیر به ابتکار و خلاقیت و تلاش شما بهایی نمی دهد و شما در برابر بوروکراسی خشک و نامتعارف اطراف‌تان، اندک اندک به حاشیه رانده می‌شوید و یکنواختی به سراغ شما می‌آید، امری که دروازه دلزدگی و عدم رغبت به شغل و تنبلی است.

 یکی دیگر از این عوامل بیرونی که در منظر برخی کارشناسان حتی باعث بروز ضعف‌ها و بیماری هاری روانی نظیر افسردگی در میان طیف شاغلین محسوب می شود، تحمل یک فرودست به عنوان فرادست در محیط کار است . این امر به وضوح حتی در همان ابتدای کار برای شما نوعی سرخوردگی ایجاد خواهد کرد که در نهایت به شدت از راندمان کاری شما خواهد کاست و تنبلی شما در پرداختن به شغل مورد نظر را رقم خواهد زد. برخی آفت تکرار را از عوامل بروز تنبلی در کار می دانند. به این معنی که فرد شاغل مدت های متمادی در محیطی مشغول به کار باشد تکرار وظایف او را مبدل به ماشینی خواهد کرد که تنها به صورت روتین اقدام به اجرای دستورالعمل های خاصی می کند

راه چاره در چیست؟
 تنبلی اجتماعی نه تنها یک نارسایی بسیار مهم اجتماعی است بلکه یک معضل مدیریتی نیز در ایران قلمداد می شود که سال های طولانی ست کارشناسان و متخصصان و استادان مدیریت نتوانسته اند برای آن راه حلی پیدا کنند. با این وجود بیش از همه اصلاح مدیریت به عنوان ابزاری مناسب برای ارتقاء کیفیت کار در جامعه به چشم می آید. مدیریت مناسب قادر است توانایی های کارمند و کارگر را تشخیص دهد و همچون یک مربی فوتبال او را در پستی به کار گیرد که بیشترین کمک را به هم تیمی هایش برساند. مدیریت مطلوب قادر است افراد کاردان ولایق را به عنوان مسئول کسانی که از مهارت کمتری برخوردارند قرار دهد، چنین شرایطی اطاعت از مافوق را برای شاغل ممکن تر و قابل تحمل تر خواهد کرد. این مدیریت صحیح است که می تواند تشویق و تنبیه را در موارد لازم به کار گیرد و با ارتقاء و یا پاداش کارمند و کارگر را نسبت به نوع ر فتار مناسب دلگرم و از خطرات ناشی از کاهلی بیم دهد. این مدیریت مناسب در سطح کلان با تصویب و البته اجرای قوانین مناسب می تواند شاخص های دستمزد را به واقعی بودن نزدیک کند و با کنترل زیاده خواهی های اقتصادی برخی که به نوعی عامل ایجاد بیماری در اقتصاد و روان جامعه هستند، مسیر حرکت برای کسب ثروت را در منظر جامعه، تلاش و کوشش صادقانه در کار و شغل مناسب ترسیم کند.

سخن پایانی
در ادبیات اسلامی، بخشی از عزت نفس، در گرو کار و تلاش و پرهیز از تنبلی است. کار کردن، موجب می شود انسان به کمک دیگران امید نبندد و دست تکدی و نیاز به سوی این و آن دراز نکند. انسان باید بکوشد با کار و حرفه ای مخارج زندگی خود و خانواده اش را تأمین کند و اسیر محبت و منت دیگران نشود. شایدبه همین سبب است که امام علی(ع)در وصیتی به فرزندش امام حسن(ع)فرموده است: اگر می خواهی آزاد باشی و حریت داشته باشی، مانند بندگان و غلامان زحمت بکش و کار کن. امید و آرزوی خود را از مال جمیع انسان ها قطع کن، هرگز چشم طمع به مال و ثروت و اندوخته دیگران نداشته باش

http://www.alef.ir/vdcefe8zzjh8pvi.b9bj.html?164871

همیشه دلیل شادی کسی باش نه قسمتی از شادی او
و همیشه قسمتی از غم کسی باش نه دلیل غم او
سه شنبه 2/8/1391 - 4:32 - 0 تشکر 568394

هر مرد را چهار زن و هر زن را چهار مرد می سازد


به گزارش جهان به نقل از پایگاه بسیج هنرمندان، آخرین نمونه از این دست همایش های پروفسور باهر همایش طلاق درمانی است که در حال برگزاری است. بهانه گفت وگوی ما با پروفسور باهر اما رویت یک تیتر در فهرست مقاله های او بود: «هر مرد باید 4 زن داشته باشد!» این تیتر به لحاظ روزنامه نگاری جذابیت بالایی داشت. 


این موضوع بهانه ای شد برای گفت وگویی کوتاه اما جالب با پروفسور باهر در بین عنوان مقالات شما چند تیتر دیده می شود که خیلی جالب به نظر می رسند. 


می خواهیم رویکرد و نظر شما را راجع به این موضوعات بدانیم. برای مثال عنوان هر مرد باید 4 زن داشته باشد این یعنی چه؟ شما واقعا معتقدید، هر مرد باید 4 زن داشته باشد؟! 


نه، آن فقط عنوان مقاله است. منظور این است که هرمرد باید تکفل 4 زن را برعهده بگیرد. در واقع از نظر من هر مرد را 4 زن می سازد. 


● این 4 زن چه افرادی هستند؟ 


مادر، خواهر، دختر و همسر. یک مرد را باید 4 زن چکش کاری کنند تا بشود یک آقا. این 4 زن باید در زندگی یک مرد وجود و حضور داشته باشند تا یک مرد نرمال و عادی باشد. 


● یعنی چه، یعنی اگر مردی خواهر یا دختر ندارد، آقا نیست؟ 


نه، قطعا کم دارد. وجود نداشتن هر کدام از این 4 زن می تواند در زندگی روحی و عاطفی و از طرفی در زندگی اجتماعی فرد اخلال ایجاد می شود. 


● مصداق و نمونه این کمبود ها در کدام رفتارها دیده می شود؟ 


اصولا یک مرد باید از 4 طرف و با 4 روان شناسی مختلف حمایت شود و اگر هرکدام از این ها کم باشد، مشکلی پیش می آید. شما ببینید چرا عروس و مادر شوهر باهم مشکل دارند؟ به این دلیل که می خواهند، مرد را بالانس کنند و این مشکل طبیعی است. 


مثلا مردی که مادر ندارد، همسرش هرچه توانسته زور گفته و این مرد هم قبول کرده ولی اگر هرکدام از این ها حضور داشته باشند آن ها با هم مشکل دارند و مرد رفتاری متعادل پیدا می کند. 


هرچیزی که در هستی است، حکمت خودش را دارد. وجود هر چیزی از نظر پروردگار لازم است. از دیدگاه هنرمند، مجسمه موسی (ع) و فرعون یک اندازه اهمیت و قیمت دارند ولی عده ای، یکی را می گذارند بالای ستون و عده ای دیگر آن یکی را می شکنند. هر چه در هستی است، حکمتی دارد و ما باید حکمت آن را متوجه شویم. 


● با این اوصاف مردی که ازدواج نکرده و طبیعتا دختری ندارد، خواهری نداشته و مادرش را هم از دست داده چه وضعیتی پیدا می کند؟ 


مطمئنا این افراد خیلی مشکل پیدا می کنند. این افراد در دوران میانسالی و کهولت به شدت دچار افسردگی و انزوا می شوند و در دوران جوانی هم به شدت دیکتاتور هستند. این افراد به هیچ عنوان بالانس نیستند و تعادل ندارند. 


ولی همه ما در اطراف مان زنان زیادی وجود دارند. 


همه ما در طول زندگی مان زنان زیادی را دیده ایم ولی این که کدام تاثیر گذار بوده است و این که ما نسبت به کدام یک از آن ها تعهد داشته ایم مهم است. 


● با این شرایط شما در مشاوره های تان حتما به همه توصیه می کنید که ازدواج کنند؟ 


بله مکرر پیش آمده که به افراد توصیه می کنیم که این اتفاق بیفتد. در یکی از مراجعات، خانمی که تحصیلات حوزه را به پایان رسانده بود، برای مشاوره پیش من آمد که پس از شنیدن صحبت های او، توصیه کردم که ازدواج کند و پس از چند هفته تماس گرفت و گفت، ازدواج کرده . در بسیاری از موارد ازدواج درمان بسیاری از نابسامانی ها و مشکلات روحی و روانی است. 


ما نمی توانیم منکر قوای 4گانه وجودمان شویم که قوه شهوت هم جزو همین هاست که باید در مسیر صحیح، ابراز و کنترل شود. این نیرو در تمام موجودات زنده وجود دارد، حتی در میان معصومین و پیامبران هم به عنوان انسان های برگزیده وجود داشته است و البته این تضاد میان زن و مرد هم در همه زمان ها وجود داشته. 


● این مسئله به قدری مهم و اساسی بوده که راجع به آن 4 آیه در قرآن خطاب به پیامبر(ص) آمده است. در موضوعی که بین پیامبر (ص) و زنانش پیش آمده بود خدا می فرماید، تو برای راضی کردن زنانت تصمیم گرفته ای حلال خدا را بر خودت و دیگران حرام کنی؟ 


در هر حال باید گفت این حالت به صورت طبیعی در بین تمام موجودات زنده جاری و ساری است و نمی توان آن را نادیده گرفت یا از بین برد. در مورد یک گلدان هم می توان دید اگر نسبت به آن بی تفاوت باشی از بین می رود ولی اگر در محلی قرار بگیرد که مورد توجه و مهربانی است شاداب تر و سرحال تر می شود. این مسئله در میان حیوانات هم صدق می کند. برای مثال در مرغداری های بزرگ هم برای این که مرغ ها راحت تر و بهتر تخم بگذارند، تصویر بزرگی از یک خروس در معرض دید مرغ های تخم گذار قرار می دهند. این تاثیر روی نبات و حیوان دیده می شود پس چطور می توان آن را در مورد انسان نادیده گرفت؟ 


تمام موجودات زنده حتی جن، زوجیت دارند و فقط ملائک از این مسئله مستثنا هستند و ما به عنوان انسان باید آن را قانونمند کنیم. یعنی نه افراط باشد و نه تفریط، نه تارک الدنیا باشیم مثل بعضی از پیروان کلیسا که ازدواج را ممنوع اعلام می کنند و نه مثل بعضی از مواردی که می بینیم منجر به بی بند و باری های جنسی می شوند. باید حد متعادل هرکدام از این غرایز رعایت شوند و در کنترل باشند. هر آنچه در وجود ما نهاده شده است لازم بوده و مفید است، بنابراین آن هایی که می گویند نفس را باید کشت اشتباه می گویند بلکه باید آن را مهار کرد و در اختیار گرفت، اگر لازم بود تا کشته شود، خداوند آن را می کشت و اصلا اینگونه آدم را خلق نمی کرد. 


در نسل جوان به دلیل سست شدن سنت ها یا الگوبرداری از غرب، متاسفانه تمایل به ازدواج کم شده است و در مواردی می بینیم که بیشتر به عنوان هم خانه به زندگی ادامه می دهند، نظر شما در این مورد چیست؟ آیا این مدل زندگی می تواند تامین کننده نیازهای 2طرف به هم باشد یا نه؟ 


به نظر من تازمانی که تمام موارد و لوازم این زندگی رعایت شود و در آن هرزگی رخ ندهد، همان زندگی مشترک است. در امر ازدواج لفظ عقد مهم نیست مثل هر عقد دیگر مثل عقد بیع که همان خرید و فروش است. هیچ کس زمان خرید و فروش عقد بیع را نمی خواند. برای مثال شما یک ساعت برای فروش دارید و من آن را به قیمت 500 تومان می خرم. پول را می دهم و ساعت را می گیرم بدون آن که عقد معامله را خوانده باشیم. 


در امر ازدواج هم همین طور است. اگر تعهدی نباشد این عقد هم نمی تواند او را پایبند کند. این موارد مهریه و عقدنامه های پیچیده و بگیر و ببند، ازدواج را سخت و ناپایدار می کند. همین هاست که ازدواج را از یک کار «دلی» به یک کار «گِلی» تبدیل می کند. آدم ها باید از نظر قلبی یکدیگر را بخواهند و اگر از روی ترس و اجبار باشد هیچ فایده ای ندارد. مثل مواردی که در گذشته بوده که بچه ها را از بدو تولد به عقد هم در می آوردند و وقتی بزرگ می شدند، بدون این که بخواهند مجبور بودند با هم زندگی کنند. تصور من این است که کم کم راه حل های انسانی برای این مورد پیدا می کنند. متاسفانه امروز می بینیم زوج ها باهم زندگی می کنند ولی دچار طلاق ذهنی هستند. نسل اول که پدران و مادران ما هستند به همین شیوه اجباری و انتخاب بزرگ ترها تن دادند و زندگی کردند، نسل دوم دچار این مشکلات هستند و طلاق های ذهنی و جسمی دارند ولی نسل سوم یک شیوه جدید را پیدا کرده به عنوان همزیستی مسالمت آمیز. 


آیا زندگی مشترک بین 2 نفر به تضمین و پشتوانه ای نیاز ندارد و هرکدام از طرفین که احساس کرد خسته شده یا نیاز به تنوع و تغییر دارد می تواند زندگی مشترک را تمام کند؟ یعنی یک مرد می تواند پس از گذشت یک سال، 2سال یا 5 سال و بعد از تمتع از زن می تواند او را بدون هیچ عذر و بهانه ای رها کند؟ 


اشکال از همین جا شروع می شود؛ آیا زن در این زندگی تمتعی نبرده است؟ مشکل اینجاست که ما برای زن نرخ تعیین می کنیم در صورتی که زن هم در این ماجرا یک طرف قضیه بوده است. شما ببینید ساختمان بتن آرمه در مقابل زلزله مقاوم تر است یا ساختمان اسکلت فلزی؟ مسلما ساختمانی با اسکلت فلزی با زلزله کمی تکان می خورد بعد می ایستد ولی بتن ترک بر می دارد و می ریزد. 


همین شروط و تعهدات سنگین و مهریه های نجومی باعث شده بنیان خانواده مثل بتن آرمه در مقابل مشکلات انعطاف نداشته باشد و بریزد. انعطاف در هستی قاعده است به همین دلیل در اسلام گفته می شود تساهل و تسامح، یعنی گذشت کنید و راحت بگیرید. دلیل آنکه زن و مرد برای طلاق تلاش می کنند این است که زن و مرد هیچ کدام حاضر نیستند ذره ای از موقعیت و خواسته ای که دارند پا عقب بگذارند و همین اصرار بر موقعیت و خواست شان است که زندگی شان را سست می کند یعنی حاضرند تجرد را تحمل کنند، زهر طلاق را بچشند و دربه دری بچه های شان را ببینند ولی ذره ای از موقعیت خودشان عقب ننشینند. 


آیا جایگزینی وجود دارد که مردی که خواهر ندارد یا مادرش را از دست داده بتواند این کمبود را جبران کند؟ 


بله، هستند افرادی که می توانند این جای خالی را پر کنند. من همیشه در کلاس ها و صحبت هایم گفته ام پشت سر هر مرد موفق، 4 زن ایستاده اند لزوما تنها همسر او نیست. همیشه افرادی هستند در اطراف ما که بیشتر و بهتر از خواهر به ما کمک کرده و دست مان را گرفته اند، این افراد می توانند جای خالی خواهر نداشته را برای ما بگیرند، ولی در مورد مادر این مسئله کمی سخت تر است. خانم ها اگر در بعد شخصیت مورد توجه قرار بگیرند بسیار موثرتر خواهند بود. 


چرا 4 نفر و نه بیشتر! آیا دلیل خاصی وجود دارد؟ 


بله، هرکدام از این نقش ها روان شناسی خاص خودشان را دارند و بخشی از نیاز های ما را برطرف می کنند. برای مثال رابطه بین مادر و فرزند از یک جنس است و رابطه خواهر و برادری از جنس دیگر و همین تفاوت ها باعث می شود انسان در جهات مختلف رشد پیدا کند. 


شما در مراوده با همسرتان نیازهای جنسی و غریزی تان را برطرف می کنید و برای برطرف کردن نیاز های عاطفی، عرفانی و روانی به 3 منبع دیگر احتیاج دارید. هرچند ممکن است همسرتان بتواند در این نقش ها هم موثر باشد ولی در جایی این بازی نقش ها به نهایت می رسد و فرد از اجرای آن خسته می شود. 


رابطه عرفانی مقدسی که می تواند تو را در نهایت به خدا برساند رابطه بین شما و مادرتان است. تنها زنی که بدون هیچ چشمداشتی به تو عشق می دهد بدون آن که نفعی برایش داشته باشی، مادر است. می توان گفت در خاک مادر و در افلاک خداوند است که بی چشمداشت به تو عشق می دهد. خواستن بدون توقع را می توان در وجود مادر دید؛ حتی اگر بد هم هستی باز هم عزیزی صد بار اگر توبه شکستی بازآ. 


با مادر دعوا می کنی ولی باز هم بر می گردی به آغوش او، برای آرامش روانی بازهم به دامن مادر پناه می بری. حتی افرادی که مادرشان هم فوت کرده در مواقع گرفتاری به عنوان مددو یاری خواب مادر را می بینند. 


در مورد زنان هم همین طور است؟ 


بله؛ در مورد زن هم همین طور است. یک خانم به 4 مرد نیاز دارد تا کامل شود. 


پس با این تعاریف شما با تک فرزندی مخالف هستید چون در این صورت یکی از این 4 عضو ناقص می شود. 


باهر: بله؛ از نظر توازن و تعادل 2دختر و 2 پسر تعادل و توازن را برقرار می کنند ولی در جامعه و مشکلات امروز یا 2 فرزند باید باشد یا اصلا بچه ای نباشد. 2 بچه با فاصله 3 یا 4 سال مناسب است.

http://www.jahannews.com/vdcb5gb58rhbsap.uiur.html

همیشه دلیل شادی کسی باش نه قسمتی از شادی او
و همیشه قسمتی از غم کسی باش نه دلیل غم او
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.