عراق
1-طاغوت پست
«تبهكار،زشت،گمنام،به زودى مىآید و در عراق به دیكتاتورى و ستم مىپردازد همه آنها دوستان یك جمهورى پست و پلید هستند زمین از چهره زشت او به لرزه در مىآید».
(هشتم-70) نام عراق در متن اصلى به صورت یوناى قدیم آن[كشور بین النهرین Mesopotamia]آمده است.شخصى كه نوستر دامس او را توصیف كرده و نشانیهاى او را مىدهد،بىهیچ تردیدى و گفتگویى صدام حسین یكى از منفورترین طاغوتهایى است كه تاریخ شناخته است.
گوشهاى از زندگى صدام حسین
او در سال 1937 در روستاى عوجه از توابع شهرستان تكریت در شمال بغداد به دنیا آمد،او از قبیله بیكات است كه مىگویند در اصل،ترك بودهاند.قبیله او در آن منطقه به پر رویى و بى رحمى بسیار؛شناخته شدهاند.صدام همین كه به یازده سالگى رسید،پدرش او را به همراه مادرش از خانه خود راند،و این زن با پسرش به خانه یكى از نزدیكان رفت.صدّام به چشم خود دید كه پدرش در این خانه مىخواهد مادرش را بكشند،زیرا تهمتهایى به او مىزدند و نام او سر زبانها افتاده بود.پدرش نتوانست این كار را انجام دهد و او را با پسرش رها كرد تا مرگش رسید،و مادر،با شخص دیگرى كه داراى چند تاكسى بود،ازدواج كرد.این تاكسیها میان تكریت و بغداد رفت و آمد مىكردند.صدام زیر سرپرستى پدر خواندهاش قرار گرفت و در این خط مسافرى،كار مىكرد.او برادرى پیدا كرد كه برزان نام گرفت(او همان كسى است كه بعدها سازمان اطلاعاتى مخوف عراق را اداره مىكرد).از این گذشته دو برادر مادرى دیگر به نامهاى طبّان و سبعاوى در این دوره براى صدام پیدا شدند.او دیگر در دهه دوّم عمر خود بوده در این دوره یكى از پسر عموهایش را به قتل رسانید تا او را تنبیه كرده باشد.او به بغداد آمد و به دبیرستان(آمادگى پسران كرخ)رفت.در پایان دهه 1950،در بغداد در یك گروه مخفى تشكیل شد كه گروه حنین نام گرفت.
نام دیگر آن گروه قنّى است.برخى معتقدند این گروه با مافیاى جهانى ارتباط نزدیكى داشته و یكى از شاخههاى آن به شمار مىآید.صدام با پیوستن به این گروه به سرعت ترقى كرد و به رهبرى آن دست یافت.(گروه یاد شده رفته رفته تكامل یافت و در آن زمان،صدام در دولت،جاى خود را محكم ساخت و این گروه را به یك گارد مخفى براى حفاظت از خویش تبدیل كرد،و سرانجام از آن یك سازمان اطلاعاتى گسترده پدید آورد كه با ترور و خونریزى بر عراق حكومت كرد).صدام در همین دوره یعنى در حدود سال 1960 به حزب بعث پیوسته.
سفارت انگلیس در بغداد،ارتباطات مهمّى با این گروه داشت،رابط آنها با این گروه،نایب اوّل سفارت جرج رمینگتون بود.آنها افراد این گروه را براى ترور عبد الكریم قاسم رئیس جمهور وقت عراق،به كار گرفتند.این مرد محبوبیّت مردمى گستردهاى داشت.كوشش آنها براى این كار،ناكام ماند و صدام كه یكى از شركت كنندگان در این ترور بود،به مصر گریخت و آنجا حفاظت ویژهاى براى او تعیین كردند.برخى از كسانى كه در آنجا او را دیدهاند،مىگویند به دلیل ارتباط او با پستترین مردم،و بىشرمى و هرزگى او در آنجا،از او بیزار شدهاند.
پس از سرنگونى قاسم در سال 1963 در كودتایى كه بعثیها هم در آن شركت داشتند،صدام حسین به بغداد بازگشت و كار خود را در گروه حنین آغاز كرد،و فرمانده گارد ملى در رصافه(بخشى از بغداد در ساحل شرقى رود دجله)شد.گارد ملى رسما به عملیات ترور و شكنجه و كشتار و تجاوز به نوامیس مردم ادامه مىداد، تا جایى كه همه در عراق،از شنیدن نام حزب بعث،به خود مىلرزیدند و دچار تهوّع مىشدند(همین،باعث شد كه بعثیها مدتى طولانى،پس از رسیدن دوباره به قدرت در 17 ژوئیه 1968،ماهیت خود را پنهان كنند).صدام در همین زمان با گروه حنین همكارى مىكرد.این گروه به حملات مسلحانه به خانههاى ثروتمندان مىپرداخت صدّام نیز در این حملات شركت داشت و بدن قربانیان خود را با چاقو،پاره پاره مىكرد.مىگویند در این دوره از زندگى،همراه با بیست تن از افراد گروه خود به آلمان غربى رفته و هر ماه ده روز در آنجا آموزش جنگهاى چریكى و خیابانى و روش اقرار گرفتن و شكنجه مىپرداخته است.
رئیس جمهور عراق در كودتاى 1963 یكى از افسران عراقى به نام عبد السلام عارف بود.او نیز به سهم خود از بعثیها خشمگین شد،و در سال بعد آنها را از قدرت بر كنار كرد و بسیارى از آنها را از جمله صدام حسین تكریتى را به زندان انداخت.او در زندان با چند شخصیت سیاسى و اعتقادى هم بند بود،آنان با او همنشین شدند و از نزدیك او را شناختند،زیرا محیط زندان،زندانیان را وادار مىكند كه به طور مستقیم و از نزدیك با هم معاشرت داشته باشند.اینان بعدها برداشت خود را از او شرح دادند،از جمله گفتند او بسیار بد زبان است،تا آنجا كه كسى مانند آن ندیده،و در گفتگوى خود با آنان،جز زبان تهدید و اولتیماتوم چیزى را نمىشناخته است.
مىگفته این را زنده زنده دفن مىكند و دست و پاى آن دیگرى را مىبرد،و مانند آن،تا جایى كه همه آن روز او را مسخره مىكردند،زیرا عضو یك باند بىارزش گمنام، چیزى نبود،در زندان حشیش مىكشید و چهرهاى زشت و ترس آور داشت.عادات زشت او همه را از او بیزار مىكرد.صدام كه خود به هنگام قدرت،شكارهایش را قطعه قطعه مىكرد،در زندان تاب یك ضربه را هم نیاورد و به هنگام بازجویى چون از او پرسیدند كه دوستانش در سازمان حزبى چه كسانى بودهاند،نام همه بعثیهاى عراق را همراه همه كسانى كه مىشناخت،با نواختن یك سیلى،فاش كرد.خلاصه سخن آنها این است كه در صدام چیزى نیست كه مایه احترام باشد.حتى هم بندهاى او،وى را یك حیوان كودن مىشناختند.
پس از كودتاى 1968/7/17 كه بعثیها دوباره به قدرت رسیدند،صدام به پست معاونت رئیس جمهور عراق رسید و در سال 1979 پس از یك رشته دیدارها كه در اردن و سعودى و جاهاى دیگر میان صدام و(وانس)وزیر امور خارجه كارتر و (برژینسكى)سخنگوى دولت و مشاور كارتر انجام شده،و در كنار مذاكرات دیگرى،كه در چارچوب پیمان آتلانتیك شمالى(ناتو)صورت گرفت،تصمیم بر آن شد كه صدام را به جاى حسن البكر به ریاست جمهورى عراق منصوب كنند، حسن البكر بعدها تصفیه شد.و صدام مانند رهبر یك باند دزدى و آدمكشى،نه به مانند یك رئیس دولت یا حكومت،چنانكه در جاهاى دیگر دنیا معمول است،به حكومت بر عراق پرداخت.
زندگى او آلوده به خون و همراه با ترور و وحشت است.خواه پیش از رسیدن به قدرت و خواه پس از حكومت ترس و خون در بغداد،پیش از ده كتاب درباره زندگى او نوشته شده و در آینده نیز تعداد بیشترى نوشته خواهد شد.باید درباره او مطالعه كنید تا به شگفتیهایى برسید و دریابید كه انسان تا چه اندازه به پستى و انحطاط مىگراید و از سوى دیگر انسان چه اندازه بردبار و شكیبا است و مىتواند به هر شكلى در آید،زیرا مشاهده مىكنید كه ملّت عراق در همه این سالها در این جو سیاه و تاریك از ترور و ترس به سر برده است.
جمهورى صدام به راستى یك جمهورى پست و پلید است كه خود را به هر بهایى مىفروشد.او در جنگ با ایران،به نمایندگى از غرب،چنین كرد و در جنگ خود با ملّت عراق نیز كه اسیران و بردگان او هستند،همین روش را در پیش گرفت،و به نمایندگى از غرب آنها را سركوب كرد.همان گونه كه بلوك غرب صدام را بر تخت فرمانروایى نشاند تا از منافعش در این كشور بدبخت بیچاره دفاع كند.جمهورى صدام،نیز فحشا(به معنى رسمى آن)را ترویج كرد و آن را تغذیه نمود و سیاست داخلى خود را بر ویرانگرى اخلاق قرار داد كه ویرانى آن،مایه حاكمیت یافتن بر انسان است،زیرا هویت و فكر را از او مىگیرد و پس از آن تبدیل او به آنچه دیگران مىخواهند،آسان مىگردد.
جمهورى صدام هرزگى ادبى و تبلیغاتى و مطبوعاتى را در پیش گرفت و در شیپور باطل و فریب دمیدن آغاز كرد،و آنچه خود مىخواست گفت،ولى هر چیزى در برابر قیمتى بود،دلارهاى نجسى كه به جیب شاعران و روزنامهنگاران و ادیبان سرازیر مىشد،یكى از انواع برجسته فحشا و خود فروشى بود.
زمین از چهره زشت او به خود لرزید و هر جا كه او و یارانش پا نهادند،ویرانى به بار آوردند.كویت یك نمونه زنده براى مردم جهان است.