تبیان، دستیار زندگی

گروهان به جای خود

احترام بگذارید فرمانده نیکادل وارد می شود

داد گاه رسمی است

فرمانده نیکادل : این داد گاه جهت  محاکمه شورشیان پادگان برگزار می شود

این جانب گیگیلی را قاضی پرونده

و فال نیک را منشی داد گاه معرفی میکنم

ما هم دادستان میباشیم

به احترام قاضی برخیزید

دادگاه رسمی است

سلام سلام سلام

بابا فالنیک، چرا داغ کردی؟ خواستم لطفی درحقت بکنم و از این مسئولیت کذایی خلاصت کنم، نمیخوای خوب نخواه... بعدشم اون جرج جونم، سگش به خودش شرف داره، باور نمیکنی؟از بغل دستیش بپرس...یه چیز دیگه چرا 1425تا؟؟؟ (پس چندتا؟)... چند تاش کاری ندارم، بیشتر بشه بهتره ، آخه آش پرنخود خیلی دوست دارم... (راستی... توضیحی که درباره شینوبی خواستی توی تاپیک بازیگران برتر تاریخ سینما نوشتم، گفتم شاید اینجا جای سینما بازی نباشه... رفتی، خوندی امتیازها رو یادت نره بنویسی...)

و اما ادیسه... هه هه حالا که راه افتادم برام از این کفش جغ جغه ای ها میخری؟؟؟ اینقذه دوست دارمممممم!!!...

مردی؟... کی مرده؟ کووو؟ کجاست؟ بگید خودم نیست و هستش رو بود  میکنم تا نابودش سوکس بشه... کی چیکار کرده؟ راپرت دادم؟ نه نههههههههههههههه باب این بنده خدا داشت کمپوت آنانس نمیخورد، کی گفته؟

فعلا میرم یه دوری بزنم، آخه یه چیزهایی از فرمانده طهوری گیرم اومده میام دوباره...

مجتبی

بیشتر داغ می كنییییییم

مجتبی توهم هی می یای درست حرف بزنی نمی تونی حالا به مسئولیتی كه فرمانده نبكادل جانش به فدایم ....ها چی شد؟ نه نه اشتباه لپی بود جانم به فدایش روی دوش من گذاشته می گی كذایی .

اگر 1425تا كمه می خوای بیشترش كنم خجالت نكش بگوتو انبار زیاد داریم.

(راستی این شكلكهای جدید رو دیدین این یكی چقدر شبیه گیگیلیه)

سلام بر این دادگاه بی در و پیكر حال اقای قاضی نیكادل چطوره زود باشین بگین 123 123 123 ؟

من با محافظانم اومدم در این دادگاه چند نكته را یاد اور بشوم

تسلیم شدن من در صورتی است كه فرمانده نیكادل پست معاون اول خود را به من دهد

دوم ، سوم را می گم كه مهمتره مجتبی را بیشتر شكنجه كنید كه دیگه پیشنهاد تسلیم شدن به من نكنه

  و دوم اینكه رتبه گیگیلی و فال نیك را از مجتبی پایین تر بیارید این دوتا باید پا دو پادگان جدید باشند

مجتبی را بعد از شكنجه باید ازاد كنید تا دستیار من باشد

دیگر با من حرفی نمی زنید چون من دنبال وكیلم كه وكالت من را قبول كند

مجتبی زیر شكنجه طاقت بیار كه من هواتو دارم

سلام سلام سلام

وقت دادگاه ارجمند بخیر... خدایش زیاد گرداند تعطیلاتش را...

فالنیک، اون بنده خدا گیگیلیه... چرا فحش میدی؟... 

حیف که توی تیمارستان ندیدمت وگرنه میگفتم " دیوانه همه را به کیش خود پندارد"... اما نمیدونم هستی یا نه، هستی؟؟؟...  اِاِاِ ناراحت شدی، ببخشید نمیخواستم تابلو کنم، شرمندم...

راستی نمیشه اون جبران لطف سینمایی رو همینجا بکنی؟؟؟... اگه خواهش مند باشم چی؟؟؟

به به به حسین آقای طهوری، فرمانده انجمن شورش زادگان خبیث، خوب دست ما رو گذاشتی تو پوست گردو و در رفتی!!! یعنی رفتی مسافرت....

ولی من تکلیفم رو نفهمیدم؛ نه به اینکه درخواست شکنجه برام میکنی نه به اون ترفیع رتبه ام...؟؟؟... میترسم آخرش بشم چوب دو سر سوخته...

خیله خوب، اینطوری شاید کارم به خود کِشی برسه... تا ببینیم مصلحت چی باشه...

شنگول باشید و حبه انگور

مجتبی 

سلام

حسین طهوری اول بگم كه من قاضی نیستم من منشی دادگاه هستم.

دوم خیلی پرو شدی .

سوم از یه طرف میگی مجتبی رو شكنجه كنید ازطرف دیگه میگی بشه دستیار من.

خلاصه برو روتو كم كن.

باورتون می شه ! توی خواب دیدیم یه جاسوس حسابی شدم و مدارك خیلی مهمی رو از یه خونه دزدیدم ! بعدش هم وقتی تو مخفی گاهم بودم یه بالگرد اومد و اونجا رو منفجر كرد ! خدا رو شكر من فرار كردم ! چشم هام رو باز كردم دیدم باید برم مدرسه ! برا همین بقیه اش موند برا فردا !!!!!
بگذریم ! اینم خاطره ای بود ! راستی تا یادم نرفته !‌من تقاضایی دارم از فال نیك عزیز منشی محترم دادگاه ! به خاطر پشیمونی و توبه ی آقا مجتبی ،‌ درخواست تخفیفی براش دارم ! اگه ممكن بود می تونید مثلا توی سوپش یه كمی ادویه و لوبیا هم بریزید ! ممنون می شم ! البته باید بگم  you last time ! ها مجتبی خان !
یه چیز دیگه ! درباره ی شكنجه محكوم ها !‌ من برای یه مدت كوتاهی از سازمان سیا به زندان گوانتانامو منتقل شدم ! برا همین هم شكنجه های زیادی رو بلدم ! البته بعضی از این شكنجه ها خیلی وحشیانه ان برا همین اگه كاپیتان نیكادل عزیز اجازه بدن و من رو مسئول این مورد بكنن ، لطفی كه می كنید یكی دیگه رو برا كنترل من بذارید وگرنه چیزی به جز یه مشت خاكستر چسبیده به سقف از مجرم ها باقی نمی مونه !
تا بعد ... !

اهم اهم...

ببخشید  مزاحم شدم. این گلاب به روتون دستشویی کجاست؟

اوووووووووووو ببخشید wc

اها اها حالا چرا می زنید رفتم بابا

بابا نبودیم واسه ما بستن حکم ایست کنین دفاع کنم

حقوقم کم بود شما منو منجبور کردید پا بزارم تو این شورشی ها وگرنه قبلش کی جرئت می کرد بیاد تو پادگان اونم نفوذی تازه الان که اینحا هستیم خبر چینام خبر آوردن که یه گروه اینجا رو با

C4

بمب گذاری کردند خودم خنثا کردم جونتون رو نجات دادم 

سلام سربازان خیانتكار حالتون چطوره زودباشین بگین 123 123 123 /

 معلوم هست این فرماندتون كدوم لونه موشی قایم شده سریع بیاد تكلیف من و روشن كنه بگه كه من معاونشم یا نه تا مثل این تخم مرغ نیمروش نكردم

بابا بیایید تا این فرماندتون نیست به جمع ما شورشیها بپیوندید

مجتبی اسم شورشی هایی كه می خواهند به ما بپیوندند را یادداشت می كنه سریع اسماتونو به مجتبی بدین

فرمانده نیكادل كه نمی دونم كجایی

من میرم مرخصی از فردا تا 8 فروردین نیستم سپردم شورشی ها رو ببرن زندان تا تكلیفشون رو بعد از عید مشخص كنیم.

فعلا خداحافظ

بر می گردم