• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن دانشجویی > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
دانشجویی (بازدید: 14584)
جمعه 19/1/1390 - 20:45 -0 تشکر 305509
کارگاه آموزشی متافیزیک و علوم ماورایی(قسمت دوم)

سلام به همه ی دوستان عزیز

لینک قسمت قبلی کارگاه آموزشی متافیزیک و علوم ماورایی

این تاپیک قسمت دوم کارگاه آموزشی متافیزیک و علوم ماورایی هست که در قسمت قبل با این لینک در مورد ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه بحث کردیم که ضمیر نا خودآگاه خیلی مهمه.دوستانی که تا الان نخوندن یه نگاهی بندازن خوبه بد نیست.پرسش و پاسخها هم تو درک بهتر این ضمیر به شما کمک میکنه

امیدوارم بتونم به شما تو رسیدن به آرزوهاتون کمکی بکنم

و اما برنامه ی ما در این قسمت

قراره راه استفاده از این نیروی نا محدود خومون رو به شما بگم و برای استفاده ی حداکثری از این قدرتمون هیپنوتیسم رو هم در آخر مفصل براتون میگم تا هم با دنیای زیبای هیپنوتیسم آشنا شین و بتونین خودتون رو هیپنوتیسم کنین و هم از این برای رسیدن به آرزوهامون استفاده کنیم

                                                     به نام او که همه اوست

خوب با ضمیر ناخودآگاه آشنا شدیم و دشمن اصلیش یعنی مغز رو شناختیم...پس ما باید راهای پیدا کنیم که این مغز رو موقتا بخوابونیم یا وقتی که هوشیاریش پایینه هرچیزی رو که از ضمیر ناخودآگاه میخواییم رو بهش القا کنیم تا در اون نهادینه شه و به ما در همه ی زمان ها باور شه و از اینجا به بعد قانون جذب شروع میشه...تو هیچ کتابی ندیدم این قضیه رو بگن

خوب حالا ما چجوری میتونیم مغزمون رو نیمه هوشیار کنیم و با ضمیر نا خودآگاه ارتباط برقرار کنیم؟

ببینید نیمه هوشیار شدن مغز خود به خود راه رو برای دسترسی به ضمیر نا خودآگاه باز میکنه دلیلشم قبلا تو قسمت قبل گفتیم

خوب ما در خواب تقریبا کاملا بیهوشیم و به طور کامل با ضمیر نا خودآگاه در ارتباطیم ولی چون بیهوشیم نمیتونیم خودمون به ضمیر دستور بدیم ولی در بیشترین موضع ارتباطی هستیم(قضیه اینکه در خواب انگلیسی یاد بگیرید و اینا هم تا حدی مثل این هست که بعدا اگه دوست داشتین با هم در موردش بحث میکنیم)

ولی قبل از خواب وقتی تو رخت خواب هستیم و بعد از بیدار شدن تا حدودا 10 دقیقه گیج و مبهوت هستیم و مغز نیمه هوشیار هست و میشه تو این زمان ها در همان رخت خواب بعد از بیدار شدن یا قبل از خوابیدن چشمامون رو ببندیم و تکنیکای زیر رو انجام بدیم

1-اول اهدافتون رو مشخص کنید و بعد اونارو به جملات کوتاه و مثبت بنویسین و حدودا 15 تا 20 بار اون جملات رو در همون حالت با ارامش تکرار کنید

2-اگه تونستید خودتون رو در همین سنی که هستید در  اون حالتی که آرزوتونه تصور کنید

حالا این تکنیکای بالایی خیلی ساده و آسون هستن و اگر وقت کمی داشتید این کارا رو انجام بدین ولی پیشنهاد من هیپنوتیسم هست...یعنی از هیپنوتیسم و تکنیکای اون استفاده کنید و در مواردی که وقت کافی نداشتید از تکنیک بالا استفاده کنید

هیپنوتیسم

هیپنوتیسم چیه؟ترس داره؟درد داره؟سخته؟آسونه؟آیا کسی میتونه به زور ما رو هیپنوتیسم کنه؟آیا میتونه در این حالت هر اطلاعاتی که دوس داره از ما بیرون بکشه؟آیا عوارضی داره؟آیا  ممکنه از خواب هیپنوتیسمی دیگه بیدار نشیم؟و هزاران سوال دیگه...

هیپنوتیسم یا هیپنوتیزم که به انگلیسی با hypnosis یا hypnotism گفته میشه به معنی خواب مصنوعی هست که قدمت اون به زمانی میرسه که علم پزشکی متولد شد...چون یکی از بزرگترین ابزار پزشکی در زمان های قدیم بوده...در اون زمانها برای عملهایی که در زیادی داشتن چیکار میکردن؟داروی بیهوشی و پرستار بیهوشی کجا بود...درسته یه سری روش ها هم بود ولی خیلی از پزشکا از هیپنوتیسم استفاده میکردن

هیپنوتیسم هیچ دردی نداره هیچ ضرری نداره هیچ هم سخت نیست...هیچ کسی نمیتونه شما رو به زور هیپنوتیسم کنه یا تو هیپنوتیسم از شما اطلاعات بیرون بکشه چون این شما هستین که مراحلی رو که به شما میگن رو انجام میدین و اگه نخوایین انجام نمیدین به همین دلیل هست که میگن تمامی روش های هیپنوتیسم در اصل خود هیپنوتیسم یا self hypnosis هست

یعنی خودتون هستین که خودتون رو هیپنوتیسم میکنید...خوب هیپنوتیسم تو بدن چه تغییراتی بوجود میاره:

شما با  روش هایی که میگیم به خواب مصنوعی میرین و تا 70% بدن خودتون رو فراموش میکنید و به یک حالت پایدار و آرام بخش میرسین...یه حالتی که نمیشه با کلمات گفت

بدن شما کمی گرم میشه...داغ نه...کمی گرم که وقتی که تحرک ندارین و دراز کشیده هستین به دلیل عدم تحرک سرد نشه و مشکلی پیش نیاد و در این حالت هیپنوتیسم شونده به طور اتوماتیک همه ی شرایط بدنیش به بهترین حالت میرسه که یکی از خصوصیات جالب هیپنوتیسم هست

چشمان شما کمی سنگین میشن..مثل اون زمان هایی که میخوایین بخوابین

گذر زمان رو حس نمیکنید

صداها رو هم میشنوید و به اطرافتون آگاهید ولی بیشتر آگاهیتون به درونتون معطوف میشه

و خصوصیاتی که فعلا حضور ذهن ندارم و جلوتر میگم

خوب...بریم یه سری نکات رو بگیم و شروع کنیم اصل مطلب رو یاد بگیریم...

اول اینکه اصلا ایرادی نداره وقتی که در خواب یا خلسه ی هیپنوتیسمی هستید ناگهانی بیدار بشین ولی برای اینکه تو اون روز آرامش داشته باشید اینکار رو نکنید بهتره

دوم اینکه ممکنه در حین هیپنوتیسم واقعا به خواب برین که هیچ اشکالی نداره و خوب بخوابید :))

سوم اینکه ما داریم روش غربی یا اروپایی رو تمرین میکنیم که چندان ما رو به خلسه ی عمیق نمیبره ولی بسیار آسون و واسه دنیای پر مشغله مابهترین گزینه هست...دو روش دیگه به نام روش هندی و ایرانی از مطرح ترین روش ها هستن که روش ایرانی بسیار بسیار مفصل و سخته ولی به عمیق ترین درجات عرفانی میرسین باهاش که بحثش مفصله

خوب یه نکته دیگه قبل ز یاد دادنش ضروریه بهتون بگم.ممکنه در حین انجام فکر کنید هیپنوتیسم نشدید و اصلا هیچ تغییری نکردین و برای اینکه این سوال رو از ذهنتون پاک کنیم به موارد زیر توجه کنید:

1-تو خواب معمولی قبل از خواب تا وقتی که نخوابیدین اگه بیشتر از 10 یا 15 دقیقه در رخت خواب بمونین هی تکون میخورین و این ور اونور میکنید و خلاصه کلی حرکت تا خسته بشین و بخوابین ولی تو هیپنوتیسم شما وقتی دراز میکشین و شروع میکنین نه تنها گذر زمان رو حس نمیکنید بلکه تا آخرین لحظاتی که تو خواب هستین ذره ای علاقه ای به تکون دادن بدنتون نیستید

2-جسمتون رو تا حد 70 درصد بسته به شرایط و استعداد خودتون فراموش میکنید که اینم خیلی لذت بخش و جالبه

3-چشماتون کاملا سنگین هستن و خیال باز شدن ندارن مگه شما بخوایین

4-مغزتون از حساب کتاب و تحلیل عاجز هست

و خیلی حالات دیگه که میزاریم به عهده تجربه ی خودتون

خوب شروع میکنیم.اول لیست وار مراحل رو میگم و بعد توضیح میدم:

1-تنظیم شرایط عمومی

2-شل کردن ماهیچه ها

3-تنفس صحیح

4-شمارش معکوس

5-تصویر سازی

6-بیداری

مرحله اول تنظیم شرایط عمومیه...یعنی یه لباس راحت بپوشید در یه جای نیمه تاریک یا تاریک به دور از سر و صدا در آرامش کامل روی تخت یا زمینتون دراز بکشید و چند نفس عمیق بکشید و دستاتون رو کنار بدنتون دراز کنید یا روی قفسه ی سینه بزارین..دستاتون رو به هم گره نزنید

مرحله ی دوم بعد از اینکه آماده شدین چشماتون رو ببندید و تک تک ماهیچه های بدنتون رو از انگشت کوچیک پا تا ماهیچه های صورت به ترتیب و یک به یک چک کنید و در صورت منقبض بودن اونارو شل کنید...خیلی مهمه ها...همه رو مخصوصا ماهیچه های صورت رو شل کنید و اگه دوس داشتید دهانتون رو هم باز کنید اگه هیچ سختی و فشاری نیست...خلاصه ریلکس و بدون هیچ مشکلی و فشاری شل شل باشید...بعد از این فرض کنید کل بدنتون یه شهره که دکمه ی برق شهرتون رو قطع میکنید و کل بدنتون در یه سکوت خالص فرو میره

مرحله سوم تنفس صحیح هست که خیلی خلاصه میگم...ببینید شما وقتی که نفس میکشید قسمت بالای قفسه سینتون بالا میاد ولی باید قسمت انتهای جناقتون بالا بیاد...یعنی کل قفسه سینتون

چون در غیر این صورت هم نیمی از ریه هاتون بلا استفاده میشه و هم اینکه مقداری اکسیژن در انتهای شش ها میمونه و خارج نمیشه و میگنده...

برگردیم به هیپنوتیسم...در این مرحله شما 8 بار حدودا باید تنفس عمیق یا نیمه عمیق داشته باشید که باید به آرامی این کار انجام بشه...خیلی آروم...مثلا دم در 4 ثانیه و بازدم هم 4 ثانیه طول بکشه

خیلی آروم

با هر بازدم احساس میکنید بدنتون گرمتر و آروم تر و سنگینتر میشه...خیلی حس خوبیه

مرحله بعدی مهمترین مرحله و مرحله ی ورود به خلسه ی هیپنوتیسمی هست...شمارش معکوس

در این مرحله شما بعد از تنفس از 60 برعکس تا 0 میشمارید تا خوابتون ببره البته مصنوعی...

به این شکل که شما به آرامی میگین...60    59    58   ....   0 که بهتره آروم آروم این اعداد رو برعکس بشمارین و برای اینکه ذهنتون منحرف نشه به هر عددی که میرسین عکس اون عدد رو در ذهنتون تجسم کنید...اصلا هم اشکالی نداره اعدادی رو جا به جا گفتین یا نگفتین...اصلا مهم نیست...اگه اینجوری شد به راحتی ادامه بدین...متوجه میشین که بعد از عدد 20 دیگه بدنتون هیچ حسی نداره و خیلی زیبا به یک حالت عمیق و آرامش بخش میرسین تا 0 که این مرحله هم تکمیل میشه

مرحله ی بعدی تصویر سازیه...بعد از اینکه اعداد رو برعکس تا صفر گفتین میتونین خودتون رو در هرجایی که دوست دارین تصور کنید...مثلا کنار دریا...صدای دریا رو حس کنید...دریا و اطرافتون رو ببینید...پاهاتون رو که به شنها میخورن رو حس کنید...حس غرور حس شادی و همه رو حس کنید...و بعد در همونجا گشت و گذار کنید با هر وسیله و لباسی که میخوایین...تو اونجا پرسه بزنید و بگردید تا ببینید تا حدی این تصویر سازی شما واقعیت داره که واقعا حس میکنید اونجا هستین...اینم هدیه ی من به شما بود

مرحله ی بعدی بیدار شدن هست که با شمردن اعداد به طور معمولی و به ترتیب از 1 تا 5 به این شکل:1    2    3    4    5   صورت میگیره...برعکس نه...به ترتیب درستش و با هر عدد به خودتون بگین من دارم بیدار میشم و خیلی خوشحالم...با هر عدد بگین من دارم بیدار میشم و خیلی خوشحالم تا بهتر بیدار شین و روز خوبی داشته باشین یا شب خوبی:))

خوب این از این...فعلا اینارو شب قبل خواب یا هر وقت دوست داشتین تمرین کنید تا بگم چجوری برای رسیدن به آرزوهامون ازش استفاده کنیم...یه چند دور بخونید تا مسلط شید...هیچ ترس و مشکلی نداره...خودتون امتحان میکنید متوجه میشید...خوش باشید و لذت ببرین

لینک قسمت بعدی: کارگاه آموزشی متافیزیک و علوم ماورایی (قسمت سوم)

هر سوالی نظری مشکلی حرفی داشتید تمام قد در خدمتم

موفق باشید...در پناه حق

 

من از اين كوه بالا خواهم رفت.ميگويند ارتفاعش زياد است.راهش طولاني و شيب دار است,پر از صخره و صعود به آن بيش از حد دشوار است.كارخودم است.از آن بالا خواهم رفت.به زودي مرا خواهي ديد كه از قله برايتان دست تكان ميدهم يا از فرط تلاش بر دامنه جان ميسپارم

سه شنبه 23/1/1390 - 8:40 - 0 تشکر 306624

سلام

1- جناب سلطان...رو قولم هستم....مطالب تكمیل بشه اطلاع میدم بهتون

2- منكه از خاطرات جناب غزه گیج شدم....یعنی همینطوری یهویی میرفتید؟...جالبه....و ترسناك:))...شوخی كردم...ولی منتظر توضیحاتم

حق یارتون

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

چهارشنبه 24/1/1390 - 17:54 - 0 تشکر 307337

jtayebe گفته است :
[quote=jtayebe;393644;306539]سلام
یه سوال: اگر درموقع آرام کردن بدن... بدن شروع به دون دون شدن(گیزگیز کردن)(نمیدونم شما چه اصطلاحی میگید)
کند... طوری که خارش آور بشه گاهی ...دلیلش چیه؟

 سلام ببخشید یکم دیر شد

اخیرا...ببخشید...

خوب آره زیاد پیش میاد...بیشتر اوقات وقتی به حالت شل کردن میرسیم یه جایی از بدنمون شروع میکنه به خارش کردن و ....که دلیل خاص خودشو داره ولی بهترین راهی که من به شما پیشنهاد میکنم اینه که هروقت وسط کار خارشی چیزی اعصابتونو خورد کرد خیلی آروم با یه دستتون اونجا رو بخارونید و 2 نفس عمیق و آروم بکشید متوجه میشید که دوباره به همون حالت برگشتید

هیچ وقت با این مشکلات مبارزه نکنید که آرامشتون رو بهم میزنه...یه سالن بزرگ رو فرض کنید که چند صد هزار نفر پشت در هست و میخوان بیان تو...اگه شما در رو رو اونا ببندید سر و صدا و فشاری که به در میارن زیاده ولی اگه در رو باز کنید تا بیان و رد بشن بعد از زمانی دیگه مشکلی نیست...بهترین کار اینه با ملایمت برخورد کنید

در ادامه این سوالتون بگم گاهی بعضی افراد وقتی میخوان به حالت خلسه برن کلی فکر و دغدغه تمرکزشون رو بهم میزنه و میگن نمیشه...خوب اونا هم یه چند دقیقه اجازه بدن این فکرای روزانه بیان و برن خیلی بهتره پشت در نگهشون دارن

موفق باشید

من از اين كوه بالا خواهم رفت.ميگويند ارتفاعش زياد است.راهش طولاني و شيب دار است,پر از صخره و صعود به آن بيش از حد دشوار است.كارخودم است.از آن بالا خواهم رفت.به زودي مرا خواهي ديد كه از قله برايتان دست تكان ميدهم يا از فرط تلاش بر دامنه جان ميسپارم

چهارشنبه 24/1/1390 - 18:5 - 0 تشکر 307342

سلام
متشکرم از جوابتون

وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ

 
چهارشنبه 24/1/1390 - 18:6 - 0 تشکر 307343

jtayebe عزیز من یه چیزو اشتباه کردم:

من فکر کردم خارش رو میگین
ولی اینی که شما میگین احتمالا همون حالت اولیه خواب رفتن هست که احتمالا تو دستتون و یا در قسمتایی از پا پیش میاد
دلیلش هم اینه که بدن کاملا بی حرکت میمونه و گاهی دستها و یا پاها به یه حالتی رو زمین یا تخت درازکش میشن که خونرستنی به سختی انجام میگیره...هرچند این اتفاق بدی یا سختی نیست و مشکلی پیش نمیاد و کسایی که دیرتر به خواب میرن(چون اوایل هست اینجوریه) متوجه میشن وگرنه وقتی که به خواب میرین متوجه این چیزا نمیشید و بدن حس خودش رو تا حدی از دست میده
واسه این قضیه هم پیشنهاد میکنم دستاتون رو رو قفسه سینه نذارین و در کنار بدن دراز کنین و...در مورد پاها هم نمیدونم چیکار کنیم دیگه:))
بهتون قول میدم بعد از 1 هفته تمرین خیلی زود به خواب میرین و این مشکلات پیش نمیاد

من از اين كوه بالا خواهم رفت.ميگويند ارتفاعش زياد است.راهش طولاني و شيب دار است,پر از صخره و صعود به آن بيش از حد دشوار است.كارخودم است.از آن بالا خواهم رفت.به زودي مرا خواهي ديد كه از قله برايتان دست تكان ميدهم يا از فرط تلاش بر دامنه جان ميسپارم

چهارشنبه 24/1/1390 - 18:22 - 0 تشکر 307349

QaEtha گفته است :
[quote=QaEtha;562786;306594]سلام
آره جی طیبه گرامی راس میگه گاهی اینقد زاد میشه که کلافه می شی من تا حالا دو بار امتحان کردم یه بار 5 سال پیش یه بار الان برا خودم یه قانونی دارم به اسم مشکل خودشه
مثلا تو فوتبال میزنن پا تو میشکونن و تو نمی خوای بری بیرون چون تیمت بهت احتیاج داره میگی مشکل جناب پا تشریف داره که درد میکنه من بازی مو می کنم مجبوره باهام راه بیاد:))
برا این حالت هم همین کارو کردم
تا سلطان میادو جواب سوالمونو می ده منم خاطرمو بگم
یه مسیری بود 20 دقیقه طول می کشید و من سه سال تقریبا هر روز میرفتم جوری شد که هر وقت پا تو اون مسیر میذاشتم برای یه کار دیگه تا به خودم می اومدم میدیم تا ته مسیر رفتم و ...
اما خاطره
یه بار طبق همیشه داشتم از این مسیر بر می گشتم یه پسری و کوچمون یه سگ سیاه بزرگ خریده بود که خیلی شبیه این شکاریا بودمیفرستادش دنبال بچه ها تا اونا رو بگیره و ...
قبلا با این پسره یه بر خورد داشتم این مال ایامیه که سگ نداشت می خواست دعوا کنه ولی انگار خدا نمی خواست چون تا می خواستم چیزی بهش بگم می خوردم زمین منم نمی گفتم
خوب می گفتم...
داشتم بر می گشتم به محیط اصلا توجه نمی کردم طبق معمول یه دفه دیدم سگه رو فرستاد به سمت من و من همینطور می رفتم
سگه رسید به من هی پارس می کرد الان دقیقا جفتمه و چون دیگه جا نیست بیاد جلو هی دو تا دستشو میاره بالا و ...
من همین طور به راهم ادامه می دم و اون مجبور میشه بره عقب(گفتنیه من اون موقع اول راهنمایی بودم و قد سگه تا سینم می رسید) من سگه رو میدم می فهمیدم داره چی کار میکنه و عکس العمل اونا رو هم میدیدم اما نمی تونستم واکنشی نشون بدن چون قبل از اینکه سگه بیاد کلا مغزم هنگ کرده بود و بدنم طبق عادت همیشه راهشو میرفت
هر چی زور می زدم به خودم بیام نمی شد تا سرانجام با یه توقف تو زور زدنم و با یه هی بلند مثل موقعی که یه دفعه جا می خوری تو نستم از اون حالت خارج شم و سگ بیچاره وحشت کرد و رفت پشت موقعی که کسی بهش سنگ زده باشه یه صدایی از خودش در اوردو رفت پشت سر صاحابش قایم شد و اون هم کلی تعجب کرد
منم به روی خودم نیووردم و رفتم خونه...
یه دونه دیگه نه چند تای دیگه خاطره از این دست دارم که یکیش همراه با موضوعه یعنی قاطی یه جریانه و باقی نه اونم میگم باقی برا بعد
سلطان راهنمایی کن
سر کلاس بودیم اول راهنمایی بود
معلم داشت حرف میزد یه دفعه رفتم تو اون حالت (همش خود به خود بود یعنی من یه لحظه به خودم می اومدم میدیدم اونجوریم و...) تمام حرفاشو میشنیدم و می فهمیدم و حرکاتشو نگاه می کردم دیدم یه دفعه گفت مثلا من تو صحبتام میگم دیوار قرمزه بعد از یه نفر برای اینکه بدونم حواسش به کلاس هست یا نه می پر سم دیوار چه رنگه اگه درست گفت که هیچ وگرنه وای به حالش ...
من زور زدم به خودم بیام چون فهمیدم نوبت مچ گیریه اما نشد
تلاش خخارجی تو به خودم اومدن به شدت موثره چراشو نمی دونم
معلم دقیقا رو کرد به من و گفت دیوار چه رنگه فکر کنم از نوع نگاهم و عدم پلک زدن و کلا پرت بودن حواسمو فهمیده بود
من یه لحظه با مخاطب شدن از طرف معلم تونستم به خودم بیام می دونستم باید بگم قرمز اما تو شُک به خود اومدن به بودم هیچ حرفی نزدم و فقط نگاش کردم
معلم بیچاره هم انگار هیچی نگفت و انگار نه انگار سوالی پرسیده شروع کرد به ادامه صحبتاش
خوب دیگه برم
موفق باشید

سلام به استاد خبرنگار

خوب اگه نمیگفتی جوابشو تو قسمتی که امشب میخواستم بنویسم میگفتم...

خوب خیلیا مثل توهستن

خود من

البته خیلیا مثل تو ذاتی اینجوری هستن و بعضی ها هم مثل من از بس به هر دلیل تمارین پیشرفته ورود به خلسه داشتن با مکث و تمرکز روی هر چیزی به مدت حتی کم زودی به خواب مصنوعی میرن...احتمالا تلویزیون هم که میبینی محو تلویزیون میشی

منم یه وقتایی وقتی تو مترو بودم اون ایستگاهی که میخواستم پیاده شم رو میدیم ولی هرکاری میکردم بلند شم نمیشد و ایستگاه بعدی پیاده میشدم که دوستام همیشه منتظرم میموندن و کلی ضایع بازی بود:))

حالا دلیلش چیه

ببین من گفته بودم ما کوچیک که بودیم بهمون میگفتن ستاره ها رو بشمارید میخوابین یا میگفتن گوسفند تجسم کنید و بشمارین و یا...منم گفتم از 60 برعکس بشمارین

دلیل همه ی اینا اینه که مغز خسته میشه و حوصلش سر میره و دستور خواب و log off رو میده:))

وقتی هم که ما یه مسیر رو هر روز میریم یه جا هم ساکن هستیم و بدنمون هم شل هست و ...

خوب واضحه که ممکنه به این خواب بریم

ولی جدای این بین این و اصطلاح بختک یه مرز بسیار باریکی هست که نباید اشتباه گرفت

بختک رو همه میدونیم چیه و از قدیم به ما گفتن وقتی که خوابی یا یه جا بی تحرکی یه موجودی میاد روت و با اینکه میدونی بیداری نمیزاره تکون بخوری

ولی این یه خرافاتی بیش نیست و دلیل علمیش اینه که ما یه وقتایی تو شب یا روز طاق واز یا به پشت میخوابیم و این کار باعث میشه قفسه سینه ما به شش ما فشار بیاره و نزاره تو حالت خوابی که کنترلی نداریم به خوبی نفس بکشیم و یه اصطلاح فلج مغز یا یه همچین چیزی داشت که اشکالی هم نداره و مشکلی هم ایجاد نمیکنه

واسه همینه تو اسلام میگن به پهلوها مخصوصا راست بخوابین ...سمت چپ رو هم رد کردند چون به قلب فشار میاد...

خلاصه پس تو هم مثل منی

و واسه همه از این اتفاقات پیش میاد ولی به شکلای مختلف

موفق باشی:))

من از اين كوه بالا خواهم رفت.ميگويند ارتفاعش زياد است.راهش طولاني و شيب دار است,پر از صخره و صعود به آن بيش از حد دشوار است.كارخودم است.از آن بالا خواهم رفت.به زودي مرا خواهي ديد كه از قله برايتان دست تكان ميدهم يا از فرط تلاش بر دامنه جان ميسپارم

چهارشنبه 24/1/1390 - 18:28 - 0 تشکر 307350

نوید جان عجب خاطراتی بود...واسه من اینجوریشو دیگه پیش نیومده..اگه اینقدر استعداد داریو تو زمان کم به حالت خلسه میری بازیای قشنگی بلدم بهت یاد بدم...کارگاها تموم شه بهت یاد میدم هاله ها رو هم ببینی


سلام به dehkade2010 :
همین که همراهمونی داری لطف میکنی...چشم...حتما..ممنون
شما فعلا برو تو غشای درست:))

من از اين كوه بالا خواهم رفت.ميگويند ارتفاعش زياد است.راهش طولاني و شيب دار است,پر از صخره و صعود به آن بيش از حد دشوار است.كارخودم است.از آن بالا خواهم رفت.به زودي مرا خواهي ديد كه از قله برايتان دست تكان ميدهم يا از فرط تلاش بر دامنه جان ميسپارم

چهارشنبه 24/1/1390 - 19:26 - 0 تشکر 307366

soltan_azdad گفته است :
[quote=soltan_azdad;507077;307343]jtayebe عزیز من یه چیزو اشتباه کردم:

من فکر کردم خارش رو میگین
ولی اینی که شما میگین احتمالا همون حالت اولیه خواب رفتن هست که احتمالا تو دستتون و یا در قسمتایی از پا پیش میاد
دلیلش هم اینه که بدن کاملا بی حرکت میمونه و گاهی دستها و یا پاها به یه حالتی رو زمین یا تخت درازکش میشن که خونرستنی به سختی انجام میگیره...هرچند این اتفاق بدی یا سختی نیست و مشکلی پیش نمیاد و کسایی که دیرتر به خواب میرن(چون اوایل هست اینجوریه) متوجه میشن وگرنه وقتی که به خواب میرین متوجه این چیزا نمیشید و بدن حس خودش رو تا حدی از دست میده
واسه این قضیه هم پیشنهاد میکنم دستاتون رو رو قفسه سینه نذارین و در کنار بدن دراز کنین و...در مورد پاها هم نمیدونم چیکار کنیم دیگه:))
بهتون قول میدم بعد از 1 هفته تمرین خیلی زود به خواب میرین و این مشکلات پیش نمیاد

سلام

مرسی ...ولی من فکر کنم جواب اول بهتر بود...

ولی درکل همیشه دستا کنار بدنه!

یه نه(9) سالی هست اینکارو انجام میدم... ولی سال اخیر اینگونه شد... کنارش گذاشتم

بازم مرسی

وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ

 
چهارشنبه 24/1/1390 - 20:59 - 0 تشکر 307411

سلام

خواهش میکنم
موفق باشید..بازم سوالی در این مطلب بود در همینجا بپرسین...موفق باشید
در پناه حق

من از اين كوه بالا خواهم رفت.ميگويند ارتفاعش زياد است.راهش طولاني و شيب دار است,پر از صخره و صعود به آن بيش از حد دشوار است.كارخودم است.از آن بالا خواهم رفت.به زودي مرا خواهي ديد كه از قله برايتان دست تكان ميدهم يا از فرط تلاش بر دامنه جان ميسپارم

چهارشنبه 24/1/1390 - 21:59 - 0 تشکر 307422

سلام

بابا مثل اینكه همه حرفه ایند...هه....من چی؟...:((

دلتون بسوزه..میرم یاد میگیرم....پس چی:)

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

پنج شنبه 25/1/1390 - 0:10 - 0 تشکر 307455

آره همه ترسناکن:))
درخواست بدیم انجمن علوم روحی یا ماورایی هم بزارن دوستان عرض اندام کنن:))
Qaetha fai جادوگر اعظم و منم میشم تست شونده ی جادوهاش:))

من از اين كوه بالا خواهم رفت.ميگويند ارتفاعش زياد است.راهش طولاني و شيب دار است,پر از صخره و صعود به آن بيش از حد دشوار است.كارخودم است.از آن بالا خواهم رفت.به زودي مرا خواهي ديد كه از قله برايتان دست تكان ميدهم يا از فرط تلاش بر دامنه جان ميسپارم

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.