سلام. منم یه خاطره بگم از استادمون "محمد علی حیاتی"
می خواست امتحان بگیره ما هی امتحان و مینداختیم برای جلسه بعد.
بعد یه بار گفت دیگه جلسه بعد حتمی امتحان.ماهم باز طبق معمول
نخونده بودیم دیدیم دیر شده نیومده البته چند دقیه گذشته بود گفتیم
بریم بیاد ببینه کلاس خالیه میذاره میره.دو دقیقه بعد ما اومد سرکلاس
اون دو دقیقه هم به خاطر اینکه از طبقه 3 بیاد طبقه 5 طول کشید
ما سریع دوییدیم رفتیم تا نیومده بیچاره اومد دید کلاس خالیه!
هفته دیگه اومدیم،ساکت نشسته بودیم اون هم اول ساکت بود منتظر
بودیم دعوامون کنه بعد لبخند زد گفت:هفته قبل نیومدین غیبتتون و
پیش کلاس ساعت بعدی کردم:)
اونروز خیلی به موقع اومد یه وقتی ما فرار نکنیم دوباره
امتحان درست حسابی نخونده بودم ولی نمره خوبی گرفتم خیلی ام
بهمون اعتماد داشت گذاشت رفت بیرون از کلاس گفت من میدونم
تقلب نمیکنید:)
امتحان ترمم هم نمره خوبی گرفتم طوری که گفتم میفتم وقتی دیدم
دهنم باز مونده بودگفتم این نمره من نیست!
کاری کرد همیشه تو خاطره هامون بمونه:))
دو ترم بعد حالش بد میشه میبرنش بیمارستان ولی چیزیش نبود
نمیدونم چی شد فوت کرد
الان فکر میکنم کاش اون کارو نمیکردیم ناراحت بشه:((
این هم عکسش ببینید
نماینده مجلس یکی از شهرستانهای شیراز بود."محمد علی حیاتی"
روحش شاد.