به نام خدا - سلام .
به نظر من دلیلش برا ترک تحصیل منطقی به نظر می یاد ولی باید به این نکته هم توجه کرد که آیا کاری که این دوستت کرده تنها راه ممکن بود ؟
چون از شرایط خانوادگی و شرایط موجود دوستت خبر ندارم پس نمی تونم در مورد چیزی بگم ولی کارش برا پاسداری از خانواده اش ستودنیست .
اما در مورد علم وثروت :
من کلا با مقابل هم قراردادند علم و ثروت در کنار هم مخالفم . به نظر من علم ضامن تولید ثروت و ثروتم ضامن تولید علم است پس تفکیک زمانی که دو چیز لازم و ملزوم هم هستند معنا ندارد .
اگربنا به گفته ی شما علمو به دو علم مادی ومعنوی تقسیم کنیم سوال پیش می یاد که علم مادی از کجا می یاد ؟ آیا جز اینه که از عقل یا تجربه که نتیجه فکرافراد دیگر است استفاده شده . از آنجایی که عقلم حجتی از خداست و خدا این تفکر را در انسان ایجاد کرده پس این هم علم معنوی است .
اما ثروت ، چیزی که از آغاز بشیریت تا اکنون مورد توجه بوده . عاملی که قابیل هابیلو کشت . عاملی که جنگ ها رخ داده ، عاملی که پیشرفت ها رخ داده و ... . به نظر من ثروت تقسیم بندی ندارد و ثروت ثروت است . اما از دیدی می توان علم رو ثروت معنوی دانست و ثروت مادی و دارایی را ثروت زمینی نامید .
این نکته به وضوح روشن نیست که علم زودتر از ثروت در عالم هستی پیدایش یافته یا نه . اما اگر این که علم زودتر پیدایش یافته بود پس با چه ثروتی گسترش یافته و اگر ثروت زودتر پیدایش یافته با چه علمی اصلا ایجاد شده است .
ولی نکته ای که در مورد علم و ثروت می توان گفت این است که علم و ثروت لازم و ملزومن و انسان بدون نداشتن یه کدومش نمی تواند موفق باشد .
مسئله ای پیش می یاید مهمتر بودن یکی بر دیگری است. به نظر من علم بی ثروت و ثروت بی علم دوام ندارند . ولی این جمله ی خیلی جالبیه که می گه : اگر فقیر به دنیا بیای تقصیر تو نیست ولی اگر فقیر از دنیا بری تقصیره توئه . حالا این فقر می تونه مالی یا علمی باشه .
به نظر من اهمیت هر دو مورد هم به یک اندازه است و وجودشان در انسان به یکاندازه مهم است و نبود یکی و یاکمبود یکی روی شخصیت و زندگی انسان تاثیر می گذاره .
دوباره جو گیر شدم ... دوستان ببخشید زیاد نوشتم .