این که آماده باشی بری طرفش و اون رو به شیطان ترجیح بدی.
به دنیای خودت (که شیطان شده) به غرورت و منافعت (که در برابر حق بایستند). به
هرچی و هرکی که بگی "من" نه
خدا. این که وجودش رو که حقیقته و جز خواست خدا نیست، بپذیری – نه تنها بپذیری
بلکه بگی منم حامی تو – منم حافظ دین و منافع خدای تو.
بگی آقا منم هستم، از این به بعد روم حساب کن. هر چی من بگم
نه – هرچی تو بگی – هر چی خدا بگه. هر چی من بخوام نه – هرچی تو بخوای – هر چی خدا
بخواد. حتی اگه باب میل من نباشه. حتی اگه مخالف منافع شخصی من باشه، حتی اگه لازم
باشه غرورم بشکنه. جایی که حق مخالف من در بیاد، در برابرش تواضع کنم و باهاش
همراه شم. و بدونم این منافع و لذت هایی که برضد حق قد علم می کنند و دلم نمی خواد
(که ازشون بگذرم) و خوشم نمیاد، به عبارتی (حالم رو می گیرند)، ازشون صرفنظر کنم،
این منافع و لذت ها خود شیطان هستند که درون من
اند.
در حقیقت شیطان اونیه که همیشه در برابر حق می ایسته و قد
علم می کنه و خودنمایی می کنه. پس حق رو بشناسم – و اهلش بشم. و مخالف نااهلش بشم.
هر چی باشم امام معصوم که نیستم. اون امام معصوم هم غرور و بزرگی ای نداره. هرچی
عزت و اقتدار و همت داره از خداست و خدا خواسته او رو از شیطون مصون بداره.
خواست او، خواست خداست. پس بگم باشه، چشم. آقا من غلطم، شما درستی – به خاطر خدا –
به خاطر دین خدا همه چی رو فراموش.
اگه شد، اگه همتش رو به اذن خدا داشتم – اگه تونستم از خودم
و غرورم بگذرم – اگه به شکستن غرور خودم و زیر پا گذاشتن منافع خودم فقط به خاطر
اونی که خدا می خواد راضی شدم، اونوقت بگو خدا رو شکر – الحمدلله، خدایا ما هم جزو
منتظرها شدیم – منم شیطونمو شناختم – آقا بیا که سفت و سخت پات وایسادم – دیگه
هیچی من رو در سپاه مقابل تو قرار نمی ده – دیگه خودم و منافع خودمم اگه بر علیه
تو بود می گذارمش زیر پا – می گم هرچی خدا بخواد.
بگی آقا تسلیمم تسلیم (اسلام یعنی تسلیم، تسلیم شدن و تسلیم
بودن در برابر حق)
حالا چند تا منتظر پیدا می شن؟ چند نفر می تونن همت کنن؟
همت می خواد – سخته – خیلی سخته از همه چیزت بگذری به خاطر خدا و حق. امام زمان
نمیاد که به یه سری پست و مقام بده و پز بدن. میاد که حق رو برپا کنه. هر چی خدا
می خواد، نه هرچی من می خوام، نه هرچی اونا می خوان.