• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن قرآن و عترت > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
قرآن و عترت (بازدید: 4033)
شنبه 16/11/1389 - 13:7 -0 تشکر 279768
آگه آقارو بیبینی چه میخوای؟ چی میگی؟

اگه یه وقت تونستی آقا اباصالح رو زیارت کنی ازش چی میخوای؟

بهش چی میگی؟

چه حالتی بهت دس میده؟

چه می کنی؟

.......................

سه شنبه 10/12/1389 - 13:14 - 0 تشکر 292386

در بزم وصال تو نگویم زكم و بیش
چون آینه خو كرده به حیرانی خویشم

چهارشنبه 11/12/1389 - 10:28 - 0 تشکر 292881

دست نوازست را بر سر ما بکش

چهارشنبه 11/12/1389 - 10:29 - 0 تشکر 292883

تا عشق تو باقی است، زمین گیر تو ام

چهارشنبه 11/12/1389 - 10:29 - 0 تشکر 292884

چه زیباست لحظه ای که آقا و سرورمان بر بالین ما حضور پیدا کند و از ما ابراز رضایت و خوشنودی کند

سه شنبه 17/12/1389 - 20:55 - 0 تشکر 295548

سلام
ازشون میخوام باز زیارتشون كنم البته با معرفتر از قبل
یا علی

پروردگارا آنگونه زنده ام بدار که نشکند دلی از زنده بودنم و آنگونه بمیران که به وجد نیاید کسی از نبودنم

چهارشنبه 18/12/1389 - 11:42 - 0 تشکر 295893

MICRO گفته است :
[quote=MICRO;115326;295548]سلام
ازشون میخوام باز زیارتشون كنم البته با معرفتر از قبل
یا علی

انشالله

چهارشنبه 18/12/1389 - 11:42 - 0 تشکر 295894

سلام آقا جان

دوباره اومدم

دوباره با هزار جور شرمندگی اومدم

دوباره خسته شدم از گناه

دوباره اونقدر غرق در گناه شدم که یهو به خودم اومدم دیدم اگه از شما کمک نخوام کارم تمومه

آقا جان فکره کارایی که این چند وقته کردمو میکنم دیونه میشم

آقا جان هیچی ندارم بهتون بگم جز شرمندگی

آقای من ، منتظرتون نبودم که هیچ ازتون دورم شدم

عزیزه زهرا ، جونم به فداتون پشیمونم از کارایی که کردم

به خدا سعی میکنم دیگه .........

روم نمیشه بگم دیگه سمت گناه نمی رم .

چقدر گفتم و عمل نکردم

شنبه 21/12/1389 - 10:6 - 0 تشکر 297397

از نقطه ی صفر عاشقی

یک شب در جمکران
این جا مگر مسجد نیست؟!

پس چرا هر چشمی که به گنبد فیروزه ای رنگش می افتد، می گرید .

این جا کجاست؟!

که عده ای کفش هایشان را از پا درآورده اند .

دستی به نشان پشیمانی و توبه به سر گرفته اند .

و باهم و تنها، نجواکنان به سوی مسجد می آیند .

راستی، امشب چه شبی است و الان چه ساعتی؟!

شب چهارشنبه و این جا کجاست؟!

در هرکجا جوان و نوجوانی با تعبیری عاشقانه پاسخت را می گوید:

یکی می گوید: این جا دریایی از عاشق است که هر دلی می تواند در آن اوج بگیرد و دیگری این جا را، دیباچه ای از راز عشق می داند و پایگاه این عشق، وقتی در کنار کاروان های پیاده به راه افتاده، هم مسیر می شود و می خواهی با آن ها هم جهت شوی . از پاسخ دادن به سؤال هایت فرار می کنند . راستش را بگویم، من هم وقتی برای اولین بار مسیر کویری و خشک قم را پشت سرگذاشتم، کوله باری از اندوه و ندامت و گناه پشیمانم کرده بود که نکند من هم فقط «لاف عاشقی » داشته باشم .

و اما سخن از عشق به میان آمد، واژه ی مظلومی که برای هر محبتی که در دل می نشیند، به کار می بریم، به جز آن محبتی که لیاقت و شایستگی در دل نشستن را داراست .

بگذریم، اما وقتی نگاه خسته ام به گنبد طلایی بارگاه بانوی کرامت افتاد، مس وجودم را جلایی دیگر بخشید و شوق آمدن و حضور را در وجودم بیش تر می کرد .

آن وقت، قدم هایم آهسته تر می شد و سنگین تر، اما همراه شرم و حیا و پاهایم مانند دلم به لرزیدن افتاده بود ...

و در حرم، دلم کمی محرم شد و شوق دیدار از پایگاه انتظار، بهانه ای شد برای همراهی کاروانیان .

از دور، نوری چشمان خسته ام را نوازش می داد، نوری به رنگ آبی . وقتی نگاهم به گنبد فیروزه ای رنگش افتاد، آتش شوق، آن هم سرشار از شرم، در وجودم شعله کشید . دلم می خواست همان جا بایستم و عقده های دلم را بازکنم و آن جا فهمیدم که دلی که پایگاه هر محبتی شود و چشمی که هرچیزی را ببیند و گوشی که هر صدایی را بشنود، چگونه می تواند به خود اجازه دهد که در خانه ای قدم بگذارد که قدم گاه امام زمانش بوده و هست و در این اندیشه، که وجدانم مرا از بی حرمتی هایی که تا به حال انجام داده بودم، می آزرد و نگه نداشتن حرمت صاحب خانه قدم هایم را سنگین تر می کرد و دستم را به نشان احترام برسر گذاشتم و آن شب چهارشنبه دانستم که می شود راه آسمان را در زمین هم پیدا نمود و در این حال و هوا بودم که دوستی زمزمه می کرد: یک شب جمعه نیز به جمکران بیا تا طلوع آدینه را از پشت کوه های انتظار از همین جا نگاه کنی .

در این جا کم تر جوانی را پیدا می کنی که نام و نشان خود را بگوید و بگذارد از او عکس بگیری، هم سنی هایم را می بینم که با ظاهر گوناگون آمده اند، تا باطنشان را صیقل دهند، اشک، تمام صورتشان را پرکرده و ذکر و نجوا لب هایشان را .

شب است و سکوت، و چشم هایی گرمایی که چشم بر گنبد فیروزه ای رنگ دوخته اند ودل هایی که با نام و یاد مولا گره خورده اند .

از کدام سروش جاودانه ی این سرزمین سخن بگویم، از پاکی سرزمین اش، یا از خاک آستانش؟

این جا همه نشان و نام خود را گم کرده اند . آمده اند تا پریشان احوالی خود را درمان کنند .

سرهای سودازده ی خود را به خاک این درگه سپرده اند، تا دل های به صید دنیا رفته ی شان را سر و سامان دهند . این جا پناهگاه صدهزار دل های گم گشته است، که دل دادگی را از طفولیت آموخته اند ناله های پیرمردانی به گوش می آید که به روزگار، کایت خزان شدن بهار جوانی را می کنند و چهره های بی گناه و پاکی نیز، به حسرت نگاهی راه خاکی را پیموده اند، تا به این پایگاه آسمانی قدم بگذارند .

در دل شب که نظاره می کنی، چشم هایی را می یابی که اشک می فروشند و رونق بازار ستارگان را شکسته اند .

صدهزاران دل دیوانه به زنجیر عشق درآمده اند و آماده اند تا خود را فدای یک لحظه وصال کنند تن های خسته و دل های زار، از بار غم فراق می گویند و توبه ی دل آزاری خود را به جای می آورند . این جا در عالم انس و محبت دلشان عاشق به هم الفت گرفته اند و با مهربان غایب از دیده های دنیایی ما از نامهربانی و بی وفایی خود سخن می گویند .

عشق جنون خیزی در میان مسجدیان موج می زند و انگار که تدبیری برایش نیست . چشم های گریان خود را به توفان بلا سپرده اند و یک زبان ذکر آمدن مولا را زمزمه می کنند .

وقتی برای اولین بارت باشد که به جمکران می آیی، مات و مبهوت می مانی که جمعیتی به این بزرگی از تمام ایران برای چه به این جا آمده اند و هزاران سؤال دیگر در ذهنت می آید که دوست داری از آنان بپرسی .

جواب های کوتاهی همراه با بغض ولرزه و اشک از زبان مسافران کوچک و نوجوان و جوان سفرکرده، به این سرزمین، شاید پاسخ برخی از سؤال هایت باشد، یا ...

می پرسم که جمکران با بقیه ی مسجدها چه فرقی دارد؟!

کودکی ده ساله می گوید: این مسجد برای امام زمان است .

امام غایب یعنی چه؟ یعنی امامی که هنوز ظهور نکرده .

وقتی آقا ظهور کند، دنیا چه فرقی می کند؟ با لبخند کودکانه اش پاسخ می دهد همه جا پر از عطر و گلاب می شود .

نوجوان 16 شانزده ساله ی دیگری امام غایب را این گونه تعریف می کند:

امام غایب، امام زمان هستند که از دیده های ما غایب هستند، ولی این غایب بودن به این معنا نیست که امام زمان ناظر برکارهای ما نیست، اما ما نمی توانیم ببینیم . امام زمان مانند خورشیدی است که پشت ابرها پنهان شده است .

وقتی با صراحت و لطافت حرف های کودکانه روبه رو می شوی، تمام واژه ها برایت معنای دیگری پیدا می کند و در مقابل اخلاص آنان احساس شرم می کنی .

در میان جماعتی که به جمکران آمده اند، سؤال و جواب هایی جالب می شنوی که به ظاهر افراد نمی خورد .

جوانی بیست و دوساله از تهران (م . نیک زاد) در پاسخ این سؤال که: چه کار کنیم تا مورد توجه و عنایت امام زمان قرار بگیریم؟ می گوید: دوری از گناه، پرهیز از فساد و مواظب بودن در لقمه ی حلال

می گرید و می گوید، اگر گناه نکنیم، غیبت نکنیم و به نامحرم نگاه نکنیم، محرم می شویم و نمی خواهد ما دنبال کسی بیاییم، همین قدر که سالم باشیم آقا به ما عنایت می کند .

از او می پرسم جمکران را در یک عبارت تعریف می کنی؟! می گوید این جا پناهگاه دل های خسته و به انتظار نشسته است .

در آن سوتر گروهی جوان نشسته اند یکی میانشان شعری می خواند که بهانه ای باشد تا همراه آنان شدیم و تا پاسی از شب با آن بودم .

شبی که یادتو از خاطرم عبورکند

قسم به عشق، دلم خواهش حضور کند

کنار پنجره تنها نشسته ام که مگر

ز کوچه مرکب فرخنده ات عبور کند

دل خزان زده ی من همیشه می خواهم

که فصل سبز تو را بارها مرور کند

از او پرسیدم که سیدجواد، از امام زمان چه می خواهی؟ گفت: خدا کند که بیاید .

گفتم: آیا آماده ی ظهورهستی؟! گفت: در انتظار ظهور هستم، برای آمدن مولایم دعا می کنم، خودسازی و تهذیب نفس را چند وقتی است که دعایت می کنم و مولایم را دوست دارم .

- پس عاشق امام زمان هستی؟

- عاشقی شرط و شروطی دارد، من کجا و عشق به آقایم، اگر عاشق بودم که دیگر طاقت نداشتم، آقا دعا کن ما هم عشق رادرک کنیم و بفهمیم عشق آخرین مرحله ی یک محبت هست که خدا قسمت ما هم بکند .

و سر صحبت بازشد که جماعتی دورمان آمدند و هریک برای فرج امام زمان جمله ای گفتند:

سمیرا اکبری: خدایا در فرج منجی عالم بشریت تعجیل فرما!

سمیه عشری، نوزده ساله از تهران: تنها با فرج امام زمان عدل و داد برجهان حکم فرما می شود .

نعمت ا ... حدادی بیست و دو ساله از شیراز: فرج، طلوع خورشید درخشان در ظلمت و تاریکی است .

مریم محمدمیرزایی: فرج امام زمان، مثل نسیمی است که دنیا را از بدی ها پاک می کند و آن را عطرآگین می سازد .

و مرضیه عبدالهی - نوجوان - گفت: با انجام دادن کارهای شایسته می توانیم فرج محمدی را نزدیک کنیم .

جوانی دیگر ما را با صدای زیبایش در آن نیمه های شب مهمان چند بیت شعر نمود:

ای بهترین دلیل تبسم ظهور کن

فصل کبود گریه ها ما را مرور کن

چرخی بزن به سمت نگاه غریب ما

از کوچه های بی کسی ما عبور کن

جایتان خالی بود و همیشه سبز و اگر می خواهید، حال و هوای یک شب در جمکران بودن را احساس کنید همت کنید و شبی را مهمان مسجد شوید، اما حرمت صاحب خانه را نگه دارید و با عشق، در آن منزل قدم بگذارید .


پدیدآورنده: مهدی توکلیان

يکشنبه 22/12/1389 - 8:34 - 0 تشکر 297911

تو می آیی و دست های مرا پر از عطریاس و سحر می کنی

دوشنبه 23/12/1389 - 9:9 - 0 تشکر 298403

سلام
فقط میگم خیلی دلم تنگتون شده بود نه من دل همه واستون تنگه زودتر خودتونو به همه نشون بدین
خیلی خیلی خیلی دلم تنگشه
ولی فکر کنم گناهکارتر از اونی باشم که بتونم ببینمشون

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.