توي قسمت آخرش كه ديدم درتاريخ جمعه 3تير 90 چندتا نكته توجهم رو جلب كرد يكي اينكه جايي كه اون خانوم مي خواد توي مهد كار كنه به بهانه تاثير درروحيه بچه ها چندبار پوشش مشكي رو براي خانوم ها مورد حمله يك طرفه قرار داد يكي ديگه م اينكه وقتي بحث نگهداري بچه ها طاهر بود واتفاقا توي اين قسمت بيننده كاملا با يك زن مظلوم وبي پناه درمقابل يك پدر بزرگ مغرور وخودخواه (پدرطاهر)مواجه بود مدير مهد به همسر طاهر گفت كه پدربزرگ بچه ها "ولايت"دارد.اصلا نمي توانم باور كنم كه نويسنده از كاربرد كلمه ولايت دراينجا وباابين زمينه ذهني مخاطب منظوري نداشته باشد. توي همين ماجرا يك سوتي هم بود كه همسر طاهر به جاي اينكه بگويد من خودم مي توانم از خودم دفاع كنم يا اينكه من خودم ميتوانم بچه هايم را بزرگ كنم گفت من خودم مي تونم از بچه هام دفاع كنم