• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن طنز و سرگرمی > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
طنز و سرگرمی (بازدید: 4471)
پنج شنبه 11/11/1386 - 11:36 -0 تشکر 27637
شورشیان پادگان جدید....///

گروهانها و گردانهای عزیز

من اطلاعاتی جدید از پادگان  اوردم

 و فهمیدم که پادگان جدید وابسته به عناصر غربی است

می خواهیم علیه این پادگان شورش کنیم فقط مواظب باشید فرمانده چیزی نفهمه وگرنه همه ما را تیرباران میکنه

هر کی می خواهد شورش کند بیاید در جمع ما بپیوندد تا لشکری مهیا کنیم و به جنگ با انها برویم   

در وفای تو چنانم که اگر خاک شوم / آید از تربت من بوی وفاداری تو . . .

منتظر شما در وبلاگ دل شکسته
شنبه 27/11/1386 - 11:1 - 0 تشکر 30258

سلام بر روحیه های تضعیف شده شورشی ها !

مجتبی می خواهی با من در بیفتی ؟ نمی دانی من مشت اهنین دارم . محمد علی كلی می گفت گیگیلی تو این ضربه های آهنینت را از كدام بازار خریده ای ؟ بگو كه من اندر كفـَش مانده ام . از ما كه گذشت پاركینسون گرفتیم بگو كه می خواهم برای دردانه دخترم ، فرزند خلفم لیلا بخرم ! تازه اش هم ما با بروس لی و جكی چان نسبت فامیلی دور و نزدیك به قاعده شعاعی كره زمین داریم ! پس چه فكر كرده ای ای مجتبای ترسو ... پخخخخخخخخخخخخخ .. هرهر .. می بینیم كه ترسیدی و صورتت مانند دندانهایت سفید شد .. ببینم دندانهایت را .. اوووووووم .. أه أه حالمان به هم خورد ! مگر وقتی امدی به پادگان شورشی ها.. اصلا فرمانده تان كه بود ؟ واااااااای ح.ط ؟ من یادم نبود این سرباز ناخلف فرمانده تان شده است ! یعنی می دانستم فراموشم شده بود ! این ح.ط چرا به شما مسواك و خمیر دندان نداده است ؟ اینها را كه همان بدو ورود به سربازان می دهند ! دندانهایش را ببین .. نچ نچ .. جرم گرفته ! سیاه و زرد ! از شما تست اعتیاد نگرفتند ؟ من فكر می كنم تو معتاد باشی ! پای چشمانت هم كه سیاه است ! ببین اگر بیایی پادگان ما برایت تمام امكانات را فراهم خواهیم كرد . اینجا اصلا به شما نمی رسند . می گویم دكتر نگین دندانهایت را تاكسی درمی كند . حداقل ما آنجا یك سرآشپز فال نیكی داریم ! تخم مرغ شتر مرغ برایمان نیمرو ، عسلی ،‌ خاگینه و هر چه كه بخواهی اماده می كند . آنجا دیگر نیاز به جار زدن نداری . خودمان فرمانده نسیم شمال را داریم كه سوتش را هم تازه پیدا كرده . به فال نیك هم می گویم سمت جارچی را از تو بگیرد و به عنوان داور ویژه انتخابت كند . جایی كه ما هستیم خوب است . فرماندهانش نیستند . هر كه پی گرفتاری خودش است . فقط من و ف.ن هستیم . بیا با هم گردو بازی كنیم آنجا ! بیا مجتبی .. بیا .. بیا .. بیا .. أأأأأأأأ پسر مگه كوری ؟ جلوی پاتو ببین . شهرداری كنده اینجا رو .

( خوب من خونسردیمو بابت رجز خونی آقا مجتبی / مجتبی حفظ كردم كه قشنگ خیلی تابلو بود كه خونسردیمو نگه داشتم واسه خودم . من با این چیزا از كوره در نمیرم . یوهاهاهاهاهاها )

-:- می خواهم آب شوم در گستره افق ، آنجا كه دریا به آخر می رسد و آسمان آغاز می گردد -:-  
شنبه 27/11/1386 - 12:13 - 0 تشکر 30274

سلام شورشیان عزیز

ما یکی دو روز نبودیم چه اشوبی شدا

من رفته بودم چندتا دکتر و اشپز و از این جور حرفها بیارم

من نمی دونم نگهبان در کیه که این گیگیلی هر وقت بخواد میاد و میره یادم باشه تنبیهش کنم

مجتبی در نبود من تو و انلوکر می تونید پادگان را بچر خوانید تا نیرو جمع کنیم فکر کنم انلوکر را باید گوشمالی بدم تا سر خود حمله نکنه

همه شما شورشیان محترم به محض رویت گیگیلی حکم تیر دارید مگر در یک صورت ان هم وقتی امد و تسلیم شد و به ما پیوست

گروهان ازاد

در وفای تو چنانم که اگر خاک شوم / آید از تربت من بوی وفاداری تو . . .

منتظر شما در وبلاگ دل شکسته
شنبه 27/11/1386 - 17:52 - 0 تشکر 30315

سلام بی سلام
ببینم مجتبی حالا كارت به جایی رسیده كه رجز می خونی اونم با گیگیلی خجالت بكش پسر (تفریحی بكش معتاد نشی) تو هنوز منو نشناختی من عصبانی بشم دیگه شدم جرات داری بیا برای من رجز بخون هیچ می دونی با كی در افتادی فردوسی شخصیت رستمو با الهام از جدم نوشته،من خودم توی جنگ جهانی دوم حضور داشتم مگه ستاره های روی دوشم رو نمی بینی؟(حالا سن منو حساب كن)آخه تو رو چه به شورش ذوزنقه،حیف آش(هی مامانم بهم می گه این قدر فیلم نگاه نكن تاثیر می گیری بده جلو مردم من گوش نمی كنم)با زبون خوش برمی گردی پادگان یا خودم از گوشت بگیرم ................ .
من مثل گیگیلی نیستم نازتو بكشم بهت قول گردو بازی و نیمروی تخم شتر مرغ بدم ها(این گیگیلی هم از كیسه خلیفه می بخشه).
من دارم می رم جشنواره شتر مرغ بعدشم می رم پادگان برم اونجا ببینم هنوز نرفتی بیام اینجا ببینم هنوز داری با این اون لوكر بازی می كنی ........ دیگه خود دانی.

یاران مردانه رفتند؛ اما هنوز تکبیر وفاداری‌شان از مناره‌های غیرت این دیار به گوش می‌رسد. یاران عاشقانه رفتند؛ اما هنوز لاله‌های سرخ دشت‌های این خاک به یمن آنان به پا ایستاده‌اند.

 انجمن فرهنگ پایداری


شنبه 27/11/1386 - 22:6 - 0 تشکر 30336

گیگلی هر چی داشتی گفتی فکر نکن فقط یه مجتبی اینجا هست ما هم هستیم تازه مواظب باش میخندی دندونهای سیاهتو نشون ندی که بچه ها میترسند و بوی بد دهنت که کل پادگان رو گرفته دندون های مجتبی مثل طلا دارند برق میزنند پس تو چی میگی با اون کلاه مسخره بیست قرن پیشیت مال عصر حجره شمشیر میاره به جای اصلحه با اون قیافه ترسناکش آدمو یاده دراکولا میندازه.
بچه ها تضعیف روحیه رو داشته باشید که بد جور کم آورده حرف نمی زنه ترسو.

گر مرد رهی ، غم مخور از دوری و دیری / دانی که رسیدن هنر گام زمانست
يکشنبه 28/11/1386 - 11:20 - 0 تشکر 30395

سلام

هههههه سرباز ح.ط سابق و فرمانده اكنون را ببین ! این خاصیت همه فرماندهان است كه پادگانشان را به امان خدا ول می كنند بعد انتظار هیچ گونه آشوبی هم ندارند .

می بینی ح.ط من الان اینجاهم و كسی به من تیر نمی اندازد . میدانی چرا ؟ چون این روح من است كه از تنم خارج گشتیده چون ما غش كردیم و اگر هر چه تیر و توپ و آر پی جی هم بندازی به من كوچكترین گزندی نخواهد رسید . یوهاهاهاهاهاهاها .

آن لوكر فكر كردی من با این چیزها از كوره در می روم ؟ هوم ؟ تو چی فكر كردی پسر ؟ هوم ؟ این چیزها قدیمی شده . من بادی نیستم كه به این بیدها بـِوَزم !

سفینه با تو هم اونور كار دارم . باید لحن آرامی رو در مقابل دشمن پیش رو بگیریم وگرنه آنها جذب ما نخواهند شد . ببین الان مجتبی به فكری عمیق فرو رفته و در حال غرق شدن است كه آیا این شورشی ها را رها كند یا نه ؟ اینها همش به خاطر گردو بازی وعده داده شده است سرآشپز .

ما برویم پادگان خودمان .. هوشششششششششششششتتتتتتتتتتتتتت

-:- می خواهم آب شوم در گستره افق ، آنجا كه دریا به آخر می رسد و آسمان آغاز می گردد -:-  
يکشنبه 28/11/1386 - 13:17 - 0 تشکر 30409

گروهان به جای خود

از جلو نظام خبر داد

سربازان شورشی من تو راه داشتم می رفتم یه روح گیر بیارم که دیدم یه طیلره داره میره بهش گفتم ایستک کنه تا من سوار بشم ببینم اینجا دارین چکار می کنید هووووووووپ

گیگیلی مگه به چنگ من نیفتی خودم نیستت می کنم حالا برای من روح میشی تو که می دونی من از این قرتی بازی ها خوشم نمی یاد انلوکر سرباز فدایی من خوب جوابتو داد مجتبی چرا ساکت نشستی سریح این فالنیک رو اسیرش کن تا برای ما اش بپزه من رفتم هواستون فقط به پادگان باشه

در وفای تو چنانم که اگر خاک شوم / آید از تربت من بوی وفاداری تو . . .

منتظر شما در وبلاگ دل شکسته
يکشنبه 28/11/1386 - 15:9 - 0 تشکر 30418

(این متن را با لحجه یك روح بخوانید)
با این جماعت نمی توان غیر از این سخن گفت باید بالای سر این جماعت شورشی چماق گرفت تا همیشه سر به زیر داشته باشند اگر هم می بینی مجتبی غرق در فكر است نه به خاطر گردو بازی بلكه به خاطر ترس از ماست.
مجتبی با تو هستم در آن طرف نمی بینمت می خواهی گوشت را بگیرم...........آن وقت می گویند چرا تو خشن هستی نمی گذارند دهان روح آدم بسته بماند.  

یاران مردانه رفتند؛ اما هنوز تکبیر وفاداری‌شان از مناره‌های غیرت این دیار به گوش می‌رسد. یاران عاشقانه رفتند؛ اما هنوز لاله‌های سرخ دشت‌های این خاک به یمن آنان به پا ایستاده‌اند.

 انجمن فرهنگ پایداری


يکشنبه 28/11/1386 - 18:49 - 0 تشکر 30450

چی فکر کردی ضرب المثل ها هم که اشتباه می گی من نمی دونم از کجا بهت درس  دادند حتما تو اون پادگان زپرتی که همه همه دو سه تا آجر بیشتر نداره که راحت دشمن واردش میشه بله اینم روزگار شما بود که هر چی میخواستین میگفتین الان روزگار عوض شده روح باشی روحت رو میگیریم پیشرفت علم و فناوریه فعلا یبار دیگه بیا تا با جاروبرقی بری تو زندان سیاه بچه کوچولوووووووووو.

گر مرد رهی ، غم مخور از دوری و دیری / دانی که رسیدن هنر گام زمانست
سه شنبه 30/11/1386 - 0:41 - 0 تشکر 30644

سلام

یه کوچولو نبودم هااااا ببین چه خبر شده. همه کاسه کوزه ها سر این بدبخت مجتبی خورد و خاکشیر شد، من از دست شما و این جروبحثاتون آخر خودم رو میکشم تا همه از بهاری سبز و شیرین لذت ببرند.... حیف که هنوز سمت خاصی ندارم وگرنه خوب بلد بودم چطور این ملت رو از کوچیک و بزرگ سرجاشون میخکوب کنم، اما افسوس... فعلا همینطوری میسازیم تا دروپیکر پادگان تعیین به تا بعد....(جوابیه ها به ترتیبه پس اگه تو پست بعدی جوابش رو دادین بگذرین)

من یه چیزی رو نفهمیدم، این گیگیلی با این سایت گوگول نسبت داره یانه؟ ...گوگول همون موتور جستجوگر معروفه که با یاهو درافتادست دیگه....واما جوابیه به اولین گیگیلی ...

هروقت دختر محمدعلی کلی رو دیدی بگو بیاد پیش خودم؛ همون دستکشی رو که به تو دادم بهش میدم با این فرق که بهش یه نو میدم نه دسته دوم....مثل اینکه چشمات خیلی وضعش ماراش قیش و قاراش میش و ز اینجور چیزهاست، مگه تو پادگانتون یه روانپزشک عمومی ندارین تا دست وپاتون رو جا بندازه و یه نوار مغزی هم از اون دلتون بگیره تا چشمتون مثل زبونتون زیادی وول وول نزنه و ببندتش به تخت. من یه سرباز خوبم و برای آرمانهام هرکاری میکنم، من توی آخرین جنگ نامنظمی که داشتم دندونهام رو فدای دلم کردم و الان همونطور که unlokerگفت دندون طلا کار گذاشتم.... "دلم برات میسوزه، امروزت هم مثل دیروزته"..... درمورد اون موتورشرغ ها هم یه چیزهایی همونجا نوشتم و آماده مذاکره هستم ، اینجا جاش نیست... در ضمن ن گردو بازی دوست ندارم، فندوق بهتره...... بعدشم، درست صحبت خود، خودت یوهاهاهاهاهاها...

واو... فرمانده طهوری.... سربازا همه به پیش، همه به پیش، به یک صدا.........

حالا دکتر و آشپز گیر آوردی یانه؟ اگه نه خوب زیاد مهم نیست، یه مهندس بیشتر لازم داریم،چرا؟ خوب معلومه، آخه این پادگان هنوز موال نداره که، همه حالشون یه جوریه که نمیگم دیگه.... جهت اطلاع میگم، مهمترین بخش یک بنا همون موال هست که اسمهای متفاوتی رو داراست. از قبیل: موال، مستراح،گوشه حیات (اسم قدیم که شاید حیات بوده اما اکثر دانشمندان با حیات موافقند)، توالت (لفظ سوسولیالیستی)، بهشت افکار (اصطلاح من) و .... حالا پادگان در و دیوار نادره و گیگیلی میاد تو بماند، تو رو خدا یه بهشت افکار روبراه کن واجبتر از نون شبه الان..... در مورد حکم تیر...، گناه داره حیوونی .... اصلا عواقبش رو میدونی، اگه یه وقت یه همچین کاری بشه، سه سوته فرماندشون با سربازاش ریخته اینجا و همین چارپنج تا نیرو رو هم تارومار، حشره کش قوی ... اااااااا ببخشید تبلیغ شد.... قتل و عام میکنه و تموم... مشکل اینجاست که هنوز موشکهای کروز و شهاب نرسیده، ضد هوایی و تیربار هم که نداریم، بجز چهارتا کلاغ کیش کن (کلاشینکف یا کلاشنیکف) چیزی هم تو بساطمون نیست، پس بهتره منصرف بشیم...

واما رئیس جشنواره شترمرغ بلورین، فال نیک عزیز....

 به به به سللام و دوصدتا دویستا،دو ده تا بیستا، دو پنج تاچندتا و خورده ای..... والا همه میگن خجالت بکش اما تفننی، خوب من هم به حرف همه گوش کردم و به ازای حرف هرکدوم یه خورده میکشم اینطوریه که الان 25 ساعت در روز علاف منقل و بافورم،شمام بفرما قابل دار نیست...... والا جرات حساب کردن سنتون رو نکردم، نه بخاطر جو نظامی حاکم، من مدتهاست که با هرکی در بافتم با یه گروه خاص که باید بدونین کیا رو میگم در نمیفتم. اما حالا که خودت میخوای باشه، با یه حساب سرانگشتی شد "!رستم" (بخونید رستم فاکتوریل) بقیش هم با خودتون.... در مورد گردو بازی و اینجور چیزها توی جشنواره باهم صحبت میکنیم، به گیگیلی هم گفتم، اینجا جاش نیست......

و اما داش unloker خودمون...... قربونت برم که اینقده هوام رو داری، همیشه توی قلبم جا داری و همیشه دوست دارم ای ماردم.... ببخشید داشتم با مامانم صحبت میکردم خوب کجا بودیییییییییییم.... آهان داشتم با داش خودم حرف میزدم؛ بابا خوشم اومد خیلی باحالی. راستی من خودمم از طلام هااااااا... البته احتمالا طلاش تقلبی بود چون زنگ زده.....

جوابیه دومین گیگیلی.... (قیافت برام آشناست؟؟؟؟ یا با همون گوگول نسبت داری یا با خیکوله (دوست تربچه) فامیلی...خودت بگو کدوم...)

کدوم آشوب؟ اینا همش از قبل طراحی شدست و استراتژیکه......بی خودی رجز نخون من گفته بودم که تیراندازی نکنن، احتمالا هنوز اون روانپزشک عمومیتون پیداش نشده که این همه توهم زدی .... من تو فکر نیستم که ول کنم یا نه، من به فکر مصلحته نظامم، مذاکرات رو جای دیگه ادامه میدم نه اینجا..... هوشششتت موشششششت نداریم، اگه مردی از در بیا و برو، اینکارا چیه؟؟؟؟....

جواب دوم به یکتا فرمانده شورشیان.....

اول از همه یه اعتراض دارم که میگم.... چرا از جلو نظام؟؟؟ خوب از جلو شیرفرهاد.... خوب درمورد گیگیلی باهات موافقم، اگه دستت اومد نیستش کن، اما خواهشا من رو با هرکیی در میندازی با فال نیک جماعت در ننداز؛ نه که بترسم نه، میخوام احترامش رو بعنوان رئیس جشنواره حفظ کنم.....

در جواب به دومین فال نیک فکر کنم بالا درباره قسمت ترسش گفتم، اما در مورد روح این بنده خدا باید بگم که خواهشا اگه خودش رو نفله کردین کاری به روحش نداشته باشین، آخه قراره بعدنا روحش شاد باشه، اگه اذیتش کنین روحش برای انتقام میاد سراغتون، البته بعد از اینکه روحش قرار شد شاد بشه...... و اینکه چرا اونور نیستم خوب دلیل دارم و این دلیل رو نه اینجا و نه اونجا نمیشه توضیح داد، اصلا با جاهای شلوغ حال نمیکنم دیگه....

.......

فعلا به سر وکله هم بزنین اما با چماق نه با بمب اتمی و هیدروژنی، برمیگردم.....

مجتبی

در نگاه آنانکه پرواز را نمی فهمند،                                                                        
هرچه اوج بگیری، کوچکتر می شوی...                                         
سه شنبه 30/11/1386 - 18:25 - 0 تشکر 30748

سلام شورشیان

از جلو نظام زود باشین 123 123 123؟

راستی مجتبی می دونی سرباز این در این پادگان کیه یه تشویقی براش بنویس چون چند روزی این گیگیلی پیداش نیست

در نبود من می تونی فرمانده شورشیان بشی شیرفهم شد

اگر چشمت به گیگیلی خورد گردش کن از پادگان بندازش بیرون فکر کنم چشمای گیگیلی دو دو می زنه به خاطر همین از سربازی تا صد سال دیگه معافش کردند ولی به عشق سربازی رفته تو پادگان جدید

فال نیک یه فالی برات بگیرم که حال کنی فقط پیدات نشه ما باید چماق بخوریم یه چماقی بهت نشون بدم

انلوکر معلوم هست کجایی تونستی چند تا نیرو جمع کنی ما فقط چند نفریم و تعدادمون کمه اگه یه نارنجک بندازند هممون نابود می شیم بجنب و برو انجمن ها و نیرو بگیر سرباز فدایی

راستی در اخر یه صحبتی با مجتبی داشتم ماشالله به این حماسه ات یه تشویقی برای اون انگشتی که باهاش تایپ کردی از طرف من براش بنویس

در وفای تو چنانم که اگر خاک شوم / آید از تربت من بوی وفاداری تو . . .

منتظر شما در وبلاگ دل شکسته
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.