• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن صندلی داغ > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
صندلی داغ (بازدید: 22579)
چهارشنبه 10/11/1386 - 19:46 -0 تشکر 27530
صندلی داغ "abie_bicaran" کاربر پرشور و حرارت انجمن‌ها

سلام بر اهل صلح دوستی انسانیت 

با توجه به قانون نانوشته نیوتن که هر کی خربزه بخوره بازم میتونه بخوره ولی در انتها پای لرزشم میشینه دوست خوبمون کاربر "abie_bicaran " با توجه به اولویت‌ها به روی صندلی نشست.

سایر دوستان عزیز می‌تونن با در نظر گرفتن سند معرف انجمن صندلی داغ و اهداف انجمن سوالاتشون رو از ایشون بپرسن.

و آما، در راستای هدف اصلی انجمن مبنی بر شناخت بیشتر خود بر حسب سوالات دوستان، از آقا میلاد می‌خوایم که در انتهای کار گزارش کاری از صندلی داغ خودشون در اختیارمون بذارن. این خیلی مهمه و لطفاً حتما اجراش کنید.

مجددا از آقا میلاد و سایر دوستان خواهشمندم که قبل از زدن هر پست حتما سند معرف رو مطالعه بفرمایند تا خدای ناکرده بعدا شرمنده کسی نشیم، پیشاپیش و پساپس از همکاری همگیتون سپاسگزارم، باتشکر.

مراقب خودتون باشید

چیزهایی نصیب ما میشود که آن‌ها را باور داریم

MCLAREN SUPER CARS

مدیریت انجمن صندلی داغ 

چیزهایی نصیب ما می‌شود که آن‌ها را باور داریم.

ای کاش یاد بگیریم، که زیر بارهای خمشی و پیچشی زندگی نقطه تسلیم را بالا بگیریم و مقاومت شکست را حداکثر کنیم تا چرخ‌دنده‌های زندگیمان از لهیدگی و تداخل در امان باشد.

عمر دست خداست، پراید فقط وسیلس 

 

جمعه 26/11/1386 - 12:24 - 0 تشکر 30101

سلام بر اهل صلح دوستی انسانیت

از همگیه دوستان عزیزم یه عذرخواهی بزرگ دارم، واقعا شرمنده، من چند روزه که کارت گرافیکم بازی در آورده و خودش رو به سوختن زده و من بالاخره تونستم دوباره رو‌به‌راهش کنم، برای همین شرمنده که پریروز نتوستم بیام و سوالات پایانی رو بپرسم و سوالات پایانی دوستان رو تایید کنم.

آقا میلاد گل با عرض پوزش لطفا اگه ممکنه به این سوالات پایانی دوستان هم پاسخ بده و در آخر این سوالات همین گزارش کارت رو مجددا کپی، پیستش کن و من خودم گزارش کار اولت رو پاک می‌کنم، و به امید خدا غزل خداحافظی برنامه رو سر میدیم. پس منتظر پاسخ‌گوییت هستم میلاد جان.

میلاد جان به این سوال هم جواب بده:

این سوال رو من مجددا از طرف خانم گل عزیز ثبت می‌کنم و امیدوارم که راضی باشن:

از بین دوستان انجمنی بگو به نظرتون این ترین‌ها چه کسانی هستن؟
صبورترین
منطقی ترین
احساساتی ترین
دلسوزترین
صمیمیترین
زودرنج ترین
رو راست ترین
عجولترین
خونسردترین
مهربانترین
آرومترین
شاد ترین
منظم ترین

سرسخت‌ترین

با جنبه‌ترین

و اما سوال آخر خودم و البته آخرین سوال صندلی داغ آبی بیکران:

آقا میلاد اول نظرت رو در مورد انجمن صندلی داغ بگو، بعد اگه مسئول انجمن صندلی داغ می‌بودی چه طرح و برنامه‌ای رو برای اوج گرفتن انجمن پیش می‌گرفتی؟

ممنونم از پاسخ‌گویی‌هات، منتظر جواب‌ها هستم تا ایشالله پست پایان برنامه رو بزنم.

مراقب خودتون باشید

چیزهایی نصیب ما میشود که آن‌ها را باور داریم

MCLAREN SUPER CARS

مسئول انجمن صندلی داغ

چیزهایی نصیب ما می‌شود که آن‌ها را باور داریم.

ای کاش یاد بگیریم، که زیر بارهای خمشی و پیچشی زندگی نقطه تسلیم را بالا بگیریم و مقاومت شکست را حداکثر کنیم تا چرخ‌دنده‌های زندگیمان از لهیدگی و تداخل در امان باشد.

عمر دست خداست، پراید فقط وسیلس 

 

جمعه 26/11/1386 - 16:47 - 0 تشکر 30130

پاسخ به حسین طهوری عزیز :

سلام داداشی خودم ببخشید که چند روزی نتونستم سر بزنم راستی حالت چطوره

سلام حسین جان. خواهش می کنم. منتظرت بودم. خوبم تو حالت چطوره؟

آیا سقفی بالای سرت هست؟

خیر. البته گاهی اوقات این سقف ایجاد میشه که سعی می کنم ازش بالا برم و یا حتی نابودش کنم. که بعضی مواقع روی سر خودم خراب میشه.

به نظر من واسه شرافت داشتن باید خیلی چیزها رو تحمل کرد.

نانی برای خوردن

خدا می رسونه. (سنگک دوست دارم)

لباسی برای پوشیدن

هو آخشان اولوروم بنی کین زتوتاماز

توکل به خدا

و ساعتی برای خوابیدن داری؟

خیر. نه سر ساعت می خوابم

و نه ساعت کوک می کنم واسه خوابیدن. مگه اینکه احتیاج شه.

نامی برای خوانده شدن

متاسفانه یا خوشبختانه نامی واسه خودم دست و پا نکردم!

کتابی برای آموختن

کتابم برای آموزش دادن به دیگران جامع نیست. فعلا دارم آموزش می بینم.

و دانشی برای یاد دادن داری؟

نه تا اون حد. در حد ناچیز

بدنی سلامت برای برداشتن سبد یک پیر زن.

خدا رو شکر. بله و خدا سعادتش رو نصیبم کرده

سخنی برای شاد کردن یک کودک

تا دلت بخواد!

دهانی برای خندیدن و خنداندن داری؟

اوه اوه ، هرچی می کشم از همین دهانه. خدا رو شکر دارم.

لحظه ای برای حس کردن

یه روزی تمام احساس یه نفر کشته میشه. (البته دو باره بوجود میاد) دیر و زود داره

قلبی برای دوست داشتن

بله

و خدایی برای پرستیدن داری؟

نه بصورت کامل! خدا دارم ولی خیلی خوب نمی پرستمش.

اگر تمام جوابهات بله است پس خوشبختی بسیار خوشبخت.

من از داشتن دوستان گلی مثل تو و بقیه خوشبختم. ولی متاسفانه همه جوابهام بله نبود!

پاسخ به مجتبی تو را همه زمان عزیز :

سلام سلام سلام

تیری (ثری) هلو فور یو

سوال برای پرسیدن زیاد دارم اما الان وقتش نیست چون ضرب العجل اعلام شده چند دقیقه است ته کشیده و اگه این پست رو ثبت کنن خیلی آقایی کردن

سوال هرکی رو ثبت نکنن از شما رو ثبت می کنن.

یادته اولین سوالم چی بود؟..."حال و هوا و وضعیت روحیت رو همین اول قبل از جوابگویی به هر سوالی رو تشریح کن و بگو چه احساسی داری؟"... قرار بود آخر کار هم ازت بپرسم، خوب حالا میشه بگی چه حس و حالی داری و این احساساتت چه تغییراتی نسبت به اول کرده (اصلا کرده)

دقیقا یادمه عزیز. ممنونم از بابت سوال بسیار زیبات. یکی از بهترین و تاثیرگزارترین سوالهات بود. خب در ابتدا هر روز سوال بود و سوالات تازه و ... ، کم کم یه روز در میون سوال می پرسیدند و منم حالم گرفته میشد! و کم کم اون هیجان ازم گرفته شد. البته ناراحتم از اینکه دوره ما هم تموم شد ولی خب دیگه. ان شاءلله در زمینه های دیگه.

شاد و شنگول باشید

ممنونم حبه انگور

ای مجتبی شاد باش و دیر زی

هر سلام خداحافظي اي هم دارد.

 

جمعه 26/11/1386 - 16:56 - 0 تشکر 30132

پاسخ دوست عزیزم محمود نظری جان :

سلام آقای نظری عزیز.

برن؛به نظرتون حیف نیست فرصت به این خوبی برای خودشناسی(که ممکنه کمتر برای کسی پیش بیاد) با درصد زیادی از سؤالاتی که پاسخ دادن یا ندادن به اونها هیچ تفاوتی نداره،تلف کرد؟!پس سؤالات تفریحی بپرسیم اما در حد تعادل.نظر شما چیه؟

خب مشخصا خیلی از دوستان نیز با این ایده موافق هستند. حتی خود من سعی می کنم از همین دسته سوالها بپرسم. (صندلی یلدا جاان هم همینگونه بود.) ولی نمی تونم به کسی بگم لطفا اینگونه سوال نپرس یا بپرس. من از تمام سوالات دوستان خوشحال میشم و با تمام وجود و البته سعی می کنم در کمال سلامت و صداقت بهشون جواب بدم.

دوست خوبم اگه یه نفر به شما بین هر دو سه تا حرفش یه دروغ کوچولو به قصد شوخی بگه،آیا کم کم به هر حرفی که می زنه شک نمی کنین؟! اگه یه اتفاقی بیفته و یه وقت نتونه یا یادش بره راستش رو بگه و این کار اون باعث ضربه زدن به شما بشه،نسبت بهش چه احساسی پیدا می کنین؟

صحبت شما کاملا متین. خود من اگه بخوام مسوولی رو سرزنش کنم لابه لای شوخی هام حرفم رو بهش می زنم. ولی معمولا زمانهایی که بحث های جدی پیش میاد با دروغ گفتن شوخی نمی کنم. فقط مواقعی که تنها و تنها باید شوخی کرد ، مبالغه کردن می چسبه. مثلا یکی از دوستان پرسیدند سرعت کشتی تایتانیک موقع برخورد با صخره و یخ و ... چقدر بود؟ منم گفتم اون لحظه داشتم مشکل میان رز و جک رو حل میکردم! خب مطمئنا دارم مبالغه می کنم. و به نوعی دروغ میگم. و احتیاجی هم نیست که بگم بچه ها من دروغ گفتم یا شوخی کردم!

ولی حرف شما رو قبول دارم.

آقا میلاد منظورم شک در وجود خودت،وجود خدا و کلاً در مورد حقایق بود.به نظر من تا انسان شک نکنه و بعد این شک رو با تحقیق و عقل و منطق و در نهایت با رجوع به قلبش برطرف نکنه(البته با رعایت جنبه احتیاط که شرط عقله)،نمی تونه به ایمان و یقین محکمی دست پیدا کنه.نظر تو چیه؟!

آوه. اوکی من برداشت دیگه ای داشتم. خب آره. اتفاق افتاده. مثلا اینکه همه اینها حرفه. به خاطر اینکه مردم انسانیت رو فراومش نکنند و ... ، بعضی اوقات این مسائل میاد توی ذهنم. ولی خب اعتقادی به شکیات ندارم.

به نظرت چطوری می تونیم فقط موقع غم و غصه و گرفتاری به یاد خدا نیفتیم؟ چطور میشه خدا رو همیشه در کنار خودمون حس کنیم؟

در ضمن به نظرت کدوم یکی از این دو جمله زیر قشنگتر و عاشقانه تره؟

الف) یا حضرت ابوالفضل از خدا بخواه.............

ب) خدایا به حق ابالفضلت..............

به قول یه بنده خدا دنیا محضر خداست. باید حواسمون باشه که یه چیزی یه نفری یه کسی یه ... داره نگاهمون میکنه. کسی که دوسمون داره و ...

خود من عادت کردم همیشه بگم خدا رو شکر. (به جز بعضی مواقع) ولی متاسفانه آگاهانه نمیگم خدا رو شکر. فقط عادت کردم به این جمله.

فکر می کنم جمله ب بهتر باشه. ممنونم از شما

1)     به نظر من دنیای به ظاهر مجازی تبیان،به دنیای حقیقی ما نزدیکتره؛چون همون طور که خودت هم همیشه می گی ما توی دنیای حقیقی و رو در رو معمولاً نقاب به چهره می زنیم و خود واقعیمون رو نشون نمی دیم.اما توی دنیای ظاهراً مجازی چون کسی ما رو نمی بینه و با دیگران رو در رو نیستیم،راحت تر حقیقت خودمون رو نشون می دیم.نظر شما چیه؟

به قول یغما گلرویی :

ای بازیگر گریه نکن ما هممون مثل همیم

صبح ها که از خواب پامیشیم نقاب به صورت می زنیم

من دوست دارم همیشه راحت باشم. در حقیقت خودم باشم. سعی می کنم در محیط مجازی و حقیقی به یک گونه برخورد کنم (البته تا جایی که امکان پذیر باشه) و اگه همین طور صادقانه باهات حرف میزنم توی دنیای حقیقی هم با دوستام همینطورم. می تونید از دوستان نزدیکم بپرسید. تنها تفاوتش اینه که توی دنیای مجازی شاید دوستان بیشتر و نزدیک تری داشته باشیم.

با این جمله مخالفم که گفتی. البته واقعا اینطور هست ولی اعتقاد دارم که نباید باشه. و سعی می کنم که اینطور نباشم.

2)     راستگویی رو چی تعریف می کنی؟به نظر خودت چفدر با دیگران صادقی و مهمتر از اون چقدر با خودت صداقت داری؟

بعضیا فکر می کنند اگه موضوعی رو پنهان کنند دروغ نگفتند و یا می تونند ادعا کنند که راستگو هستند. ولی کاملا با پنهان کردن و ... مخالفم و میگم که تفاوت زیادی با دروغ گفتن نداره. بستگی به شخص مقابلم داره. با دوستان بسیار نزدکم فوق العاده راستگو ام. در همین حد بیا پایین تر. ولی اهل دروغ گفتن نیستم.

نظرت در مورد جمله زیر چیه؟

"تنها فیلتری که نمی توان از آن گذشت،وجدان است

البته خیلی ها هستند که وجدان واسشون ارزشی نداره و سرش رو بریدند.

ولی خب واسه تعدادی هنوز وجدان زنده ست. امیدوارم وجدانمون رو نکشیم. و کاری هم نکنیم که بخوایم وجدان درد بگیریم.

3) توی مطالبت در مورد دختری نوشتی که مردم به اون کمک می کردن و می گفتن ما به خاطر خدا به تو کمک می کنیم،نه به خاطر خودت.در نهایت نتیجه گرفتی که از این بعد به هر کس فقط به خاطر خودش کمک کنی..

احساستو درک می کنم،دوست خوبم به نظر من اون افرادی که همچین حرفی زدن در خقیفت به خاطر خدا هم کمک نکردن،بلکه به خاطر خودنمایی و فخر فروشی خودشون کمک کردن؛چون خدا می گه کمک باید با خلوص نیت و بدون منت باشه و کسی که نمی تونه به محتاجان کمک کنه اگه اخم و بد رفتاری اونها رو(به علت فشار فقر) تحمل کنه و به اونا امیدواری بده،کارش از کمک کننده منت گذار بهتر و پرارزش تره..خدا می گه اگه منو دوست داری باید به خاطر من بنده هام رو هم دوست داشته باشی و به اونها کمک کنی...با این توضیح فکر می کنی کمک کردن به خاطر خدا منافاتی با کمک کردن به خاطر خلق خدا داره یا نه؟

نه نه. اینگونه برداشت نکن. من به مهدی هم توضیح دادم که فقط به خاطر احساساتی شدن و ... ، به این نتیجه نرسیدم.

امیدوارم این قصد رو نداشته باشی که ندیده و حس نکرده بخوای در مورد کسی اظهار نظر کنی محمود جان. خدا داند که فخر فروشی می کردند یا فقط قصدشون کمک بوده. به این حرفت کاملا اعتقاد دارم که گفتی : خدا میگه اگه منو دوست دارید باید به خاطر من بنده هامم دوست داشته باشین و بهشون کمک کنین. ولی چه اشکالی داره که به خاطر خدا به اون بنده کمک نکنیم؟ خدا حسادت میکنه؟ من اینگونه فکر نمی کنم.

و به همین دلایل و شاید علت های دیگه اخلاق من جوریه که اگه خواستم گسی رو کمک کنم فقط به خاطر اینه که بتونم یه کم از سختی های زندگیش رو کم رنگ تر کنم.

به نظر تو خود خانمها بیشتر از حجاب سود می برن یا آقایون؟

حجاب فقط و فقط به فرهنگ اون جامعه ربط داره. توی ایران به نظر من حجاب بیشتر به آقایون کمک می کنه. یه دختر خراب می تونه چندین مرد رو خراب کنه. ولی فقط یه دختر خرابه. البته برعکسش هم هست. ولی الان داریم روی حجاب خانمها صحبت می کنیم.

5)     چرا خدا حس وطن دوستی(اعم از کشور،استان،شهر و ...) رو در وجود ما ایجاد کرده؟ چکار کنیم که این حس رو در خدمت پیشرفت خودمون در بیاریم و از طرفی اتحادمون رو از دست ندیم؟

خب این غیرتی (یا خودخواهی؟) ست که خدا در فطرت انسان قرار داده. به خاطر دفاع از ارزشها و ... ، اگه متعصبانه حرف نزنیم و متوجه مشکلها بشیم خیلی راحت تر می تونیم متحد بشیم.

به نظرت درس خوندن می تونه بهونه خوبی برای ازدواج نکردن با کسی که از همه لحاظ اونو مناسب می دونی بشه؟ اصلاً ازدواج مانعه برای پیشرفت تحصیلی یا عامل مفیدی برای پیشرفت هر چه بیشتر تحصیلیه؟

ازدواج مانع درس خوندنه. همینطور نامزدی. همینطور عاشق شدن و ... ، خلاصه هر چیزی که ذهن و قلبت رو مشغول کنه باعث میشه که به درست لطمه بخوره. (اگه واقعا درس خوان باشی. نه اینکه بخوای تازه درس خوون بشی.)

چرا وقتی خدا صریحاً به ما میگه که به خاطر مشکلات مالی از ازدواج دوری نکنید که ما از فضل خودمون شما رو بی نیاز می کنیم،به این وعده آشکار الهی اعتماد نمی کنیم؟!

ببین اونها دیگه توکل بالا میخواد. وقتی من از خداغ چیزی میخوام و می بینم خدا بهم نمیده. و بقیه می گن که حکمتی داشته و صلاحت نبوده. منم پیش خودم میگم اگه ازدواج کردم و خدا صلاح دید که مشکلات مالی نابودمون کنه چی میشه؟ و این باعث میشه که مردم کمتر به خدا اطمینان کنند!

8) طبق آمار طلاق در ایران بیشترین درصد طلاق بین زوجهایی مشاهده شده که قبل از ازدواج از تمکن مالی بسیار خوبی برخوردار بودن،یعنی بعد از تهیه کلیه امکانات مالی و اقتصادی زندگی اقدام به تشکیل خانواده و شروع زندگی مشترک کردن. نظرت راجع به این موضوع چیه؟

خب مشخصه. دختر و پسری که راضی میشن زندگی سختی داشته باشن ، حتما همدیگه رو واقعا دوست دارند. که رضایت میدن سختی ها رو تحمل کنند. ولی کسی که فقط برای همسر داشتن تصمیم به ازدواج میگیره ، معمولا اوضاع مالی خوبی هم داره و خاستگاری میره و ... و معلوم نیست که بعد از ازدواج عاشق همسرش باشه یا نه. و همینطور همسرش عاشقش بشه یا نه. که مطمئنا پس از یه دعوا هیچ کدوم کوتاه نمیان و یکی از اون دو نفر مظلوم واقع میشه. (گاهی اوقات خانمها و گاهی اوقات آقایون) و خب بعد از یه مدت می بینن که دیگه نمی تونن تحمل کنن. و ...

9) چرا خدا به آخرین و بهترین پیامبرش لقب "حبیب الله" داده؟

نمی دونم

10) می دونم که از ادبیات خیلی خوشت میاد.پس در مورد این ضرب المثلهای شیرین پارسی یا یه بیت شعر از خودت بگو یا هر جمله ای به نظرت میاد بگو(اگه طنز باشه بهتره،خب هم فاله هم تماشا)...ببینم چکار می کنی!!!

محمود جان و دوستان عزیز ، شعرهایی که پایین گفتم از خودمه. با عرض آیم ساری. اشکالات زیادی دارن. ولی خب دیگه مجبور شدم از خودم در بیارم تا به ضرب المثل بیاد!

*هر که خربزه می خوره پای لرزش هم باید بشینه*

آن که پرسید سوال از من و یلدا

نداند گرفتار صندلی میشود فردا!

*مگه اینجا شهر هرته*

هر کی با زمزمه عشق دو سه روزی عاشقم شد

عشق اون باعث زجر همه دقایقم شد

(سیاوش)

*مگه خوشی زده زیر دلت*

بابا بی خیال کی به کیه؟

خوشی زیر دل زدن دیگه چیه؟

فکر نکن راست نمی گم

عشق ما جون خودت راستکیه!

*مگس جایی نخواهد جز دکان حلوایی*

به روز کودکی بی مایگی کارمان بید

زیر بار هر شغل رفتن عارمان بید

حال که می رود در جیب ، دست مبارک

هرچه مگس آدم نما هست یارمان بید

*یک زبان داری دو گوش،یکی بگو دو تا بنوش*

بابا این دیگه هیچیش به هم نمی خوره. با گوش که نمیشه نوشید. حتما بشنو بوده.

*دروغ از همان دور که می آید یک پایش می لنگد*

دروغم و دروغم

به که چه بی فروغم

شُلم از بس میلنگم

مثل خیار و دوغم

*   گفتند:"راست بگویید"،نگفتند:"هر چه راست هست،بگویید"  *

بر کلاس درس استاد برآورد سخن ، که شاگردان با هوش چرا بر حقیقت میگذارید در پوش؟ با جوش و خروش بر زبان آورید هرچه میشنوید با گوش. نگویید دروغ ، چون دروغ مانند است به کشک و دوغ. که اگر همش زنید باز ، یادتان برود که چه بوده ست از آغاز.

شنگول و منگول شدیم از گفته ی استاد. خوشحال از آنکه پند ها یادمان داد. به خانه رفتم و به دقت از لای در ، گوش کردم به صحبت های خواهر و مادر! مادرم گفت با صوت عظیم ، چه خبرداری از شوهرت کریم؟ گفت چه بگویم سلامت است ، امان از مادرش که بی عدالت است. دور زجان پدرم را در آورده ننه ، نمی دانم کریم پسر اوست یا شوهر منه؟ دوست دارم با دو دست زیر خاکش کنم ،کلفت گردنش را چاک چاکش کنم. مادرم گفت آرام بگیر اعظم ، حال بر درد تو من گذارم مرهم. لباس های زیبایت را بپوش ، از دواخانه بگیر تو مرگ موش. بریزش درون چایی مادر شوهرت ، به اندازه ای که مرگش شود باورت. خواهرم گفت ننه بی خیال ، که این کاریست اکیدا محال. از دست و زبان که برآید؟ که در چایی او زهر بپاشد! کمی اندیشه کرد با خود و گفت ، ننه قبول که این کاریست درست. فردا از سر روم در آغوشش ، خورانم آنرا مرگ موشش. مادر گفت چرا فردا روی؟ حال رو که از شرش راحت شوی. خواهرم لباس پوشید به سان نوروز ،که پس از 10 سال میشود پیروز. همانگه زنگ مدرسه و حرفهای استاد ، چهره ی خشن مادر داماد. هر یک ناگه به یادمان آمد ، ولی راستگویی بهتر است شاید! دفتر تلفن برداشتم و گشتم ، شماره کریم را برداشتم. زنگی زدم و ماوقع گفتم. پس از آن بر روی تخت خفتم. همان شب خواهرم کتک خورده ، به خانه برگشت چون زنی مرده. رو به مادر کرد و باز کرد سخن ، که فهمیدند چیست نقشه ی من. با خود شیرینی وسط پریدم و گفتم ، من تمام صحبتهایتان را شنفتم. درس امروزمان بود راست گفتن ، حقیقت گویی بدون تفره رفتن.منم ماوقع به کریم گفتم ، تا که من از صداقت نیفتم. خواهرم چو بشنید این گفته را ، با کتک برون کرد از خانه این بچه را. گفت که ای نادان ابله! تو با منی یا با کریمی همره؟ گفتمش استادمان گفت راستگویی کنید ، از دروغ و تفره ها دوری کنید.

مادرم گفت : گفتند راست گویید؛درست

نگفتند هر چه راست هست باید گفت و شنفت!

ههه ههه آیم ساری. گفتی یه ذره طنز بیار توش. منم چرت و پرت گفتم دیگه!

ولی نتیجه :

1. خواهران محترم هیچ گاه برای کشتن مادر شوهر عجله نکنید.

2. برادران محترم. هیچ گاه از همسرتان نخواهید برای شما و مادرتان چایی یا همچین چیزایی بیاورد.

3. صداقت بچه ها خیلی با حاله. اگه از صداقت فرار می کنید هیچ گاه جلوی بچه ها حرفی نزنید. حتما چک کنید ببینید بچه ها نیستند ، سپس صحبتتان را آغاز کنید

4. دفتر تلفن را دم دست نگذارید

5. استادان محترم بیشتر دقت کنید!

*یک دست صدا ندارد*

وقتی دو تا دست به هم زده بشه صدا پیدا میکنه.

ولی خب میگه که متحد باشین و ...

*مردی که زن ندارد پیراهن تن ندارد*

زن گل ماتمه

خار و گل با همه

زن نامهربون دشمن جونه

دل سرای غمه

غم عالم کمه

خونه هیچ کسی بی زن نَمونه (مرحوم ویگن)

حالا پیراهن مهم تره یا جون؟

(البته در حد شوخی میگم و خواهشا خانمهای عزیز ناراحت نشوند.)

***من که دارم میرم،چرا هولم می دین***

خب میرم دیگه. اینم جریان منه. خودم دارم از روی صندلی پا میشم. مهدی هی میاد دستمو میگیره و هولم میده و ...

**********شب به پایان آمد و این رشته دراز است هنوز*********

تا صبح خروس خوان نیز اگر دنبال سر دیگر نخ بگردم هیچ خبری نمی شود از آن. صندلی ما هم تموم شد. ولی صندلی داغ همچنان ادامه دارد!

آقا میلاد عزیز خدا قوت،ان شاءالله بازهم شما رو فعالتر،پویاتر،متفکرتر و بهتر و بهتر از گذشته ببینیم و از وجودتون مثل همیشه بهره ببریم.

ممنونتم. همینطور خودت محمود جان. خواهش میکنم. ان شاءلله اگر خدا خواست در جبهه های دیگه در خدمت گزاری حاضریم.

موفق و شاد و سرحال باشی.

باااااااااااااای

هر سلام خداحافظي اي هم دارد.

 

جمعه 26/11/1386 - 17:50 - 0 تشکر 30162

پاسخ به آقای سلحشور :

آقا میلاد گل با عرض پوزش لطفا اگه ممکنه به این سوالات پایانی دوستان هم پاسخ بده و در آخر این سوالات همین گزارش کارت رو مجددا کپی، پیستش کن و من خودم گزارش کار اولت رو پاک می‌کنم، و به امید خدا غزل خداحافظی برنامه رو سر میدیم. پس منتظر پاسخ‌گوییت هستم میلاد جان.

با کمال میل

بین دوستان انجمنی بگو به نظرتون این ترین‌ها چه کسانی هستن؟

دوستان عزیز فکر می کنم یکی دو مورد خودم باشم ولی بقیه رو می نویسم.

صبورترین
ریسرچر عزیز

منطقی ترین

خیلی ها از جمله محمود نظری عزیز

احساساتی ترین

پسر نمیتونم بگم؟

خانم مونا جووووونم

دلسوزترین

مجید

صمیمیترین

1. مریم و 2. حسین طهوری.

زودرنج ترین

متاسفم

رو راست ترین

دختر ایرونی عزیز

زودرنج ترین
یلدا خانم

خونسردترین

آقای نظری

مهربانترین
واسه من مریم عزیز

آرومترین
ریسرچر عزیز

شاد ترین
گیگیل دایی

منظم ترین

مریم خانم

سرسخت‌ترین

م.شجائتی

با جنبه‌ترین

هیاط طیبه

البته دوست داشتم 5 یا 6 مورد از این عناوین رو به خودم نسبت بدم . در حقیقت اسم خودم رو بنویسم!

اما سوال آخر خودم و البته آخرین سوال صندلی داغ آبی بیکران:

آقا میلاد اول نظرت رو در مورد انجمن صندلی داغ بگو، بعد اگه مسئول انجمن صندلی داغ می‌بودی چه طرح و برنامه‌ای رو برای اوج گرفتن انجمن پیش می‌گرفتی؟

همین روال نسبتا خوبه. زیاد محدود نباشه. واسه همگی. یعنی خیلی ویرایش نشه. قانون ها رو کمتر کنیم. ولی بدون قانون هم نشه. در مورد تعداد سوالات طرحی بریز.

ممنونم از پاسخ‌گویی‌هات، منتظر جواب‌ها هستم تا ایشالله پست پایان برنامه رو بزنم.

خواهش میکنم

هر سلام خداحافظي اي هم دارد.

 

جمعه 26/11/1386 - 17:59 - 0 تشکر 30166

با سلام خدمت دوستان عزیز

یکی از قسمت های این برنامه که به هیچ وجه ازش خوشم نمیاد همین نوشتن گزارش کاره.

منم یه جور دیگه این گزارش رو می نویسم :

روزنامه باهاماس تایمز :

برنامه صندلی داغ میلاد آرنگ با نام مستعار آبی بیکران در روز چهارشنبه 10/11 سال هشتاد و شش آغاز و در روز 26 بهمن ماه به پایان رسید.

در 16 روز بیش از 160 پست در این تاپیک زده شد و نزدیک به 7000 نفر بازدید کننده داشت.

بیشترین سوال توسط حسین طهوری در چند پست متوالی پرسیده شد به تعداد 150 تا. و چند تن از کاربران نیز پست های بدون سوال زدن.

در پایان با آبی بیکران مصاحبه ای ترتیب داده ایم که نظرتان را به این گفتگوی صمیمانه جلب می کنیم :

س : لطفا خودتان را معرفی کنید.

میلاد آرنگ 20 ساله متولد اصفهان

س : نظر کلی شما در مورد صندلی داغتان؟

در حقیقت در ابتدای برنامه دوستان حوصله بیشتری داشتند و سوالات مناسب تری پرسیده میشد که من هم با تفکر نسبی به آنها جواب میدادم و باعث میشد که خود واقعیم رو بهتر بشناسم. ولی کم کم سوالات رو به کاهش رفت. هم از نظر کمی و هم کیفی!

س : سوالات پرسیده شده در موضوعات گوناگون پرسیده شد. سوالات کدام زمینه را بیشتر پسندیدید؟

خیلی از سوالها خوب بودن. ولی همونطور که قبلا هم گفته بودم از سوالات شاه شوریده سران عزیز بیشتر از همه لذت بردم. چون اکثر آنها در ظاهر بسیار بی خود و بی جهت پرسیده شدند ولی به هرکدام از آنها که توجه می کردی به نکته جالبی پی می بردی. هرچه بیشتر روی اونها فکر میکردی به جوابهای بیشتری دست پیدا میکردی. درکل سوالات همه دوستان خوب بود.

س : کدام یک از سوالات بیشتر از همه روی شما تاثیر گذاشت؟

در واقع 2 سوال از حسین طهوری عزیز که هر دو به یک موضوع مربوط میشد :

چرا مردای ایرانی خودشونو با غیرت میدونند به نظرتون خود خواهیشون نیست تا غیرت؟

غیرت داری؟

این 2 سوال رو حسین پرسید. قبل از این فکر می کردم که غیرتی هستم. ولی الان فکر میکنم در حد 70% خودخواه هستم و 30% غیرتی. چون سر ناموس خودم و ناموس دوستام! غیرت دارم ولی ممکنه خیلی وقتا یادم بره که فلان شخص ناموس یک نفر دیگه هست و ...

س : از حضور کدام یک از دوستانتان در برنامه بیشتر از همه خوشحال شدید؟

فکر نمی کردم که مدیر محترم سیستم قدم بر چشمان این برنامه بگذارند و تشریف بیارن و پست بزنند. و از این بابت خوشحال شدم اما در کل :

نمیشه گفت که از دیدار کدوم دوستم بیشتر خوشحال شدم. حضور تک تک دوستان باعث خوشحالی من میشد. ولی بیشتر از همه با دیدن نام کاربری abiebicaran جا خوردم! واسم عجیب بود که این شناسه رو چه کسی ساخته و به چه منظوری! البته احتمال دادم یکی از دوستان حقیقی خودم با این شناسه فعالیت کنند.

س : خودتان این شناسه را ایجاد نکرده اید؟

خیر.به هیچ وجه. شناسه من abie_bicaran هست و خیلی هم دوسش دارم. و دلیلی نداره یک شناسه دیگه ایجاد کنم با همین نام. ولی در کل واسم جالب بودکه این نام کاربری در تبیان فعالیت می کند و در این برنامه نیز حضور یافتند.

س : آیا این برنامه باعث شد که در رفتار و برخورد های گذشته تان تجدید نظر کنید و یا مسیر زندگی خود را تغییر دهید؟

خیر. اینگونه نشد. گرچه کمکم کرد واسه بهبود بخشیدن به رفتارهای خودم و البته اینکه یکی از ماهیهایی که شخصیت میلاد رو میسازه رو تونستم بهتر بشناسم. ولی باعث نشد که مسیر زندگی خودم رو تغییر بدم یا ...

س : این ماهی که یکی از شخصیت های شما می باشد در جهت جریان آب شنا می کند یا خلاف جهت ؟

هیچ کدام و هر دو. چون این دو ماهی به طرف یکدیگر حرکت می کنند و تشکیل یک دایره میدهند. پس نیمی از راه را در جهت موافق و نیمی دیگر را در خلاف جهت آب حرکت میکنند. فکر میکنم نمیشه گفت شخصیت مثبت خودم رو شناختم یا منفی!

در ضمن این مورد رو بگم که هر دو ماهی شخصیت من رو می سازند. و اینگونه نیست که بگم متولدین اسفند دو شخصیتی هستند.

س : در پایان اگر صحبتی دارید برای مخاطبان بگویید.

از شما و همکارانتون ممنونم. همینطور جا داره از لطف دوست عزیزم آقای سلحشور نیز تشکر کنم که بنده رو به برنامه شون دعوت کردند و خوشحالم از اینکه به عنوان اولین پسر در سری جدید صندلی داغ روی این صندلی نشستم.

از تمامی دوستان که در این نیم ماه به من لطف داشتند و از من سوال پرسیدند و در این برنامه حضور پیدا کردند نیز سپاسگزارم.

مجتبی عزیز. یلدا جاان. مریم خانوم گل. گیگیل دایی. حسین عزیز. روح پر فتوح گرامی. محسن یاهو ی بزرگ. شقایق صحرایی. گلریز عزیز. دختر ایرونی همشهری محترم خودمون. حاج سعید شاه شوریده سران. فال نیک محترم. مازیار نامدار و مجید عزیزم. دانیال بابا. جناب م.شجاعتی. مونامادر خوبم. هدهد سبای باصفا. پنجره خیال همشهری. آن لوکر عزیز. دریم گنجینه ی تبیان. لایک مون گرامی. و تمامی دوستان عزیز.

خیلی ممنونم از حضور زیباتون که باعث گرمی برنامه شدید. موفق و موید و مجرد باشید.

در ضمن هیاط طیبه هم اومد توی برنامه. خواستم جداگانه ازش تشکر کنم. توی روحیه اش تاثیر نذاره. ممنونم از حضورت.

همگی شاد و پر نشاط باشید.

این هم از گزارش ما. خداییش هرجور بود فقط نوشتمش. دیگه آیم ساری.

دوستا عزیز ما هم رفتیم. صمیمانه از همتون سپاسگزارم. دوستون دارم. شاد باشین. با نشاط.

باااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای

هر سلام خداحافظي اي هم دارد.

 

جمعه 26/11/1386 - 18:54 - 0 تشکر 30180

سلام بر اهل صلح دوستی انسانیت

با تشکر از آقا میلاد عزیز که با پاسخ دادن به سوالات و ثبت گزارش کارشون اختتامیه‌ای زیبا رو برای صندلی داغشون بر پا کردن، همچنین از تمامی سائلین عزیز که تو این مدت تنهامون نذاشتن و با حفظ تمامیه حرمت‌ها لحظاتی زیبا و به یاد موندنی رو برای همه رقم زدن قدردانی می‌کنم.

آقا میلاد عزیز ممنونم از حضورتون در برنامه صندلی داغ، امیدوارم که حضورتون مستدام باشه و هر روز شاهد پیشرفتتون در تمامی مراحل زندگیتون باشیم، در ضمن دوستان عزیز می‌تونن بعد از مطالعه این صندلی در "نقد داغ آقا میلاد" هم شرکت کنند که ایشالله تاپیکش به زودی ایجاد میشه(برو تیتراژ پایانی رو).

به انتهای صندلی داغ آقا میلاد عزیز رسیدیم، برای تک‌تک شما بزرگواران آرزوی سلامتی و شادابی دارم.

*** به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقیست ***

مراقب خودتون باشید

چیزهایی نصیب ما میشود که آن‌ها را باور داریم

MCLAREN SUPER CARS

مسئول انجمن صندلی داغ

چیزهایی نصیب ما می‌شود که آن‌ها را باور داریم.

ای کاش یاد بگیریم، که زیر بارهای خمشی و پیچشی زندگی نقطه تسلیم را بالا بگیریم و مقاومت شکست را حداکثر کنیم تا چرخ‌دنده‌های زندگیمان از لهیدگی و تداخل در امان باشد.

عمر دست خداست، پراید فقط وسیلس 

 

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.