یک بچه «مزلف» فراری، ترسو در پائین شهر، یک پدر «چاپخانه چی».... سنتی، از طبقه پائین جامعه، در پنهان این «تراز» یک پسر منقضی...
دفاعی مقدس بر آمده از حقیقت شهدای هشت سال جنگ تحمیلی، بر اصل اطاعت پذیری از فرماندهی که به سلسله مراتبش می رسید. به ولایت. نه آن دفاعی که ساخته و پرداخته ذهن نمدارشماست.
جنگ ما جنگ عقاید بود، نه جنگ خاک....
وقتی فرمانده دستور می داد. نمیرم. نمی توانم. این جا میدان مین است" نبود. اصل اطاعت، رتبه نخست را داشت." پای آرمان و ارش ها در کار بود" نه پای یک زن.....
این فرسایش یک جریان است. تهرانی سازی جنگ، متاسفانه نویسنده چنین قصه های در پایتخت، تلاش می کنند که جنگ را تهرانی سازی کنند، هر چند این از همان اول جنگ رواج داشت، اکنون نیز ادامه دارد.
از روی شایعه ترین خاطرات دست چندم جنگ، بچه های تهران می نویسند" قلم شیوائی هم دارند، قشنگ هم می نویسند. تن هر ننه قمری لباس جنگ می کنند، می برند میدان. این نبوده.! هر گز....
این ها همه کذب محض است. قبول ندارید بروید بوشهر در دور دست ترین روستاها" بروید لرستان" بروید گرگان" گیلان" مازنداران" آمل، رشت، تبریز، خراسان.... همه جای کشور از جنگ سهم دارند، در بین ده ها هزار رزمنده، قصه سریال ستایش هیچ جایگاهی در جنگ ندارد....
پدرهای جنگ این دو پدر نبودند! پدرهای سه تا پنج شهید... دو مفقود، اگر به لفظ دنیائی اش جنگ است. اینکه از لفظ جنگ بهره می گیرم، آخر قصه، قصه جنگی است، نه دفاع مقدس.... جنگ ما هشت سال عبودیت بود و بندگی خاص خدا... چرا این ها را سریال نمی کنید....
دو پدر که همه آرزوهای خود را در آینده فرزندان خود می بینند. یکی سنتی، دیگری دنیائی....
ستایش می خواهد بگوید: بچه بالا شهری پولدار، شده است نماینده جنگ، که همه هویت دفاع مانند بچه های چون او بوده اند، خیر.... هر چند که آنها بسیجی هم نیستند، سرباز... ولیکن سرباز های داوطلب بسیار بودند که شب عملیات پلاکشان را می انداختند که گمنام شهید بشوند، و اینگونه نیز شد...
آنسوی قصه بچه ترسوی فراری، از یک خانواده سنتی، هر دو پدر، تمام توان خود را بسته اند تا آینده را به فرزندان خود وابگذارند، هر دو طرف قصه سیاه و نمدار است...
هیچ کدام ستودنی نیست، تا اینجای قصه این را نشان می دهد، که به نسل امروز بگویند دفاع ما این بوده، بچه پولدارها نترس بودند، بچه پائین شهری ها ترسو فراری...
یا آقای ضرقامی هیچ اطلاعی از ساخت و پخش این گونه سریال ها ندارند...
یا بسیار عمدی دست به چنین تخریبی علیه دفاع مقدس، عدم آگاهی، یا مغرضانه، مدیریت سیما باید در این راستا، از صاحب نظران، پیشکسوتان دفاع مقدس، نه از اطو کشیده ها، باید کارشناسی شود/، اتاق فکر داشته باشد، یک نفر قصه می نویسد، سریال می شود، ....
باید پاسخگو باشد.
تاکنون بیش از هزاران مادر و پدر شهید را، گفته اند، اسرای دفاع؛ جانبازان، رزمندگان....
«دیاررنج»...
منتشر شده است.
نشانی همه چهار هزار شهید لشکر 25 کربلا اینجاست.
فقط برخلاف دوستان ستادی دیاررنج همایش و ازین جور برنامه ها ندارد. ...
بیائید تمام عکس هاشون در آرشیو دیاررنج موجود است.
چهار هزار و اندی شهید از رزمندگان لشکر 25 کربلا موجود است...
گفتگو، ساخت مستند افلاکیان، خاطرات بچه های جنگ....
که هیچ کدامشان از بچه پولدارها نبودند،
نشانی همه شهدا موجود است.
زمانی دیاررنج قاصد شهادت بوده، امروز خادم...
هیچ کدام نترسیده بودند، بیائید مستندات شهدا را بخوانید، بعد بروید فیلم بسازید. دروغ فیلم نسازید.
فیلم هاتون همه دروغه/ کذب است.
کجا این همه قصه عشق و زن و ازین محملات، ما در دفاع مقدس داریم.
از رزمندگانی که اینهمه در جنگ حضور داشتند./ بیائید یک استعلام بگیرد/ مگه چقدر زن توی جبهه بود/ بود/ نمی گویم نبود / ولی این طور نبود که این همه داستان عشقی بسازید...
مثل سریال همچو سرو که واقعا یک مشت چرندیات بود... خجالت بکشید. از شهدا.
بچه های جبهه و جنگ/...
بابای همه آنها یا کارمند بوده، یا کشاورز، کلهوم بچه پائین شهری بودند، شاید از هر هزار رزمنده بسیجی دوران دفاع ده نفر از بچه پولدارها باشند، مثل قصه ستایش، این که می گویم با سند و مدرک می گویم نه از روی هوا و هوس، من هیچ دعوائی با کسی ندارم، حرف همه بچه هاست...
مثل پخش سریال های آبکی سیما، /.....
در زمان جنگ هیچ کس بدون رضایت نامه به جبهه نمی رفت، چون دفاع ما مقدس بود....
وصیای شهدا را بخوانید" خود آگاهی از شهادت.... کم نیستند که از شهادت خود آگاه بودند.
مثل آدم های قصه ستایش در جنگ جائی نداشتند که امروز نماینده دفاع مقدس شده اند.
در میان هزاران رزمنده یکی قصه عشقی ندارد که همه قصه های سیما ازین دست مزخرفات است.
باید خجالت بکشند از شهدا، از خانواده های پنج چهار سه دو شهید،که همه از طبقه پائین جامعه ما هستند.... اصل قصه این است که تمام فیلم ها و قصه های تلویزیون یک مشت محملات، جهت دار است.
دیروز سه تا از فرماندهان جنگ، که هر سه سال ها در اسارت بودند، با هم ستایش را دیدیم.
و چقدر تاسف خوردیم....
ازین روست که آدم های امروز جنگ را از بالا می بینند، حق دارند، چون تلویزیون ما این طور نشان میدهد، جنگ را فقط دوکوهه و چند شخص شاخص می دانند، در صورتی که جنگ این نبوده، اگه آن بچه بسیجی چهارده پانزده ساله نبود، اگر از هر روستا بیست شهید نبود، بروید کوچه های بالای شهر از هر کوچه شهدای آن را ثیت کنید، این طور نیست، جنگ را بچه های پائین شهر پیش بردند.
امروز اما در حاشیه رفتند و گردن کلفت های مفت خور و حرام خور شدند همچی...
بچه روستائی شیمیائی شد. شد بیکاره و الاف خیابانها، وقتی سیمای ممکلت این طور دست به حراج هویت دفاعی بزند نتیجه اش بیشتر ازین نیست.
همه بچه های مخلص جنگ را به یک نحوی از نهاد و ادارات بیرون کشیدند، چون تحمل عدالت را ندارند.
سریال ستایش نماینده خانواده های جنگ نیست./...
یک چیزی پرداخته ذهن نویسنده اش هست که باید برود از مادران پدران شهدای دفاع عذر خواهی کند. اینجا من خیلی ها را مقصر میدانم. کسانی که بنام رزمنده دفاع بچه دلقک را لباس بیسیجی به تنشان می کنند و فیلم میسازند، تا مردم را بخندانند.
در کشور های عربی/ فیلم های ازین دست را بشدت به نمایش می گذارند. بعد می گویند. ببینید. این ها، همان بسیجی های خمینی بودند.
یک مشت دلقک...
مقصرند.
تا آنها که جهت دار می نویسند...
بیمارند..
تا آنها که جنگ را در چهارتا سردار می بینند.
این ها همان هائی هستند که جنگ را از بالا می بییند...
دفاع ما آن مجیدی است که آب را بروی خاک ریخت، آن شعبانی است که دستش را شکستند نمازش را نشکست، آن رسول که هر دو پایش را با گلوله زدند که فقط دستش را به نشانه تسلیم، از عرض شانه ها بالاتر ببرد، جوانی معلم تهرانی، آنقدر کتک می خورد، اما به امام توهین نمی کند، این یعنی دفاع ما مقدس بوده، جنگ عقیده و آرمان بوده،.... ما بر حق بودیم و هستیم...
حسن گالیله. شهید پیرایندة، روز خبر آزادی، پس از سال ها اسارت شهید می شود، بعد از سیزده سال جنازه اش را از خاک بیرون می آورند، خونش تازه بود، جسد نبود، یک پیکر بود، مقدس...
شهید نصرت. شهید حجت... و همه شهدای دفاع...
رسولان واقعی جنگ، داستان عشقی نداشتند.
آنها که شهداء را ابزار می کنند، تا از کنارش سود دنیائی ببرند، آنها که از دفاع مقدس. با تمام توان دنبال مشهور شدن و پولدار شدن هستند، این ها حرامخورند! این بند هیچ ربطی به صدا و سیما ندارد، کار های خوب هم دارند. ربطی به سریال ستایش ندارد."
اصلا حرام خوری در دنیای امروز ثواب شده است.
در پایان با بخشی از آیه شریفه" سوره حجرات" سخن به پایان می برم....
ـ... چنانچه براى شما خبرى آوردند، فورى تحقیق كنید، مبادا بخاطر زود باورى وشتابزدگى تصمیم بگیرید و ناآگاهانه به قومى آسیب رسانید، سپس از كرده خود پشیمان شوید.