• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
فرهنگ پایداری (بازدید: 2951)
سه شنبه 2/11/1386 - 17:38 -0 تشکر 26100
نوشته های آسمانی ...

سلام

این اولین قدم در انجمن های تبیانه . امیدوارم منو تنها نذارید .

می خواستم با کمک همدیگه دستنوشته ها و وصیت نامه های شهدا رو در اینجا جمع کنیم .

اینجوری هم راه شهدا رو بهتر می شناسیم و هم با تکلیف و وظیفه ی خودمون آشنا می شیم .

هرنوع جمله مناجات یا دستنوشته ای از شهدا دارید دریغ نکنید .

التماس دعا برای فرج ...

اللهم ‌ارزقنا توفیق‌الشهادة فی سبیلك تحت لواء ولیك

همراه شما در انجمن سیاسی anjoman.siasi@tebyan.org

و انجمن ورزش و تندرستی anjoman.varzesh@tebyan.org

شنبه 16/6/1387 - 19:18 - 0 تشکر 55866

بسم رب المهدی

سلام

( برگزیده ای از وصیت نامه شهید غلام حسین رضایی کوهنجانی )

با سلام و درود فراوان به منجی عالم بشریت ، آقا امام زمان (عج) و نائب برحقش

 امام خمینی ، این قلب تپنده مسلمین جهان و با سلام به تمامی شهیدان از صدر اسلام

 تا کربلای ایران ، از امت حزب الله و شهید پرور می خواهم که این قلب تپنده

مظلومان جهان امام خمینی را تنها نگذارید و به فرامین او لبیک گفته و در صحنه

حاضر شوید .

و در آخر از تمام شما امت شهید پرور خواستارم امام بزرگوارمان را فراموش

 نکنید و در همه حال دعا گوی او باشید .

دعا به جان امام را فراموش نکنید .

دل آرام گیرد با یاد خدا  

یا علی مدد

 

 

خدایا ریشه ی شادی های مرا در غم دیگران قرار مده... 

 

شنبه 16/6/1387 - 19:22 - 0 تشکر 55870

بسم رب المهدی

سلام

فرازی از وصیت نامه‌ی سردار شهید محمد شعبانیان

امروز روز انتخاب مرگ با افتخار و یا زیستن با ذلت است. امروز باید تداوم بخش راه شهیدان بود، زیرا شهادت جرقه ائی است كه شهید وقتی به آن درجه رسید گناهش در آتشیكه جرقه ائی تولید كرد می سوزد . از خون شهدا، به ما چنین می رسد كه راهشان را ادامه دهیم و نباید بگذاریم كه خون مقدسشان پایمال شود و به نوبه خود مسئولیتی سنگین داریم و باید احساس مسئولیت كنیم و نباید جایشان را خالی بگذاریم . ای عزیزان بیایید بیشتر تشكیلاتی باشید و با هم اتحاد داشته باشیم و دشمن از این اتحاد شما می ترسد زیرا اسلام خود مسلمین را به اتحاد دعوت می كند و این اتحاد شما باعث می شود كه همه توطئه ها خنثی شود . ای همسر عزیزم هیچگاه دست نوازش را از سر فرزندانم برندار و آنها را همانند كمیل و زینب تربیت كن و بعد از من راه اسلام و امام را پی گیر و خود را از خطاها و لغزشها محفوظ بدار . پدر و مادر عزیزم همیشه به یاد خدا باشید و ذكر خدا گوئید و راه امام خمینی را ادامه دهید. نماز جمعه را هیچ وقت فراموش نكنید. برایم گریه نكنید . از عموم مردم می خواهم امام را تنها نگذارید و از فرمایشات او اطاعت كنید و دولت و مسئولین مملكت را تضعیف نكنید و جهاد و مبارزه با كفار و منافقین را تا پیروزی نهائی ادامه دهید .

دل آرام گیرد با یاد خدا

یا علی مدد

 

 

خدایا ریشه ی شادی های مرا در غم دیگران قرار مده... 

 

يکشنبه 17/6/1387 - 15:18 - 0 تشکر 56021

بسم الرب شهداء
سلام 
کار بسیار خوب و معنوی است.
بعدا مزاحم می شوم.
باتشکر

http://rahpoyvesal.blogfa.com
سه شنبه 24/1/1389 - 5:43 - 0 تشکر 194403

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا بقیه الله الاعظم (عج)

سلام

و من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه
فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا
دومین سالگرد عروج شهدای مظلوم بمب گذاری کانون فرهنگی رهپویان وصال شیرازاست.خوب است با این چهارده کبوتر عاشق و خونین بال آشنا شویم:
شهیده نجمه قاسم پور   29ساله
ـ بعد از مراسم دارالهدایه هركس آرزویی كرد و نوبت به نجمه رسید . آرزوی همیشگی : شهادت در ركاب پسر زیباروی فاطمه (س) . اخلاص خدائیت دست دلت را گرفت و بر سر سفره ارباب نشاند . ما جامانده های خوگرفته به نفس را دعاگو باش .
ـ مسئولِ بیدار باشِ اعضای خانواده بود برای نمازصبح . ابتدای اذان یكی یكی همه را صدا می زد . « نماز اول وقتش خوبه ، بلند شید . » عادت كرده بودیم كه بین الطلوعین نجمه رو در سجده ببینیم.

شهید مسعود رضایی   29 ساله
ـ دست و صورت خیسش قبل از خواب برامون عادی شده بود . مسعود وضو گرفته تا قرآن بخونه .
ـ خیلی اهل زیارت بود و با ائمه(ع) انس زیادی داشت . نماز صبح روز جمعه اش رو حتماً حرم مطهر حضرت شاهچراغ(ع) می خوند .
ـ علاقه اش به شهداء رو همه می دونستن . دو تا از دایی هاش توی جنگ شهید شده بودن . مسعود همیشه می خواست در موردشون بدونه . بعد از انفجار برای آخرین بار كه دیدمش یاد برادرم افتادم . مسعود هم مثل داییش دستش روی سینه اش بود و مهمون اباعبدالله(ع) شد .

شهیدعلیرضا انتظامی   11 ساله
یكی از پاهای علیرضا انحراف داشت ، برای همین آتل می بست . تازه از پله ها پائین اومده بود كه یه كار جدید بهش دادم . دقت كه كردم ، دیدم بیشتر از 5 یا 6 بار پشت سر هم من یا باباش از پله ها فرستادیمش بالا و اون هیچی نگفته بود به جز " چشم !"
ـ گفتم علیرضا ! می دونی به تعداد كارهایی كه برای مامان و بابا می كنی ، خدا برات توی بهشت یه خونه می سازه ؟!
از اون به بعد با انجام هر كاری می پرسید : مامان ! به نظرت خونه ام رو برام تموم كردن ؟! الان پنجره هم داره ؟!
شهید عرفان انتظامی       5  ساله
ـ با شنیدن مداحی « یاد امام و شهداء » بازم هر دوتایی پریدن جلوی تلویزیون . همیشه این شعر رو با آقای حدادیان می خوندن .
توی كانون هم جاشون كنار معراج شهداء بود . همیشه برای هدایت و شهادتشون دعا می كردم ، اما شهدای به این كوچیكی لطف حضرت رقیه(س) بود .
شهید غلام موسوی    23 ساله
ـ كار هر روزش بود قبل از بیرون رفتن باید دست مادرم رو می بوسید . خم می شد و به پاهای مادرم بوسه می زد . وقتی مادرم امتناع می كرد با لبخند می گفت بهشت من زیر پاهای شماست ، خودتون خبر ندارید.
همیشه ساده می پوشید و مشكی . می گفتم : غلام ! این لباسها چیه می پوشی ؟ خب كار می كنی ، لباس نو بخر . لباس نو نمی پوشید تا بتونه با فقرا بیشتر رابطه داشته باشه .
از اینكه توی دوستاش با بچه های محروم بیشتر بود خیلی صفا می كرد . می گفت : « من عزادار آقا امام حسین(ع) هستم ، هر وقت امام زمان (عج) اومدن و انتقام جدشون رو گرفتن ، لباس مشكی ام رو در میارم و سفید می پوشم . »
ـ تموم عشقش كار فرهنگی بود . هر جا ، هر وقت خدمتی از دستش بر می یومد دریغ نمی كرد . مسئول تداركات و میاندار هیئت محبین المهدی (عج ) بود . با تموم خستگی روزمره اش شبها قبل از خواب زیارت عاشورا و یك جزء قرآنش ترك نمی شد .

شهید علی نصیری 49 ساله
ـ در تمام طول سالهای زندگیمان علی رو با وضوهای پشت سر همش می شناسم . در محضر خدا همیشه دائم الوضو بود . نمازشبش ترك نمی شد .
ـ همیشه آرزوی زیارت كربلا داشت . محرم خواب دیدم كه عده ای خاص رو صدا می زنن و اینها از جلوی كانون عازم كربلا هستن . پدرم رو صدا زدن . گریه ام گرفت . قرار بود با هم بریم زیارت .
گفت : این بار كه برگشتم چهار تایی با هم می ریم كربلا .

شهید محمد مهدوی  21 ساله
ـ می گفت : تعداد دونه های برنج زیاده و من از عهده شكرش بر نمیام . برای همین كم برنج می خورد .
پرسیدم از كی با شهداء آشنا شدند ؟ گفتند : تازه به دنیا اومده بود كه برای مراسم شهدای محل می رفتم و اینقدر گریه می كردم كه اشكهام روی صورت محمد می ریخت
شهادت ، شهادت ، همه آرزومه شهادت ، شهادت ، رؤیای ناتمومه

شهید محمدعلی شاهچراغی    21 ساله
ـ چند روز آخر چهره اش خیلی قشنگ شده بود . یه دعای آیت الكرسی بهش دادم ،‌ گفتم بذار توی جیبت . لبخند معنی داری زد و گفت : « مامان ! می ترسی چشم بخورم ؟! » حالا معنی لبخندش رو می فهمم .
یه روز مونده به آخر عمرش كه شهادتش باشه اجازه دادن ما بریم ببینیمش . البته سر تا پاشو بمیرم پوشونده بودن كه من نفهمم كه دستش قطع شده ، بدنش سوخته ، چه به سرش اومده .. سرشو پوشونده بودن كه نفهمم چه جوری سرش داغون شده ..
همین جوری انگار منتظر بود بگم مادر رضا هستم به رضای خدا . همون صبحش گفتن به شهادت رسید ...

شهید غلامرضا مروجی هاشمی     42 ساله
از خرید كه برگشتم دیدم بچه ها از شدت گریه چشمهاشون سرخ شده . گفتم : غلامرضا ! فاطمه و علی چشونه ؟ گفت : براشون قصه كربلا رو تعریف كردم .
ـ دیدم داره نماز می خونه . پاشدم نمازم رو خوندم . می خواستم بخوابم كه گفت : هنوز اذان صبح نشده ، الان وقت نمازشبه . تازه فهمیدم داستان زنگ موبایل قبل از اذان چی بود .
ـ خیلی اهل مناجات بود و علاقه زیادی به صدای آقای سلحشور داشت . تموم زندگیمون بوی مناجات داشت . عادت كرده بودیم غلامرضا رو با ذكر و مناجات ببینیم . همه جا ، حتی تفریح و گردش !!

شهید علی نوروزی   19 ساله
ـ « كاش زمان جنگ و جبهه بودیم . مامان ! جنگ شد و آقا دستور جهاد دادن من می رما ! » عادت كرده بودم از علی این حرفها رو بشنوم . هیچ زیارتی به اندازه شلمچه براش دلنشین نبود . با حسرت فیلمهای شهداء رو نگاه می كرد و آه می كشید . آرزوش شهادت بود و بس !


شهید محمدجواد یاقوت    21 ساله
ـ تك پسر خانواده بود و چشم و چراغ فامیل و محله و آشناها . مراسم یكی از شهدای جنگ بود كه برای به دنیا اومدنش نذر كردم .
با لباس مشكی و شال عزا و پیشونی بندی كه لباس پادشاهیش بود ، توی ایستگاه صلواتی دیدمش . كار هر سال محرمش بود . مساجد توكلی ، محمدی ، زینبیه و ... شاهد تلاشهای با اخلاصش بودن . قطعاً دل آنها هم تنگ است برای سرباز بی ادعای اسلام و امام حسین(ع.(
توگلزار شهدا بالای قبر شهید محمد جواد یاقوت یه مصاحبه مانندی زده بود از ایشون .از طرف پایگاه مقاومت مسجد محلشون ...
یه قسمتش طبق معمول همه مصاحبه ها نظراتشون رو راجع به چند کلمه خواسته بودند یکیش نظرمو جلب کرد:

موبایل :اگه امام زمان گوشی مونو دید خجالت نکشیم.
شهید سیدمحمدجوادعلوی   26 ساله 
ـ نیمه های شب بلند می شد و نمازشب می خواند . بعد از نمازصبح مقید به قرآن و زیارت عاشورا بود . دیگه عادت كرده بود . بعد از بین الطلوعین با بسم الله پیكانش رو بیرون می زد و یا علی(ع) ! شروع یه روز جدید .
ـ همیشه از شهداء و جنگ با حسرت حرف می زد . با چند تا از دوستاش مجمع شهید آوینی رو توی حسینیه محل راه انداختن . دو تا آرزو بیشتر نداشت : ظهور آقا امام زمان(ع) و شهادت
شهید محمد جوكار   23 ساله
ـ چند بار دیده بودمش كه نصف شبها به شدت گریه می كنه . یه شب پرسیدم بابا محمد جاییت درد می كنه ؟! « نه بابا جون ! توی حال خودم بودم ، شما بخوابید . »
با نور موبایلش دعاهاش رو می خوند و نمازشبش رو تموم می كرد .
شهیده راضیه کشاورز   16 ساله
ـ خسته از مدرسه بر می گشت ، وقتی می گفتم خسته نباشی ! دستانم رو می بوسید و می گفت : شما از صبح زحمت كشیدید ، من كه كاری نكردم . از حالا به بعد نوبت من ، شما برید استراحت كنید .
ـ سال تحویل امسال با كانون مشهد بود . خیلی اصرار كردم كه سوغاتی چیزی نخره . یه شیشه عطر یاس برای خودش خریده بود و از اینكه نتونسته بود كفنی بخره غصه می خورد .
ـ اردیبهشت قصد زیارت كربلا داشت . بعد از انفجار ، هیجده روز منتظر مهر قبولی خانم حضرت زهرا (س) موند . با كفن كربلا و همون عطر یاس به دیدار ارباب فرستادیمش.
۱۸ روز در کما به نیت مادرمون بود اونهم دقیقا با سینه ای خورد شده و پهلویی پاره شده و ۱۸ روز خس خس نفسهای دردناک و .......
در نهایت در دهم اردیبهشت 87 آرزویش برآورده شد و به جمع شهیدان سرفراز و سربلند که ره صد ساله را یک شبه پیمودند پیوست و جمع کاروان شهدا 14 نفره شد.




گل اشكم شبی وا می شد ای كاش
همه دردم مداوا می شد ای كاش

به هركس قسمتی دادی خدایا
شهادت قسمت ما می شد ای كاش ....
خدایا بیتاب صبح ظهور چهاردهمین خورشید هستیم.
اللهم عجـــل لولیک الفـــرج

 

الهی به حق فاطمه ،عجل لفرج مولانا صاحب الزمان

شنبه 2/9/1392 - 16:43 - 0 تشکر 672835

به نام خدا


وصیت نامه شهید جواد ربانی :
بسمه تعالی
کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیّته
همه ما در قبال اسلام مسئو لیم
امام خمینی وقتی امام این جمله رافرمودن بدن من به لرزه می افتاد كه من در قبال اسلام كاری نمی توانم انجام بدهم وای بر من و بر بدبختی من كه هنوز در خواب غفلت هستم و كاری برای اسلام واین انقلاب نتوانستم انجام بدهم ........... خدا خود می داند كه الان حس میكنم در حال رفتن به سوی او هستم و بهترین و لذت بخش ترین لحظات زندگیم همین لحظات است زیرا یك انسان گنه كار شرمنده و بی نهایت كوچك به سوی رهبر خود وعشق خود ورب خود و بی نهایت بزرگ عروج میكنم و بالا میرود . خدایا ای كاش هزاران جان داشتم و به خاطر رضای تو در راه امام خمینی كه همان راه اسلام عزیز است میدادم . یاران وبرادران خداحافظ ، خون من وجان من كمتر از آنست كه بتواند با خدای خود معامله كند در این میان به یك واسطه خوب احتیاج دارم آن واسطه چه كسی می تواند باشد . جه كسی مهمتر از روح خدا خمینی بت شكن است. پس مبادا امام عزیز را تنها بگذارید . كه تنها گذاشتن امام یعنی تنها گذاشتن امام حسین علیه السلام و ائمه اطهار علیه السلام است پس كاری بكنید كه خداوند هم از شما راضی باشد . ان شاء الله چند جمله به مادرم و همسرم وبرادرم دارم: دست از امام برندارید وهمیشه در پی فرمان پیغمبرانه او باشید . و من را حلال كنید . مادرم حلالم كن . كه چیزی را كه خدا داده بازهم به پیش او باز می گردد . خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار.
جانباز خمینی فرزند شما: جواد ربانی به امید پیروزی اسلام 24/6/1361

اللهم عجل لولیک الفرج
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.