بند چهاردهم
قربان آن نىیى كه دمندش سحر، مدام
قربان آن مىیى كه دهندش علىالدوام
قربان آن پرى كه رساند تو را به عرش
قربان آن سرى كه سجودش شود قیام
هنگامه برون شدن از خویش، چون حسین(ع)
راهى برو كه بگذرد از مسجدالحرام
این خطى از حكایت مستان كربلاست
ساقى فتاد، باده نگون شد، شكست جام!
تسبیح گریه بود و مصیبت، دو چشم ما
یك الامان ز كوفه و صد الامان ز شام
اشكم تمام گشت و نشد گریهام خموش
مجلس به سر رسید و نشد روضهام تمام
با كاروان نیزه به دنبال، مىروم
در منزل نخست تو از حال مىروم