• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 4191)
جمعه 19/9/1389 - 12:48 -0 تشکر 260316
با کاروان نیزه (ترکیب بندی عاشورایی)

یا رب الحسین 

 السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین ( علیهم السلام)

 

ترکیب بندی عاشورایی از علیرضا قزوه در 14 بند ( بسیار زیبا است . انشالله استفاده کنید )

 

بند اول

 


می آیم از رهی که خطرها در او گم است
از هفت منزلی که سفرها در او گم است
از لا به لای آتش و خون جمع کرده ام
اوراق مقتلی که خبرها در او گم است
دردی کشیده ام که دلم داغدار اوست
داغی چشیده ام که جگرها در او گم است
با تشنگان چشمه احلی من العسل
نوشم ز شربتی که شکرها در او گم است
این سرخی غروب که همرنگ آتش است
توفان کربلاست که سرها در او گم است
یاقوت و دُر  صیرفیان را رها کنید
اشک است جوهری که گهرها در او گم است
هفتاد و دو ستاره غریبانه سوختند
این است آن شبی که سحرها در او گم است

 

 باران نیزه بود و سر شهسوارها

جز تشنگی نکرد علاج خمارها

 

خدا در همین نزدیکی است
جمعه 19/9/1389 - 12:50 - 0 تشکر 260317

بند دوم


جوشید خونم از دل و شد دیده باز، تر
نشنید كس مصیبت از این جان‏گدازتر
صبحى دمید از شب عاصى سیاه‏تر
وز پى شبى ز روز قیامت درازتر
بر نیزه‏ها تلاوت خورشید، دیدنى‏ست‏
قرآن كسى شنیده از این دلنوازتر؟
قرآن منم چه غم كه شود نیزه، رحل من‏
امشب مرا در اوج ببین سرفرازتر
عشق توام كشاند بدین‏جا، نه كوفیان‏
من بى‏نیازم از همه، تو بى‏نیازتر
قنداق اصغر است مرا تیر آخرین‏
در عاشقى نبوده ز من پاكبازتر


با كارون نیزه شبى را سحر كنید
باران شوید و با همه تن گریه سر كنید


خدا در همین نزدیکی است
جمعه 19/9/1389 - 12:59 - 0 تشکر 260321

بند سوم

فرصت دهید گریه كند بى‏صدا، فرات‏
با تشنگان بگوید از آن ماجرا، فرات‏
گیرم فرات بگذرد از خاك كربلا
باور مكن كه بگذرد از كربلا، فرات‏
با چشم اهل راز نگاهى اگر كنید
دربر گرفته مویه‏كنان مشك را فرات‏
چشم فرات در ره او اشك بود و اشك‏
زان‏گونه اشكها كه مرا هست با فرات‏
حالى به داغ تازه خود گریه مى‏كنى‏
تا مى‏رسى به مرقد عباس، یا فرات‏
از بس‏كه تیر بود و سنان بود و نیزه بود
هفتاد حجله بسته شد از خیمه تا فرات‏


از طفل آب، خجلت بسیار مى‏كشم‏
آن یوسفم كه ناز خریدار مى‏كشم‏

خدا در همین نزدیکی است
جمعه 19/9/1389 - 13:0 - 0 تشکر 260322

بند چهارم

بعد از شما به سایه ما تیر مى‏زدند
زخم زبان به بغض گلوگیر مى‏زدند
پیشانى تمامى‏شان داغ سجده داشت‏
آنان كه خیمه‏گاه مرا تیر مى‏زدند
این مردمان غریبه نبودند، اى پدر
دیروز در ركاب تو شمشیر مى‏زدند
غوغاى فتنه بود كه با تیغ آبدار
آتش به جان كودك بى‏شیر مى‏زدند
ماندند در بطالت اعمال حجشان‏
محرم نگشته تیغ به تقصیر مى‏زدند
در پنج نوبتى كه هبا شد نمازشان‏
بر عشق، چار مرتبه تكبیر مى‏زدند
هم روز و شب به گرد تو بودند سینه‏زن‏
هم ماه و سال، بعد تو زنجیر مى‏زدند


از حلقهاى تشنه، صداى اذان رسید
در آن غروب، تا كه سرت بر سنان رسید

خدا در همین نزدیکی است
جمعه 19/9/1389 - 13:2 - 0 تشکر 260323

بند پنجم

كو خیزران كه قافیه‏اش با دهان كنند
آن شاعران كه وصف گل ارغوان كنند
از من به كاتبان كتاب خدا بگو
تا مشق گریه را به نى خیزران كنند
بگذار بى‏شمار بمیرم به پاى یار
در هر قدم دوباره مرا نیمه‏جان كنند
پیداست منظرى كه در آن روز انتقام‏
سرهاى شمر و حرمله را بر سنان كنند
یا رب، سپاه نیزه، همه دستشان تهى‏ست‏
بى‏توشه‏اند و همرهى كاروان كنند
با مهر من، غریب نمانند روز مرگ‏
آنان كه خاك مهر مرا حرز جان كنند


با پاى سر، تمامى شب، راه آمدم‏
تنهایى‏ام نبود، كه با ماه آمدم‏

خدا در همین نزدیکی است
جمعه 19/9/1389 - 13:3 - 0 تشکر 260324


بند ششم

اى زلف خون‏فشان توام لیلةالبرات‏
وقت نماز شب شده، حى على‏الصلات‏
از منظر بلند، ببین صف كشیده‏اند
پشت سرت تمامى ذرات كائنات‏
خود، جارى وضوست، ولى در نماز عشق‏
از مشكهاى تشنه وضو مى‏كند، فرات‏
طوفان خون وزیده، سر كیست در تنور؟
خاك تو نوح حادثه را مى‏دهد نجات!
بین دو نهر، خضر شهادت به جستجوست‏
تا آب نوشد از لبت، اى چشمه حیات‏
ما را حیات لم‏یزلى، جز رخ تو نیست‏
ما بى‏تو چشم بسته و ماتیم و در ممات‏


عشقت نشاند، باز به دریاى خون، مرا
وقت است تیغت آورد از خود، برون، مرا

خدا در همین نزدیکی است
جمعه 19/9/1389 - 13:4 - 0 تشکر 260325

بند هفتم

از دست رفته دین شما، دین بیاورید!
خیزید، مرهم از پى تسكین بیاورید!
دست خداست، این‏كه شكستید بیعتش‏
دستى خداى‏گونه‏تر از این بیاورید!
وقت غروب آمده، سرهاى تشنه را
از نیزه‏هاى بر شده، پایین بیاورید!
امشب براى خاطر طفل سه ساله‏ام‏
یك سینه‏ریز، خوشه پروین بیاورید!
گودال، تیغ كند، سنانهاى بى‏شمار
یك ریگزار، سفره چرمین بیاورید!
سرها ورق ورق، همه قرآن سرمدى‏ست!
فالى زنید و سوره یاسین بیاورید!


خاتم سوى مدینه بگو بى‏نگین برند!
دست بریده، جانب ام‏البنین برند!

خدا در همین نزدیکی است
جمعه 19/9/1389 - 13:6 - 0 تشکر 260327


دوستان انشالله ادامه اش رو هم قرار میدهم .

خدا در همین نزدیکی است
شنبه 20/9/1389 - 10:55 - 0 تشکر 260702

سلام

عالیه ممنون

اشعار علیرضا قزوه همیشه زیباست 

روزهاتان پرتقالی باد! 

تو اگر در تپش باغ خدا را ديدي، همت کن و بگو ماهي ها حوضشان بي آب است 
  
چهارشنبه 24/9/1389 - 23:45 - 0 تشکر 262908

بند هشتم

خون مى‏رود هنوز ز چشم تر شما
خرمن زده‏ست ماه، به گرد سر شما


آن زخمهاى شعله‏فشان، هفت اخترند
یا زخمهاى نعش على‏اكبر شما؟


آن كهكشان شعله‏ور راه شیرى است‏
یا روشنان خون على‏اصغر شما؟


دیوان كوفه از پى تاراج آمدند
گم شد نگین آبى انگشتر شما


از مكه و مدینه، نشان داشت كربلا
گل داد (نور) و (واقعه) در حنجر شما


با زخم خویش، بوسه به محراب مى‏زدید
زان پیشتر كه نیزه شود منبر شما


 گاهى به غمزه، یاد ز اصحاب مى‏كنى‏
بر نیزه، شرح سوره احزاب مى‏كنى‏

بند نهم

در مشك تشنه، جرعه آبى هنوز هست‏
اما به خیمه‏ ها برسد با كدام دست؟


برخاست با تلاوت خون، بانگ یااخا
وقتى «كنار درك تو، كوه از كمر شكست»


تیرى زدند و ساقى مستان ز دست رفت‏
سنگى زدند و كوزه لب‏تشنگان شكست!


شد شعله‏هاى العطش تشنگان، بلند
باران تیر آمد و بر چشمها نشست‏


تا گوش دل شنید، صداى (الست) دوست‏
سر شد (بلى)ى تشنه‏لبان مى الست‏


ناگاه بانگ ساقى اول بلند شد
پیمانه پر كنید، هلا عاشقان مست‏


باران مى گرفت و سبوها كه پر شدند
در موج تشنگى، چه صدفها كه دُر شدند

خدا در همین نزدیکی است
چهارشنبه 24/9/1389 - 23:49 - 0 تشکر 262911

بند دهم
باران مى گرفته، به ساغر چه حاجت است؟
دیگر به آب زمزم و كوثر چه حاجت است؟

آوازه شفاعت ما، رستخیز شد
در ما قیامتى‏ست، به محشر چه حاجت است؟

كى اعتنا به نیزه و شمشیر مى‏كنیم؟
ما كشته توأیم، به خنجر چه حاجت است؟

بى‏سر دوباره مى‏گذریم از پل صراط
تا ما بر آن سریم، به این سر چه حاجت است؟

بسیار آمدند و فراوان، نیامدند
من لشكرم خداست، به لشكر چه حاجتى است‏

بنشین به پاى منبر من، نوحه‏خوان، بخوان؟
تا نیزه‏ها به پاست، به منبر چه حاجت است‏
 در خلوت نماز، چو تحت الحنك كنم‏
راز غدیر گویم و شرح فدك كنم‏
بند یازدهم
از شرق نیزه، مهر درخشان برآمده‏ست‏
وز حلق تشنه، سوره قرآن برآمده است

موج تنور پیرزنى نیست این خروش‏
طوفانى از سماع شهیدان برآمده‏ست‏

این كاروان تشنه، ز هر جا گذشته است‏
صد جویبار، چشمه حیوان برآمده‏ست‏

باور نمى‏كنى اگر از خیزران بپرس‏
كآیات نور، از لب و دندان برآمده‏ست

انگشت ما گواه شهادت كه روز مرگ‏
انگشترى ز دست شهیدان برآمده‏ست‏

راه حجاز مى‏گذرد از دل عراق‏
از دشت نیزه، خار مغیلان برآمده‏ست‏

 چون شب رسید، سر به بیابان گذاشتیم‏
جان را كنار شام غریبان گذاشتیم‏

خدا در همین نزدیکی است
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.