کل آیتم ها 237
تزویر نگذاشته که کارخانه ی طنز از بابت مواد اولیه در مضیقه باشد.
پرواز شکسته، خودش را به قفس معرفی کرد.
تبخیر تدریجی کودکی را، بزرگ شدن مینامیم.
آینه به تو میبالد
سکوتِ جاده ی متروک، جاودانه نیست.
نه لاستیک ترکید، نه راننده خواب بود، جاده، جاخالی داد.
شکوفه شاداب بهاری به غمگینی گل پرپر شده پائیزی جان می سپارد.
آخرین قطره باران واپسین دم حیات ابر را به خاک می سپارد.
گربه انتقام بلند پروازی را روی زمین از پرنده می گیرد.
پرنده پیر با کمک گربه از درخت پائین می آید.