بگو مباهله نکنند!
گفتی ما بچه هایمان را صدا میزنیم، شما بچه هایتان را صدا
کنید .
ما زنهایمان را می آوریم، شما هم زنهایتان را بیاورید.
ما می آییم، شما بیایید.
ما می ایستیم اینطرف، شما آنطرف.
ما می گوییم خدا، شما می گویید خدا.
ما می گوییم هر کی راسته، بماند.
شما میگویید هر کی ناراسته، عذاب او را بگیرد.
یادت هست این حرفها را ؟ خب اگر یادت هست پس کجایند؟ کجایند
بچه هایتان؟ کجایند زنهایتان؟
شما همین قدر هستید؟ ملتتان پنج نفر است؟ ما چشمهایمان عوضی
می بیند یا راستی راستی پنج تایید؟
طرف ما را نگاه کن! تا چشم می بیند آدم ایستاده . هر چی
نصرانی بوده آوردیم. فقط چند تا پیرمرد داریم، دیگر چه رسد به زن و بچه.
حالا اقلا بگو این مردمت بیایند جلوتر! بگو بیایند زیر آن
درخت روبرویی تا همدیگر را ببینیم.
................
اسقف ما می گوید: ترا به روح عیسی مسیح، بگو آن دو تا بچه
دستهایشان را بیاورند پایین. بگو آن خانم از زمین بلند شود. بگو آن بلند بالا که
شانه به شانه ات ایستاده، نگاهش را از آسمان بگیرد .
اسقف ما میگوید : اینهایی که من صورتهایشان را میبینم، اگر
نفرین کنند، نسل ما از زمین بر می افتد.
می گوید: بگو ما تسلیمیم.
(برگرفته شده از کتاب خدا خانه دارد)