پرده هفتم: حر
آرام آرام برمیخیزم و به داخل رواق یا محوطه داخلی حرم امام حسین(ع) حرکت می کنم. باز بخاطر همون عادت قبلی که ذکر کردم راهم رو به سمت راست یعنی محل یادمان 72 شهید کربلا کج می کنم. برایم ارتباط با ارواح طیبه این بزرگان سهل تر است.
اینجا مسلم بن عوسجه، بریر بن خضیر و حربن یزید ریاحی آرمیده اند یاران و پروانگان عاشق شمع وجود امام حسین(ع) با اشکی سرازیر با حر چنین می گویم:
حر! سلام. همیشه نامت برایم عزیز بوده است. تو بهمون یاد دادی که برا خوب بودن و خوب شدن هیچوقت! دیر نیست. نام تو برا هر مسلمونی برا بهتر شدن و تغییر و اصلاح امید و انرژی میده. گناهی بالاتر از آزردن دل اولیای خدا نیست که شما داشتی ولی خوب! همون هم با درایت و توبه توسط خودتون پاک شده تا اون حد که مقرب درگاه حسین (ع) شدی. من هم گناهام زیاده ولی اراده و میلم به توبه مث شما نبوده. خدایا بهم این قدرتو بده که پیشینه بدم رو اصلاح کنم.
یادمه، چند سال پیش محرم به همه دوستان و نزدیکانم پیامک زده بودم: با شنیدن نام حر چی به ذهنتون میاد و جوابای زیبایی مث اینا بهم برگشت:
-حر قبل از توبه منم. خدا کنه که خوب بشم.
-توبه و بازگشت
-هیچوقت دیر نیست.
عرض ارادت اونروز دوستانم رو به یاد آوردم و اشک ریختم.
حقیقت اینه که ارتباط برقرار کردن با حر برام راحت تره از ارتباط با امامم! نمی دونم اشتباهه یا نه ولی خوب اینجوریه.
شرم و خجالت از کردارهای قبلیم مانع ارتباط راحت با امام حسین میشه.
حر! واسطه ام برا درک محضر امام باش. بقیه شهدا رو نمی شناسم ولی خوب آدمای پاکی بودن.
خدایا! خدایا! درخواستم با رفتارهام تناسبی نداره ولی خدایا! منو با این شهدای پاک در روز محشر برانگیز!
اشک... اشک ... اشک.......اینجا تا میتونی باید اشک بریزی... کشته اشکها (قتیل العبرات) اینجاست.
پس نوشت: پس از چند روز از زیارتم که گذشت. متوجه شدم که بدن پاک حر در حرم امام حسین نیست و قبیله حر بدنش رو در محل قبیله خودشون دفن کردند.
ولی خوب، نگران نجواهام با او نیستم. حتما به گوشش رسیده! ان شاءالله
با من بمونید