سلام دوستان
امروز اومدم که بگم این موش و گربه ای که تو جهان معروفه ، سر رشته ی اصلیش مال عبید زاکانی بوده ، باور نمی کنید ، بخونیدش
در ضمن نظراتتونم بگین ، ممنون
حتما بخونین
موش و گربهگوش كن همچو در غلطانا /مدعا فهم كن پسر جانااز قضای فلك یكی گربه /بود چون اژدها به كرماناشكمش طبل و سینهاش چو سپر/شیر دم و پلنگ چنگانااز غریوش به وقت غریدن /شیر درنده شد هراساناسر هر سفره چون نهادی پای /شیر از وی شدی گریزاناروزی اندر شرابخانه شدی /از برای شكار موشانادر پس خم مینمود كمین /همچو دزدی كه در بیاباناناگهان موشكی ز دیواری /جست بر خم می خروشاناسر به خم برنهاد و می نوشید /مست شد همچو شیر غراناگفت كو گربه تا سرش بكنم /پوستش پر كنم ز كاهاناگربه در پیش من چو سگ باشد /كه شود روبرو بمیداناگربه این را شنید و دم نزدی/چنگ و دندان زدی بسوهاناناگهان جست و موش را بگرفت /چون پلنگی شكار كوهاناموش گفتا كه من غلام توام /عفو كن بر من این گناهاناگربه گفتا دروغ كمتر گوی /نخورم من فریب و مكرانامیشنیدم هرآنچه میگفتی /آروادین قحبهی مسلماناگربه آنموش را بكشت و بخورد /سوی مسجد شدی خرامانادست و رو را بشست و مسح كشید ورد میخواند همچو ملانابار الها كه توبه كردم من /ندرم موش را بدندانابهر این خون ناحق ای خلاق/من تصدق دهم دو من ناناآنقدر لابه كرد و زاری كردی/تا بحدی كه گشت گریاناموشكی بود در پس منبر /زود برد این خبر بموشانامژدگانی كه گربه تائب شد /زاهد و عابد و مسلمانابود در مسجد آن ستوده خصال /در نماز و نیاز و افغانااین خبر چون رسید بر موشان /همه گشتند شاد و خنداناهفت موش گزیده برجستند/هر یكی كدخدا و دهقانابرگرفتند بهر گربه ز مهر /هر یكی تحفههای الواناآن یكی شیشهی شراب به كف /وان دگر برههای بریاناآن یكی طشتكی پر از كشمش /وان دگر یك طبق ز خرماناآن یكی ظرفی از پنیر به دست /وان دگر ماست با كره ناناآن یكی خوانچه پلو بر سر /افشره آب لیمو عمانانزد گربه شدند آن موشان /با سلام و درود و احساناعرض كردند با هزار ادب /كای فدای رهت همه جانالایق خدمت تو پیشكشی /كردهایم ما قبول فرماناگربه چون موشكان بدید بخواند /رزقكم فی السماء حقانامن گرسنه بسی بسر بردم /رزقم امروز شد فراواناروزه بودم به روزهای دگر /از برای رضای رحماناهركه كار خدا كند بیقین /روزیش میشود فراوانابعد از آن گفت پیش فرمائید /قدمی چند ای رفیقاناموشكان جمله پیش میرفتند /تنشان همچو بید لرزاناناگهان گربه جست بر موشان /چون مبارز به روز میداناپنج موش گزیده را بگرفت /هر یكی كدخدا و ایلخانادو بدین چنگ و دو بدانچنگال /یك به دندان چو شیر غراناآندو موش دگر كه جان بردند /زود بردند خبر به موشاناكه چه بنشستهاید ای موشان /خاكتان بر سر ای جواناناپنج موش رئیس را بدرید /گربه با چنگها و دنداناموشكانرا از این مصیبت و غم /شد لباس همه سیاهاناخاك بر سر كنان همی گفتند /ای دریغا رئیس موشانابعد از آن متفق شدند كه ما /میرویم پای تخت سلطاناتا بشه عرض حال خویش كنیم /از ستمهای خیل گرباناشاه موشان نشسته بود به تخت /دید از دور خیل موشاناهمه یكباره كردنش تعظیم /كای تو شاهنشهی بدوراناگربه كرده است ظلم بر ماها /ای شهنشه اولم به قرباناسالی یكدانه میگرفت از ما /حال حرصش شده فراوانااین زمان پنج پنج میگیرد /چون شده تائب و مسلمانادرد دل چون به شاه خود گفتند /شاه فرمود كای عزیزانامن تلافی به گربه خواهم كرد /كه شود داستان به دورانابعد یكهفته لشگری آراست /سیصد و سی هزار موشاناهمه با نیزهها و تیر و كمان /همه با سیفهای برانافوجهای پیاده از یكسو /تیغها در میانه جولاناچونكه جمع آوری لشگر شد/از خراسان و رشت و گیلانایكه موشی وزیر لشگر بود /هوشمند و دلیر و فطاناگفت باید یكی ز ما برود/نزد گربه به شهر كرمانایا بیا پای تخت در خدمت /یا كه آماده باش جنگاناموشكی بود ایلچی ز قدیم /شد روانه به شهر كرمانانرم نرمك به گربه حالی كرد /كه منم ایلچی ز شاهاناخبر آوردهام برای شما /عزم جنگ كرده شاه موشانایا برو پای تخت در خدمت /یا كه آماده باش جنگاناگربه گفتا كه موش گه خورده /من نیایم برون ز كرمانالیكن اندر خفا تدارك كرد /لشگر معظمی ز گرباناگربههای براق شیر شكار /از صفاهان و یزد و كرمانالشگر گربه چون مهیا شد /داد فرمان به سوی میدانالشگر موشها ز راه كویر/لشگر گربه از كهستانادر بیابان فارس هر دو سپاه /رزم دادند چون دلیراناجنگ مغلوبه شد در آن وادی /هر طرف رستمانه جنگاناآنقدر موش و گربه كشته شدند /كه نیاید حساب آساناحملهی سخت كرد گربه چو شیر /بعد از آن زد به قلب موشاناموشكی اسب گربه را پی كرد /گربه شد سرنگون ز زیناناالله الله فتاد در موشان /كه بگیرید پهلواناناموشكان طبل شادیانه زدند /بهر فتح و ظفر فراواناشاه موشان بشد به فیل سوار /لشگر از پیش و پس خروشاناگربه را هر دو دست بسته بهم /با كلاف و طناب و ریسماناشاه گفتا بدار آویزند /این سگ روسیاه ناداناگربه چون دید شاه موشانرا /غیرتش شد چو دیگ جوشاناهمچو شیری نشست بر زانو /كند آن ریسمان به دنداناموشكان را گرفت و زد بزمین /كه شدندی به خاك یكسانالشگر از یكطرف فراری شد /شاه از یك جهت گریزانااز میان رفت فیل و فیل سوار /مخزن تاج و تخت و ایواناهست این قصهی عجیب و غریب یادگار عبید زاكانا