31شهریور، ناگهان مردم خرمشهر و آبادان ، صدای وحشتناک هواپیماهای عراقی را شنیدند که آتش مرگ بر آنان گشوده بودند. صدام، خرسند از حمایت همه جانبه آمریکا بود، او ایران را می خواست و برای جای جای ایران نام نهاده بود.
31شهریور 1359 با حمله هوایی عراق به چند فرودگاه ایران و تعرض زمینی همزمان ارتش بعث به شهرهای غرب و جنوب ایران، جنگ 8 ساله حكومت صدام حسین علیه ایران آغاز شد.
این جنگ 19 ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی اتفاق افتاد. این جنگ در حالی شروع شد كه مردم ایران دوران نقاهت پس از انقلاب را میگذراندند و طبعاً به بازسازی كشور و آرامش و سازندگی میاندیشیدند.
نیروهای مسلح نیز به دلیل آن كه انتظار جنگ را نداشتند، از آمادگی چندانی برای رویارویی در یك نبرد بزرگ برخوردار نبودند. به همین دلایل، نظامیان عراق در ماههای اول پس از شروع حمله، موفق شدند چند شهر مرزی را در غرب و جنوب ایران تصرف كنند.
علل آغاز جنگ
گرچه صدام در ساعات میانی 31 شهریور و پیش از صدور فرمان حمله به ایران، موضوع اختلافات مرزی را دلیل وقوع جنگ عنوان كرد، اما حتی خود او نیز میدانست این جنگ مرحله اجرایی نقشه برنامهریزی شده، هدفمند و فرامنطقهای است و دولت بغداد به دلیل اختلافات زمینی و دریایی خود با ایران، تنها داوطلب اجرای این نقشه شده است.
واقعیت این است كه انقلاب اسلامی تنها سبب از بین بردن «جزیره ثبات غرب» در منطقه نشده بود، بلكه تمامی الگوها و هنجارهای مورد نظر غرب در خاورمیانه و خلیج فارس را بر هم زده بود. انقلاب اسلامی در برابر نظامهای لائیكی مورد نظر غرب در منطقه، با صراحت، احیاء مذهب را صلا میداد.
علاوه بر آن قدرتهای بزرگ از این نگران بودند كه ثبات مورد نظر آنان در خاورمیانه و همچنین جریان آرام و مطلوب نفت از خلیج فارس، با تثبیت انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران به خطر افتد. به همین دلیل امریكا و اتحاد جماهیر شوروی ـ علیرغم اختلافات برخاسته از فضای جنگ سرد ـ در نارضایی از انقلاب اسلامی ایران موضع یكسانی داشتند.
جمهوری اسلامی ایران در طول یك سال و چند ماه قبل از وقوع جنگ تحمیلی، با فشارهای برون مرزی متعددی روبرو شد: جنگ تبلیغاتی، سیاسی روانی؛ محاصره اقتصادی؛ بلوكه كردن داراییهای ایران؛ تهدیدات نظامی (مداخله نظامی در طبس و ...)؛ تحریف ماهیت انقلاب اسلامی در عرصه بینالمللی؛ دامن زدن به تروریسم و ناامنی داخلی و حمایت از آن.
هدف از این اعمال، بدبین ساختن افكار عمومی جهان نسبت به انقلاب اسلامی، جلوگیری از شناسایی سیاسی جمهوری اسلامی و فراهم ساختن زمینه های جنگ علیه ایران بود. هدف این بودكه هرگونه برخورد با ایران، در عرصه بینالمللی، اقدامی در جهت بازگرداندن ثبات و آرامش به منطقه ومطابق خواست جامعه جهانی جلوه كرده و توجیه پذیر باشد. هدف این بود كه نگذارند نهضت امام خمینی (ره) به عامل تأثیرگذار در تعیین نظم استراتژیك جهان تبدیل شود.
تمهیدات صدام برای جنگ تحمیلی
صدام كه اساساً با نیت مبارزه با جمهوری اسلامی ایران در 25 تیر 1358 با كودتا در عراق به قدرت رسیده بود، از ابتدا از تمامی راههای ممكن برای به زانو درآوردن انقلاب اسلامی بهره گرفت.
1- اخراج هزاران ایرانی از عراق در نیمه دوم 1358ش.
2- توزیع اسلحه بین عوامل ضد انقلاب حمایت از بمبگذاران و طراحی انفجارهای مكرر در خطوط راهآهن و تأسیسات نفتی؛
3- پناه دادن به ژنرالهای فراری حكومت پهلوی؛
4- انتخاب اسامی مجعول برای شهرهای ایران در نقشهها و كتابهای درسی (عراق اهواز را «الاحواز»، خرمشهر را «محمره»، آبادان را «عبادان»، سوسنگرد را «خفاجیه» و بالاخره خوزستان را «عربستان» نامیدو الحاق خیالی این شهرها به قلمرو جغرافیائی عراق؛
5- تحریكات و تجاوزات مكرر مرزی (دهها مورد یادداشت رسمی اعتراض از سوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران به سفارت رژیم عراق در تهران ارسال شده است؛ و...
از این رو هجوم نظامیان عراق به ایران در 31 شهریور 1359، تعجب هیچ یك از محافل سیاسی مطلع جهان را برنیانگیخت، چرا كه از تمامی اقدامات یكساله صدام، بوی جنگ به مشام میرسید دولتمردان عراقی از همان ابتدای تجاوزشان تمامی توان سیاسی، نظامی و تبلیغی خود را برای به زانو درآوردن انقلاب اسلامی ایران به كار بستند. در جبهه سیاسی هیأتهای بسیاری را روانه كشورهای اروپایی، آفریقایی و آسیایی كردند و در این مأموریتها تلاش داشتند تا اهداف و مقاصد خود در تحمیل جنگ به جمهوری اسلامی ایران را، نزد جهانیان توجیه نمایند.
حمایتهای جهانی از صدام
در خلال جنگ تحمیلی، عراق از حمایت بیدریغ تسلیحاتی، مالی و سیاسی بینالمللی برخوردار بود. فرانسه، شوروی، انگلستان و چین درصدر صادر كنندگان اسلحه مورد نیاز عراق قرار داشتند، آلمان تأمین كننده عمده جنگ افزارهای شیمیایی عراق بود و دولتهای عرب حوزه خلیج فارس تأمین كننده عمده نیازهای نفتی، مالی و ترابری عراق بودند.
عوامل شكست عراق
در بررسی عوامل شكست عراق در دستیابی به اهداف اعلام شدهاش، علاوه بر ایمان و اعتقاد رزمندگان ایرانی، عوامل دیگر از قبیل ناامیدی حامیان صدام از سقوط جمهوری اسلامی ، مردمی شدن جنگ و سرانجام پذیرش قطعنامه 598 از جانب ایران نیز بی تأثیر نبود. نتیجه آن شد كه عراقیها 8 سال پس از شروع جنگ در همان نقطه اولیه آغاز قرار داشتند.
روز 29 مرداد 1367 از سوی سازمان ملل آتش بس اعلام شد و به تدریج آتش جنگ در جبههها خاموش گردید. با این همه هنوز اكثر بندهای قطعنامه 598 اجرا نشده است.
قسمتی از پیام امام خمینی(ره) راجع به قطعنامه 598 و شرایط سیاسی آن روز :
من با توجه به نظر تمام كارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای كشور كه به تعهد و دلسوزی و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم و در مقطع كنونی آن را به مصلحت انقلاب و نظام میدانم و خدا میداند كه اگر نبود انگیزهای كه همهما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانی شود، هرگز راضی به این عمل نمیبودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود...
... خوشا به حال شما ملت، خوشا به حال شما زنان و مردان، خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودین و خانوادههای معظم شهدا و بدا به حال من كه هنوز ماندهام و جام زهر آلود قبول قطعنامه را سركشیدهام و در برابر عظمت و فداكاری این ملت بزرگ احساس شرمساری میكنم، و بدا به حال آنان كه در این قافله نبودند، بدا به حال آنهائی كه از كنار این معركه بزرگ جنگ و شهادت و امتحان عظیم الهی تا به حال ساكت، بی تفاوت و یا انتقاد كننده و پرخاشگر گذشتند.
به این ترتیب جنگی كه در 31 شهریور 1359 توسط همة ظالمان جهان و به دست صدام بعثی به جمهوری اسلامی ایران تحمیل شد، بدون دستیابی آنان به اهدافشان، در تابستان 1367 ش. به پایان رسید.