• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن معارف > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
معارف (بازدید: 3412)
پنج شنبه 20/10/1386 - 12:20 -0 تشکر 23331
حقیقت زندگی؛راه های پیش روی انسان...

سلام دوستان.
من حسین نعمتی هستم. دانش آموز سمپاد اراك.سال سوم ریاضی.
من خیلی وقته كه راجع به یه موضوع شدیدا فكر می كنم. و اون اینه كه حقیقت زندگی چیه؟ راه های پیش روی انسان چی هستند؟
اول باید چندتا چیز رو براتون تعریف كنم:
1-عشق: عشق یعنی از خود بیخود شدن. وقتی كه من نوعی عاشق می شوم ، دیگر چیزی جز رضایت معشوقم را نمی بینم و سعی می كنم تمام هستی حتی خدا را در خدمت معشوق خودم درآورم.و حاضرم برای یك لحظه رضایت معشوقم جان و حتی هستی خود را با شور و شوق هدیه كنم.یعنی آدم عاشق حتی خودش را هم نمی بیند و برای آن آدم خوب و بد این گونه تعریف می شود:((هرچه برای معشوق خوب باشد و موجب رضایت او شود،مطلقا خوب است و هرچه برای معشوق بد باشد و باعث ناراحتی و آزار او شود، مطلقا بد است .))
می بینیم كه حتی آدم عاشق، دیدگاه خود را نیز گم می كند و از دست می دهد.و خلاصه این كه(( آدم عاشق، چیزی نمی بیند جز رضایت و خشنودی معشوق.))
انسان عاشق در زندگی هدفی دارد كه آن هدف پابرجا است. و آن رضایت معشوق است.
2-شهوت: شهوت یعنی خود محوری. وقتی می گوییم شهوت ، منظور ما تنها شهوت جنسی نیست بلكه شهوت یعنی ((خودمحوری)) اعم از مسائل مالی ، عاطفی ، علمی ،جسمی ، جنسی و... یعنی اینكه بخواهیم تمام هستی حتی خدا را به خدمت خود درآوریم. برای انسان شهوتران خوب و بد این گونه تعریف می شود:((هر چیزی كه باعث رضایت و خشنودی من شود ، مطلقا خوب است و هر چیزی كه باعث ناراحتی و آزار من شود ، مطلقا بد است.))
خلاصه این كه ((آدم شهوتران چیزی نمی بیند جز رضایت خودش)) 
انسان شهوتران در زندگی هدفی دارد كه آن هدف پابرجا است. و آن رضایت خود است.
3- غفلت: فهمیدیم كه هم آدم عاشق در زندگی هدف دارد و هم آدم شهوتران . یعنی رابطه ی دوشرطی به طوری كه ((هر كس عاشق یا شهوتران باشد هدفی پابرجا دارد و هر كس هدفی پابرجا دارد، یاعاشق است و یا شهوتران.)) حالا هركس در زندگی هدفی پابرجا نداشته باشد، می شود غافل. یعنی آدمی كه نه عاشق باشد و نه شهوتران، دچار غفلت شده است.و اما در مورد خوب و بد برای این آدم: باید بگم كه برای كشتی بی مقصد، باد موافق یا مخالف معنی ندارد
این از تعاریف اولیه ... حالا بریم سراغ بحث اصلی:
راه های پیش روی انسان
اول بگم كه منظورم از هدف " پابرجا" كه این قدر روش تاكید می كنم چیه .
ببینید ؛ هدف پابرجا یعنی هدفی كه شما می خواهید به هر قیمتی كه شده-تا كید می كنم به هر قیمتی كه شده- به اون برسید. مثلا شما حاضرید برای این كه به هدفتون برسید،تمام انسان ها رو یكشید و یا حاضرید به خاطر اون دور كره ی زمین را پیاده چهار هزار و هشتصد و بیست و هفت بار با زبون تمیز كنید و یا حاضرید برای تحقق هدفتون تمام هستی خود و خانواده تون رو بدید. این هدف یك هدف پابرجاست. اما مثلا شما یك بار با دوستتون سر نمره كل كل دارید و حاضرید ده ساعت درس بخونید تا بتونید حتی نیم نمره از اون بالا تر بگیرید.اما دیگه حاضر نیستید در این راه كشته بشید.پس این یه هدف پابرجا نیست.
به نظر من انسان ها در زندگی دو راه پیش رو دارند:
1- زندگی بی هدف پابرجا : انسان های غافل در این راه هستند و هر كه در این راه باشد غافل است. این جور آدم ها الكی دارند برای خودشون می پلكند و نمی خواهند به هیچ كس سود برسانند. چون اگر می خواستند به خودشون سود برسانند كه می شدند شهوتران و اگه به یكی دیگه می شدند عاشق.
2- زندگی با هدف پابرجا:این جور آدم ها می خواهند یا به خودشون سود برسونند یا به یكی دیگه خلاصه این كه ((هر كس عاشق یا شهوتران باشد هدفی پابرجا دارد و هر كس هدفی پابرجا دارد، یاعاشق است و یا شهوتران.))
فكر می كنم تا همین جا كافی باشه البته بحث ما همچنان ادامه داره و به این جا می ره كه دین چیه و خوبه یا بده و خوب و بد یعنی چی و آیا مطلق اند. حتما این بحث رو دنبال كنید. و عاجزانه التماس می كنم جواب من رو حتما بدید حتی با یك فحش!!! و نظرتون رو بگید چون این یك بحثه... حتما بحث ما رو دنبال كنید... ضرر نمی كنید...
 

 

 

يکشنبه 7/11/1386 - 23:22 - 0 تشکر 27051

سلام به همه؛ و سلام مخصوص به میزبان، حسین آقای نعمتی گل

من قبلا اومده بودم و این صفحه رو دیده بودم اما چون طولانی بود ذخیرش کردم تا سرفرصت بخونم و بهش جواب بدم، حالا هم اومدم تا اونچیزی رو که میدونم ویا فکر میکنم که میدونم رو چوب حراج بزنم...

من هم خیلی وقت به این فکر کردم و در واقع چند سال درموردش پرس و جو کردم تا آخر خودم به یه نتیجه هایی هرچند ساده و کوچیک اما بهتر از هیچ رسیدم...

اول ازهمه باید بگم که اعتقادات شما در نادیده گرفتن خدا(منظور حساب خدا رو با سایر اشیا و موجودات یکی میدونید) خیلی جالبه و جالبتر اینکه شما بی پروا این نظریتون رو ابراز میکنید، خیلی قابل ستایشه. خیلی وقته که دنبال کسی مثل شما میگردم، اما...

در هر صورت، بریم سر اصل مطلب... به نظر من، دوباره میگم به نظرمن شما در تعریف عشق دچاراشتباه شدید. اصلا اینو بگم که نه تنها تعریف من از عشق با تعریف عشق از دیدگاه شما باهم متناقضه که حتی توی متن خود شما هم این تناقض وجود داره.چطور؟؟ میگم!!!... شما در تعریف عشق گفتید "عشق یعنی از خود بیخود شدن" ویا اینکه " آدم عاشق حتی خودش را هم نمی بیند" که از نظر من کاملا درسته، اما... دقت کنید، شما در همون تعریف به برآوردن آرزوها و خواسته های معشوق توسط عاشق اشاره میکنید و این یعنی تناقض و چنین فردی نمیتواند عاشق باشد... اینطوری بگم؛اگر فردی عاشق باشد دیگر "از خود بیخود" شده واین یعنی دیگه فردی با آن موجودیت و شناسه و روحیات و... وجود ندارد چون دیگر خودی نیست که بخواهد نمایان باشد. کسی که بیخود شده و عاشق است تنها معشوق است وبس، سعی و تلاش او همان سعیی است که معشوق میکند به عبارتی عاشق در معشوق حل شده، یکی شدن و دیگه اون فرد عاشق نیست بلکه خوده معشوقه... نمیدونم متوجه منظورم شدید یا خیر، حقیقتش نمیدونم چطور بگم که بفهمید... من قصد سفسته ندارم، اهل فلسفه هم نیستم که بخواهم چیزی بگویم درخور بحث اما وظیفه دانستم که یه چیزهایی رو بنویسم، اگر سوالی هست، اگر نارسایی ای هست ویا اگر گنگ رساندم حتما بپرسید تا درحد توانم کمک کنم... میدونم شاید فکر کنید که چنین چیزی ممکن نیست و یا خیلی ماورائی فکر میکنم و یا شاید دیوانه ام؛ اما باید بگم که من بخاطر این فهمیده ام حدود سه سال از بهترین سالهای عمرم رو هدر دادم و میدونم که یه همچین چیزی وجود داره. عشق خیلی بزرگه و قابل وصف نیست اما متاسفانه تو دنیای امروز بخصوص در غرب و هالیوود این حس رو هرروز پستتر و کوچکتر میکنند... البته متن شما در تعریف یک عشق انسان به انسان که من بهش میگم عشق خاکی میتونه درست باشه. منظورم از اینکه میگیم میتونه اینه که تا حدودی اشکال داره و اون اینه که یک انسان تا وقتی انسان است، از گل ویا علمی تر از گوشت و پوسته و معشوقش هم یک معشوقه فانی است ویا حداقل زودگذر، این انسان تحت سیطره عقل است وعقل در تضاد با اعمالی که شما از اون یاد کردیده واین خود یک تناقضه واضحه. دوباره میگم، تا زمانیکه انسان زنده است (منظور من از زندگی تنها زندگی در این دنیا است و فعلا کاری به اعتقادات مذهبیون که به زندگی به آخرت هم معتقدند و آن را جاودانه میدانند کاری ندارم) و زندگی میکنه و تحت تاثیر نیرویی از همچون خودی (کاملا مادی) است نمیتواند از شر عقل رهایی یابد و این عقل در جای جای این حرکت به سمت معشوق (همون عشق خاکی که گفتم) خودنمایی و گاه سرکشی میکنه و در انتها هم پیروز میشه چون قویترین نیرویی است که یک انسان دارد (البته بازهم میگم منظورم کاملا مادی و زمینی است و به ماورا و دنیا و یا دنیاهای دیگر فعلا کاری ندارم) تا آنجا که نمیتواند آن را از خود دور کند و اگر احساس با قدرتی( که فعلا جایی برای بحث در موردش نیست) که معلول آن است اگر نتواند معشوق را تبدیل به عاشقی همچون خود فرد کند قطعا این عقل است که فردرا از ادامه عاشقی منصرف میکند. و اگر احساس بتواند قبل از تاثیر عقل همانطور که گفتم باعث ایجاد تغییراتی در معشوق شود، در این حالت تنها برای مدتی طولانی تر احساس حکم رانی بر عقل را تمدید کرده کرده و عقل را پس میزند چون تازه شهوت (که شما از آن به نوعی دیگر یاد کردید) وارد بازی شده ومانع و مبارز عقل است. اینجا آنجایی است که فرد قبل در فکر می پروراند که« اگر منه عاشق، به معشوقه ام برسم، فلان خواهد شد و فلان خواهم کرد»، و حالا زمان آن فلان کارهاست که این بازهم با تعریف عشق در تناقض است.

در تعریفه شهوت در مقابل تعریفتان از عشق بیشتر با شما موافقم.اما توضیحات کوچکی در حد این نابسامان عقلم میدم... ببینید، شهوت یک حس و یا بهتر بگویم مجموعه ای از احساس است (همانطور که خودتان گفتید " منظور ما تنها شهوت جنسی نیست" که البته این نوع شهوت جای بحثه زیادی داره و هرچی منتظر بودم کسی تاپیکی در این مورد بزنه اما مثل اینکه تو این دنیای مجازی هم کسی مشتاق به چنین مسایلی نیست که البته جای مباحاته؛ اما فعلا اینجا جاش نیست) که انسان گاه گاه ویا درنوع پیشرفته تری از آن به طور متوالی (که بیشتر ثروتمندان مبتلا به آنند) تحت فشاری از درون خود احساس نیازی میکند که جسم بدون آن به سستی میرود (چنین می نماید) و پس از درک و رفع ان نیاز به حالت اول باز میگردد و انسان غافل از اینکه شاید در ظاهر شادابتر است اما در باطن ودرون خود (دقت کنید! منظورم کاملا مادی است و به معنای اعضا درونی بدن و چیزهایی طبیعی است مانند احساسات) درهم ریخته شده وباعث کاهش یک سری قابلیتها در قسمت یا قسمت هایی از فرد میشود که در دراز مدت نمایان میشود... البته به اشتباه فکر نکنید که من به کل شهوت را نفی میکنم بلکه من معتقد به اعتدالم. به قول حاجی دولابی که یه مثال می گفت "کی گفته حرص و طمع بده؟!!!... خیلی هم خوبه... اگه بد بود و بکار نمیامد که.....(فعلا میخوام از مسایل مذهبی و اعتقادی استفاده نکنم)... اما هر چیزی به اعتدالش..."

به نظرمن کسی شهوت رانه مثل همونیه که شما وصفش کردین، فقط با یک سری اختلافات بسیار جزیی که به حساب نمیاد...

شاید در رد مطلب من از همون لغت "هدف پابرجا" استفاده کنین اما من در همون مورد اول گفتم که هدف ممکنه پابرجا باشه اما از درون فرد چیزی مخالف باشه مخصوصا اگر قدرتمند باشه، دیگه کاریش نمیشه کرد و یواش یواش به گونه ای که حتی خود فرد متوجه نشود (چه برسه به دیگران و حتی معشوق) مسیر عوض میشه و همچنان همان هدف به گونه ای پابرجا وجود داره اما مسیر رسیدن و تصاحبش عوض میشه... این رو هم بگم که عقل عضو جدا نشدنیه انسانه و حتی دیوانگان که برخی بی عقل می دوننشون، از این عضو برخوردارند اما بخاطر اطلاعاتی که از اول به اشتباه وارد شده ویا پردازش اشتباه داده ممکنه عقل چیزهایی رو به نمایش بگذاره (بر خود فرد) که گاه ممکنه فراتر از عقل بشری باشه (نمونه هاش هست، اگه به تیمارستانها سر بزنید! مثلا مخترعین دیوانه فراوانند از جمله بزرگ مرد علم، انیشتین هم به نوعی و به گفته برخی دیوانه بوده...)وگاه به درجاتی پایینتر تنزل پیدا کنه اما به هیچ عنوان چراغش خاموش نمیشه...

...

اگه ناقص گفتم، اگه بدفرم منظورم رو رسوندم،اگه خیلی خیلی طولانی شد، اگه به بحث اصلی نرسید ویا اگه چرت و پرت گفتم واقعا شرمندم و عذر خواهی میکنم، بذارید به حساب این ساعت نامرد... راستی اینم بگم که من یک آدم کاملا معمولی و البت با آیکیو پاییترم. 19سالمه و الانم پشت کنکور موندم و منتظرم به عنوان بار دوم کنکور بدم و یا دانشگاه و یا خدمت بلانسبت مقدس سربازی رو برم، فکر دیگه ای نکنید....!راستی من این مطلب رو کپی پیست کردم و اگر ایرادی به ظاهرش بود ایراد از همینه. واینکه هنوز مطلب روح زنگار زده عزیز رو نخوندم پس در موردش نظری نمیدم ولی خود ایشون رو قبول دارم...

فعلا بااجازه...

یاحق

مجتبی

در نگاه آنانکه پرواز را نمی فهمند،                                                                        
هرچه اوج بگیری، کوچکتر می شوی...                                         
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.