در مدینه هم حضرت متحمل سختیها
و دشواریهای بسیار شدند. دشمنیها و خیانتهای قوم یهود از یک سو و کار
شکنیهای منافقین مدینه، به سرکردگی عبدالله بن أبی از سوی دیگر، به شدت حضرت را
آزرده خاطر میساخت با این حال تا زمانی که علیه دولت تازه تأسیس نبوی(ص)، قد علم
نکرده، به جنگ برنخاسته بودند، همواره به دیده اغماض به اعمالشان مینگریستند و
بر توهینها و آزارهایشان صبر کرده، بزرگوارانه عفو میفرمودند. چشمپوشی از
کار شکنیهای منافقین در غزوه احد و نیز واقعه إفک[20] و
دهها مورد دیگر، از جمله این موارد است.
ایشان، حتی از کسانی که
قصد جانش را هم میکردند، بزرگوارانه، گذشت میکردند چنانچه دختر یهودی را که بعد
فتح خیبر، غذایی زهرآلود برای ایشان آورد تا حضرت را بدین گونه به شهادت برساند،
مورد عفو قرار دادند.[21]
از جابر بن عبدالله انصاری
نیز، نقل شده که روزی حضرت برای استراحت زیر درختی رفته بودند و شمشیرش را به
کناری نهادند و خوابیدند در این زمان اعرابیای آمد و شمشیر حضرت را گرفت و گفت:
«ای محمد(ص) اکنون چه کسی تو را از دست من نجات میدهد؟» حضرت فرمود: «خدا»، پس
اعرابی به لرزه افتاد و شمشیر از دستش افتاد،[22] در
خبرهای دیگر، آمده حضرت همان طور در جای خود نشسته بودند و حتی او را تعقیب هم
نکرد تا اینکه اعرابی از آنجا دور شد.[23]
بدویان و تازهواردان به
مدینه نیز، از جمله کسانی بودند که با اخلاق تند و زننده خود موجبات اذیت و آزار
نبیاکرم(ص) را فراهم میآوردند و حضرت با صبوری و گذشت بخصوصی نسبت به آنها، با
آنها رفتار میکردند. در برخورد با آنها به قدری صبر و تحمل از خود نشان میدادند
که به نقل امام علی(ع) اصحاب تصمیم میگرفتند، آنها را توبیخ کرده مورد مؤاخذه
قرار دهند، تا موجبات آزار حضرت را فراهم نیاورند.
اسحاق بن عبدالله از انس
بن مالک- خادم پیامبر (ص)- نقل میکند که با حضرت قدم میزدیم، در حالی که حضرت
بردی با حاشیههای ضخیم به تن کرده بودند؛ پس اعرابیای به حضرت نزدیک شد و برد آن
حضرت را چنان کشید که حاشیههای برد، برگردن حضرت اثر گذاشت. سپس گفت: «ای محمد(ص)
از مال خدا که نزد توست به من بده؛ پس حضرت خندید و آن را به او بخشد.»[24]
نویسنده: سید علی اكبر حسینی
برگفته از سایت پژوهشکده باقرالعلوم
پاورقی:
[1] الهندی ،علاءالدین علی؛ کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، تصحیح
صفوة السقا، بیروت، مؤسسه الرساله، چاپ پنجم، 1985،ج 3، ص130.
[2] - ابن سید الناس؛ عیون الاثر، بیروت، دارالقلم، 1414، چاپ
اول، ج2 ، ص398 و الوفا با حوال المصطفی، ج2، ص421 .
[3] - مجلسی، محمد باقر؛ بحارالانوار، تهران، اسلامیه، ج74
، ص143.
[4] - بیهقی، ابوبکر؛ دلائل النبوة، بیر وت، دارالکتب العلمیه،
1405، چاپ اول، ج1، ص310.
[5] - ابن سعد؛ طبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت،
دارالکتب العلمیه، 1990، چاپ اول، ج1،ص278.
[6] - همان،ص227.
[7] - ابن اسحاق؛ سیره نبوی، دفترمطالات تاریخ و معارف اسلامی،
قم، 1410، چاپ اول، ص211 و بلاذری ، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض
زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، 1996،ج1، ص123 وطبقات الکبری ،پیشین،
ص157.
[8] - طبری؛ تاریخ طبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت،
دارالتراث، 1967، ج2، ص332.
[9] - ابن هشام؛ السیرة النبویه، تحقیق مصطفی السقا و ابراهیم
الأبیاری،بیروت، دار المعرفه، بیتا، ج2، ص405 -406.
[10] -واقدی؛ مغازی، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران ،نشر
د انشگاهی، 1369، چاپ دوم، ص639 و راوندی ، قطب الدین، الخرائج والجرائح، قم،
مؤسسه امام مهدی (عج)، 1409، چاپ اول، ج2، ص884.
[11] - یوسف-29.
[12] - راوندی، نجم الدین؛ شرف النبی، تهران، انتشارات
بابک،1361، ص74.
[13] -رازی ابوحاتم؛ اعلام النبوه، تهران، مؤسسه پژوهشی
حکمت و فلسفه ایران،1381،چاپ دوم، ص78.
[14] - انساب الاشراف ،پیشین، ج 1، ص363.
[15] - ابن کثیر؛ البدایه و النهایه،بیروت،دار
الفکر،1986،ج4،ص308 وابن اثیر؛ اسد الغابه،بیروت، دارالفکر، 1989، ج2، ص406.
[16] - اعلام النبوه رازی ،پیشین، ص79.
[17] -ابن عبد البر؛ الاستیعاب، تحقیق علی محمد البجاوی،
بیروت، دارالجیل، چاپ اول،1992،ج3،ص902.
[18] -همان،ص1314 وابن حجر؛ الاصابه، تحقیق عادل احمد
عبدالموجود وعلی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول،1995، ج5،ص444
و اسد الغابه، پیشین،ج4، ص176.
[19] - همان ص80 .
[20] - مغازی ، پیشین ،ص318 -320 وزواوی، احمد؛ شمائل
الرسول (ص) اسکندریه، دارالقمه، 2006، چاپ اول، ج1،ص215.
[21]- کلینی؛ اصول کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه،
1365،ج6، ص265 و شرف النبی، پیشین،ص71 .
[22] -بحرانی، سید هاشم؛ حلیة الابرارفی احوال محمد (ص) و
آله الاطهار(ع)، قم، مؤسسه المعارف الاسلامیه،1411، چاپ اول، ص303 و ابن شهر
آشوب ؛ منا قب،قم، انتشارات علامه،1379، ج1 ،ص70.
[23] - مناقب، پیشین، ص70.
[24] - طبقات الکبری، پیشین، ج1، ص285 و ذهبی، شمس الدین ؛
تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، بیروت، دارالکتاب العربی،1409، چاپ دوم
،ج1، ص456 و طبرسی، حسن بن فضل؛ مکارم الاخلاق، قم، شریف رضی،1412،
ص17.