سلام
اول جواب سوالات :
- مدرسه را دوست داشتم.هرچند که هیچ وقت نشد مثل بچه ی آدم بشینم سر درسام و هیچ
وقت یک مشق درست و حسابی تحویل معلمام ندادم و حتی جریمه هامو یه خط در میون می
نوشتم.حالا هم میتونم به اون دوران برگردم و بازم از زیر مشق نوشتن در بروم.
- خوشبختانه تا من بیایم ببینم جنگ چیه و چقدر تلخه ٬ " جام زهر " معروف نوشیده شد! پس
از اون جهت مانعی برای بازگشت نیست!
- با اون شرایطی که من برای کنکور داشتم ٬ بر می گردم و بازم عاقلانه رفتار نخواهم کرد!
- اون دوران کسی مانع کارهای من نمی شد ٬ هیچ وقت کسی نگفت کدوم کارو بکنم و کدوم کارو نکنم ٬ فقط مشکل کوچیکی وجود داشت که بعد از اتمام کار ٬ کتکشو می خوردم!
- بر می گردم ! اتفاقات یکباره و بدون خبر می افتند! پس سعی می کنم و مجبورم که تحمل
اتفاقات ناخوشایند را داشته باشم!
- خوشبختانه یا بدبختانه ، برای هر کسی که امروز نمی بینم دلتنگم! اصلاً این جنگها و خونریزی
ها برای همینه که بشر تحمل نداره کسیو که دوست نداره ببینه و برای اینکه اونو نبینه احمقانه
ترین کار را انجام می ده . . . جنگ! ما معمولاً کسیو که دوست نداشته باشیم به هیچ جایمان
حساب نمی کنیم! فکر می کنم این یکی از بهترین کارها است!
پس با این اوصاف اگر من هم یک " ماشین زمان " و یا یک " غول چراغ جادو " داشتم بر می
گشتم و لذت روزهای رنگی دوران کودکی را می بردم