جناب شجاعتی یه نکته را به عرضتون برسونم.
من با اخلاق شما تا حدی آشنا شدم. می دونم که بحث هاتون رو جدی می گیرید و سعی می کنید دیگران را بکشین به سمت نظر و اعتقاد خودتان.
اما دو طرف که بحث می کنند اولا باید یک نفر به عنوان واسطه یا بهتر بگم مجری در اون بحث وجود داشته باشه. ثانیا تا اینجا که من شما رو شناختم فکر می کنم که شما حاظر به بحث کردن نیستین بلکه می خواین به اعتقادات دیگران که با اعتقاد شما یکجور نیستند هجوم ببرید. حالا با اطلاعات قوی یا هرچیز دیگری.
ولی بحث اینگونه است که اگر شما مرا قانع کردین من حرف شما را بپزیرم ولی شما فکر می کنین که هیچ کسی نمی تونه شما را قانع کنه و تازه اگر با صحبت های شما هم قانع نشه و به اعتقادات شما گرایش پیدا نکنه شخصی مجهول الحال است و درکی ندارد.
مطمئنا پس از خواندن مطلبی که در این بحث نوشتین در مورد من و لطفتون رو اظهار داشتین به من , انتظار نداشته باشین که بحث های قبلی رو با شما ادامه بدم. چون اگر به در نظر شما من بچگانه صحبت می کنم , ایمان داشته باشین که من هم فکر می کنم که شما شعور بحث کردن هم ندارین.گرچه من تا حالا اینگونه فکر نکردم.
ای که دائم به خویش مغروری
گر تو را عشق نیست معذوری
اگر شما کسی را می خواهی که پس از شنیدن حرفهایتان به تمجید صحبتهای شما بپردازد و در گذشته این کسان را پیدا کرده ای , بدانین که من اینگونه نیستم. و خیلی علنی می گم که از وضعیت کشورم در این مدت که احمدی نژاد رییس جمهور بوده به هیچ وجه رضایت ندارم.
کویر تشنه عزیز. امیدوارم که همیشه خوشحال و خوش خنده باشی عزیزم.
جناب شجاعتی وقتی کاملا پسر شجاع میشی که در جوی که قرار داری بخوای مخالف اون جو حرف بزنی. اگه یه جو کاملا حزب اللهیه , بتونی مخالف با عقاید اونها حرف بزنی. جایی که همه می دونیم به خاطر گفتن همین موارد سر خیلی ها زیر آب رفته.
راستی کویر تشنه هم مطلبی در مورد پسر شجاع داره که شاید یه موقع بهت بگه.
در کل شما فکر می کنین اینجا محیط مجازیه و چون کسی شما را نمیشناسه و هر موقع دلتون خواست می تونین خداحافظی کنین به خودتون اجازه می دین که هرگونه دلتون خواست حرف بزنین. دوران نوجوانی این چیزا رو هم داره دیگه. خود من تا حالا اینقدر با فرمانده بسیج محلمون سر این مسایل بحث کردم که دیگه می دونم فقط کارهای اشتباه دولت و نظام را میندازن گردن این و اون و نمی خوان قبول کنن و واقعیت های جامعه مارو بپذیرن.
در ضمن من از شما نخواسته بودم که باهم بحث کنیم.نمی دونم شما چرا خودتون رو چسبوندین به صحبتهای من؟
یه حکایت هم بگم وصف حال دوست خوب و عصبی خودم پسر شجاع :
یه روز آرنولد و فرانکی رو دستگیر می کنن که ببرنشون زندان. یه بنده خدایی خودشو می چسبونه به اونا و میگه ما 3 نفر رو کجا می برین؟
آخه من کی از شما تقاضای ایده دادن و بحث کردن کردم که شما می گین اینقدر بچه گانه هست که من وقتم را برای جواب دادن تلف نمی کنم. اینها تاثیراتی داره از مشکلات شخصی. برادرانه بهت می گم پیش یه مشاور برو. دوستای من هم پیش مشاور رفتند و نتیجه بخش هم بوده.
البته این مطالب رو برای سرزنش شما نگفتم. فقط فکر کردم برای پیشرفت شما جناب شجاعتی بتونه مفید باشه.
موفق باشین جناب شجاعتی