سلام دوستان عزیز
خب خدا رو شکر این جلسه هم برگزار شد و ...
البته خداییش فکر می کردم اینطوری برگزار نشه و بهتر از اینا باشه و ...
در کل بی خیال. بازم ممنون از مسوولین محترم. سید علی عزیز و بقیه دوستان که آخر هم من نفهمیدم کی کی بود و چی شد.
مریم جان خوشحال شدم که به 1 درصدت احترام گذاشتی و اومدی و ...ولی چرا بی خداحافظی رفتی؟ راستی خیلی دلم می خواست حال مریضت رو بپرسم ولی نشد دیگه. حالا همینجا بگو.
گلریز عزیز. تمام کاربرای فعال و نیمه فعال بودن. حدود 10000 کاربر توی جلسه شرکت داشتن. به جز یه نفر.البته من نمی شناختمش. مثه اینکه فامیلشون طباطبایی بود. خلاصه این خانم حضور بهم نرسوندند. مثه اینکه غیبتشون رو هم کردن و گفتن که قهرن. که من همونجا پا شدم و دفاعیه خودم رو برای خانم طباطبایی ارایه کردم. گرچه نمیشناختمشون....
به نظر من طرز نشستن خیلی بد بود. فقط مجبور بودیم مثه بچه های مدرسه ای دست بگیریم و بگیم سد علی اجازه میدی؟ سد علی هم که به خودکارشون ور می رفت و همش می گفت جای بررسی داره و ایده ی خوبیه و ما قول نمیدیم. آقا ما قول نمی دیم. چند دفعه بگم ما قول نمی دیم. بعد یه مدت که متوجه شد گلریز عزیز نیستش گفت , البته ببخشید که زیادی گفتم قول نمی دیم. فکر کردم گلریز اینجاست. و از شدت ناراحتی خودکارشو شکوند و مجبور شد ترک تحصیل کنه.
البته من اون آقایی رو که سمت چپ نشسته بود رو نتونستم بشناسم. یکی لطفا بگه که کی بود. به منم چشمک زد و من و دعوت به همکاری بیشتر کرد. یه لحظه نفهمیدم چی شد. البته همشو نفهمیدم چی شد.
خلاصه سعادت آشنایی داشتم با مریم خانوم عزیز و نیلو جان و هیاط طیبه عزیز و جناب آقای صغیرا نمی دونم یا صقیرا یا سقیرا یا ... که ... , دیگه چند تا خانم نجفی حضور داشتن. راستییییییی , کاربر محترم هوخشتره هم بودن که من آیدیشو که شنیدم جا خوردم و از ابالفضل یاری خواستم. خلاصه اینکه سعادت خوشبختی با این عزیز رو هم داشتم.یعنی چیزه خوشبخت شدم از دیدارشون. فکر کنم درست گفتم. دکی اینکلاج هم که بود و من اصلا فکر نمی کردم اصفهانی باشه. و خیلی از خواهران دیگه که متاسفانه نشد بیشتر باهاشون آشنا بشیم. اولین کسی رو هم که دیدم عباس بود. همون دی جی دوست خودمون. که از نظراتشون هم استفاده کردیم و بحث مسابقه رو وسط کشیدن و سید علی هم یه جورایی خوشش اومد ولی قول نداد.
فقط سد علی قول اینو دادن که جلسات ماهی یک بار برگزار شه که به نظر من شکل ظاهری جلسه رو گرد کنن بیتره. و من همینجا از طرف ایشون اعلام می کنم که آقا جون , ایشون هیچ قولی ندادن و نمی دن و هیچ وقت هم ندادن.آخه یه مسوول مگه میشه قول بده؟ آخه یه مسوول مگه میشه که قول نده؟ در دوره چهار ساله آینده من که به سید علی رای نمی دم. فقط به آقای حکمت رای میدم. چون آقای حکمت ...
امیدوارم نیلو جان گزارش کاملی رو به شما ارایه کنه گلریز عزیز , من در حد شوخی و اغراق گفتم و ...
خلاصه اینو بگم که اینقدر فضا یه جوری بود که من اصلا نفهمیدم چه پیشنهادهایی ارایه کردم. امیدوارم جلسات مشاوره کاربرا با همدیگه با جلسات پرسش و پاسخ فرق داشته باشه.
در مورد منارجنبان هم به نتایج خوبی رسیدیم. من فکر می کردم فقط من و مریم نرفتیم منارجنبون. ولی فهمیدم که مسوولین هم که روزی 2 بار یا شاید 2 بار و نیم از جلوش رد میشن هم تا حالا داخل نرفتن و ...
دیگه من تا تونستم بحث منارجنبان رو وسط کشیدم تا سدعلی متوجه اوضاع وخیم کاربرا و حتی خود آقایون بشه و یه بازدید از منارجنبون راه بندازه. البته من دیدم که یکی از اعضای دوست داشتنی انگار بدش اومد که من بحث منارجنبون رو راه انداختم ولی منظور من فقط در حد پیگیری بود. و به همین خاطر 11 بار گفتم منارجنبون آقا.
رخصت از بزرگتر خودمون دکی خان.
دوستای عزیز یه لطفی بکنین. ایمیل هاتون رو واسم بزارین حتما. چون قرار شد که خود کاربرا یه کارایی بکنن و با تبیان هماهنگ کنن. نیلوی همیشه حاضر در صحنه , مریم جان , هیاط طیبه عزیز , عباس با احساس , گلریز عزیز ,مرجان عزیز ِ جان و همه دوستان دیگه لطف کنید یا ایمیلتون رو همینجا بنویسین یا به من ایمیل بزنین تا یه کارایی بکنیم
postal_simao@yahoo.com
اینم ایمیل من. یادتون نره ها.
خوانندگان جان با تشکر از همتون.
خوش و خرم باشین.