• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
پاسخ به شبهات (بازدید: 6748)
يکشنبه 27/4/1389 - 15:35 -0 تشکر 212295
چگونگی بهشت و جهنم وشیطان

با سلام خدمت دوستان

یه سوالی داشتم فردی كه استاد فلسفه در حوزه بود برای ما بحثی رو مطرح كرد كه برای من شبه شده ایشان خودشون این رو جواب نداد و گفت كه نیاز به سال ها تحصیل داره

یكی نیست بگه خوب بنده خدا چرا اصلا میگی

خوب اصلا موضوع اینه كه :

1. ایشون میگفتن كه وجود شیطان لازمه ی هستی است و اصلا برای همین كار آفریده شدن و در حقیقت به خاطر گول زدن انسان ها گناهی مرتكب نمیشن

البته اگر فكر كنیم به همین نتیجه میرسیم ولی پس صحبت های قرآن و احادیث درباره شیطان چی میشه؟

2.ایشون میگفتن كه جایی به اسم بهشت و جهنم وجود نداره و بهشت و جهنم هر كسی در وجود خودشه پس نعوذ بالله خدا كه ما رو سر كار نزاشته كه این همه توصیفات د رباره بهشت و جهنم توی قرآن آمده ضمنا پس بحثی كه میگن در باره مراتب بهشت كه بهشت نعیم و عدن و خلد پس چی میشه  در ضمن اینكه ایشون معتقد به معاد جسمانی به همین دلیل نبودن و حتی معراج پیامبر رو هم جسمانی نمیدونستن

این رو هم بگم كه ایشون كاملا مذهبی و معمم بودن

لطفا جواب منو بدید چون خیلی وقته برام شبه شده

يکشنبه 3/5/1389 - 10:14 - 0 تشکر 214207

بسم الله
با سلام
دوستان عزیز از آنجا که بحث ها زیاد شدن پیشنهاد میکنم هر موضوع جدید و خوبی مثل همین موضوع به ذهنتون رسید در تاپیک جداگانه ای مطرح نمایید تا هم از اختلاط بحث ها جلو گیری بشه و هم دسته بندی ها رعایت شود.

چهارشنبه 6/5/1389 - 12:16 - 0 تشکر 215377

sadra2554 گفته است :
[quote=sadra2554;391884;213874]بسم الله
با سلام
بحث در مورد امر تکوینی و تشریعی شده بود
یکی از اختلافات این دو هم اصل تخلف ناپذیری یکی و قابل تخلف بودن دیگریست.
یعنی در امر تکوینی موجودات نمی توانند از دستورات تخلف کنند ولی در تشریعی این توانایی را دارند.
با توجه به عرایض قبلی به نظر می رسد که ابلیس از دستور خداوند مبنی بر سجده آدم سرپیچی کرده است و این نشون دهنده یک امر تشریعی می باشد.یعنی از آنجا که مسئله اختیار شیطان مطرح میشود و بلافاصله بعد از آن عدم تمکین دستور خداوند و این ها از لوازم امر تشریعی می باشد فلذا ما پی می بریم که دستور و امری که به ملائکه شده است از نوع تشریعی می باشد و باید دیگر لوازم آن از جمله پاداش و جزا را هم به همراه داشته باشد.

جناب صدرای گرامی با سلام و تشکر از پاسختون

بخشی از سخن شما بیان می کند که "دستور و امری که به ملائکه شده است از نوع تشریعی می باشد و باید دیگر لوازم آن از جمله پاداش و جزا را به همراه داشته باشد"

همانطور که قبلا توضیح فرمودید امر تشریعی جایی است که امکان رد و قبول باشه و این یعنی امر تشریعی برای موجودات مختار است اما با توجه به آنچه که از قرآن کریم و روایات فهمیده می شود فقط انسان و جن مختارند نه ملائکه. آیا شما قائل به اختیار ملائکه اید یا برتری آنها بر انسان، در حالی که قرآن این را رد می کند و سفر معراج رسول اکرم موید آن است؟!

سوال دیگر اینکه آیا ممکن است امری برای یکی تشریعی و برای دیگری تکوینی باشد؟ مثلا در همین جریان به ملائکه تکوینی و به ابلیس لعین تشریعی باشد؟ در این صورت چرا خداوند در قرآن کریم آنجا که داستان سجده بر آدم را مطرح می کند همه را در کنار هم می آورد و می فرماید همه ملائکه سجده کردند جز شیطان؟ آیا این با فصاحت و بلاغت سازگار است (جمع کردن دو چیز غیرمرتبط)؟

هنگامي که مقدمات نعمتها به شما مي رسد دنباله آن را به واسطه کمي شکر گزاري از خود دور نسازيد .
چهارشنبه 6/5/1389 - 19:36 - 0 تشکر 215546

tab1363 گفته است :

جناب صدرای گرامی با سلام و تشکر از پاسختون

بخشی از سخن شما بیان می کند که "دستور و امری که به ملائکه شده است از نوع تشریعی می باشد و باید دیگر لوازم آن از جمله پاداش و جزا را به همراه داشته باشد"

همانطور که قبلا توضیح فرمودید امر تشریعی جایی است که امکان رد و قبول باشه و این یعنی امر تشریعی برای موجودات مختار است اما با توجه به آنچه که از قرآن کریم و روایات فهمیده می شود فقط انسان و جن مختارند نه ملائکه. آیا شما قائل به اختیار ملائکه اید یا برتری آنها بر انسان، در حالی که قرآن این را رد می کند و سفر معراج رسول اکرم موید آن است؟!

سوال دیگر اینکه آیا ممکن است امری برای یکی تشریعی و برای دیگری تکوینی باشد؟ مثلا در همین جریان به ملائکه تکوینی و به ابلیس لعین تشریعی باشد؟ در این صورت چرا خداوند در قرآن کریم آنجا که داستان سجده بر آدم را مطرح می کند همه را در کنار هم می آورد و می فرماید همه ملائکه سجده کردند جز شیطان؟ آیا این با فصاحت و بلاغت سازگار است (جمع کردن دو چیز غیرمرتبط)؟

sadra2554 گفته است :
[quote=tab1363;348959;215377]

[quote=sadra2554;391884;213874]بسم الله
با سلام
بحث در مورد امر تکوینی و تشریعی شده بود
یکی از اختلافات این دو هم اصل تخلف ناپذیری یکی و قابل تخلف بودن دیگریست.
یعنی در امر تکوینی موجودات نمی توانند از دستورات تخلف کنند ولی در تشریعی این توانایی را دارند.
با توجه به عرایض قبلی به نظر می رسد که ابلیس از دستور خداوند مبنی بر سجده آدم سرپیچی کرده است و این نشون دهنده یک امر تشریعی می باشد.یعنی از آنجا که مسئله اختیار شیطان مطرح میشود و بلافاصله بعد از آن عدم تمکین دستور خداوند و این ها از لوازم امر تشریعی می باشد فلذا ما پی می بریم که دستور و امری که به ملائکه شده است از نوع تشریعی می باشد و باید دیگر لوازم آن از جمله پاداش و جزا را هم به همراه داشته باشد.

بسم الله
با سلام
در مورد ملائکه نمی توان از امر تشریعی استفاده نمود زیرا لوزامش در کار نیست.
اما در جمع ملائکه ابلیس هم قرار دارد که از جمله جنیان بوده است .
باید این نکته را هم اضافه کنم که امر تشریعی در مورد موجوداتی به کار می رود که قابلیت تکامل را داشته باشند و این در مورد ملائکه صادق نیست. یعنی آنها قابلیت تکامل را ندارد .
اما ابلیس این گونه نیست . او موجودی بوده که قابلیت تکامل را داراست و می تواند مورد خطاب امر تشریعی قرار گیرد.
اما یک نکته اساسی که در بین است که عموماً اشتباه فهمیده شده است ، مسئله اختیار است که اکثراً به اشتباه فکر می کنند شامل ملائکه نمی شود.
اتفاقاً برعکس است و آنها دایره اختیارشان از موجودات دیگر بیشتر است. پس این سخن که فقط انسان و جن اختیار دارند صحیح نیست..(برای روشن شدن بحث خوب است تاپیکی در مورد اختیار ایجاد و در همانجا بحث شود)
اما در مورد بلاغت و فصاحت نظرم عکس شماست ، یعنی اینگونه بیان ازقضا با بلاغت قرآن سازگار است نه اینکه جدا گفتن و تفصیل دادن

پنج شنبه 7/5/1389 - 12:39 - 0 تشکر 215776

با سلام
ضمن عذر خواهی از دوستان به خواطر نبودنم در این چند روز
تا اونجایی كه ما شنیدیم و خواندیم فرشتگان اختیار ندارند و ناگزیر از عبادتند و در واقع اصلا توانایی گناه رو ندارن و من یه سوال برام پیش اومده و اون اینكه اگر این موضوع هست پس چرا در برابر فرمان خداوند ابتدا سر پیچی كردند و پس از پاسخ خدا و حضرت آدم سجده كردند و دیگر اینكه ابلیس كه از جن بود و خداوند به او هم فرمان داد آیا به این علت بود كه به مقام ملائك رسیده بود یعنی هیچ جن دیگری به آن مقام نرسیده بوده .
و یه سوال دیگه اینكه افرادی هستن كه با گناه و و كار های دیگه از شیاطنی كه جن هستند كمك میگرند و مجهولاتی را بازگو می كنند ،آیا جنیان از اسرار غیبی خبر دارند ؟ و در این صورت چرا سرپیچی میكنند در صورتی كه به خدا و آخرت و غیره یقیق دارند كه البته ابلیس در راس آنان است.

پنج شنبه 7/5/1389 - 19:58 - 0 تشکر 215999

بسم الله
با سلام
در مورد اختیار باید بگویم که هر موجودی به مقدار علمش اختیار دارد.
چرا؟
بااین دلیل که اولاً داشتن اختیار از صفات خداست و از آن جهت که او علت عالم است باید معلولاتش هم در صفات او با تفاوت در شدت و ضعف همراه باشند. از این جهت فرشتگان که از بالاترین موجودات خلق خدا هستند ارداه و اختیاری حتی بیشتر از سایر موجودات دارند.
دوماً اختیار یعنی انتخاب فعلی با علم . یعنی فاعل به فعل خودش علم داشته باشد و این علم منشاء فعل او شود. خب این ملاک در فرشتگان وجود دارد یعن یبه کار خودشان علم دارند و این علم منشاء اثر می شود.پس آنها هم مختارند.
شاید تا حالا همه شنیده باشند فقط انسان و جن اختیار دارند. که صد البته اشکال دارد برای نمونه خدا اختیار دارد یا ندارد؟
برای بیان سوال دوم شما مبنی بر علم جنیان باید بگویم که مرادتان از علم غیبی چیست.
جنیان و شیاطین به علت وجودشان قادرند که در عالم برزخ سیر کنند و از آنجا که در عالم برزخ زمان وجود ندارد می توانند برای آدمیان از آینده خبر بدهند. که البته این کار را هم انسانها انجام می تونن بدن و اینجا سری نیست یعنی عالم غیب و اسرار عالم غیب به حساب نمیادش.
اما نکته اصلی اینه که علم غیر از ایمان و یقین است.

شنبه 9/5/1389 - 9:8 - 0 تشکر 216627

سلام
همانطور كه خودتان فرمودید علم غیر از ایمان است ولی آیا اگر من بدانم یعنی علم داشته باشم كه این غذا مسموم است آیا غیر از این است كه یقین پیدا میكنم كه درصورت خوردن آن مسموم میشوم بنابراین به نظر میرسد علم عینی یقین میآورد .
درمورد اختیار اولا خداوند خالق است و بحث ما در مورد اختیار مخلوقات است نه خالق و در مورد ملائك مگر نه این كه ملائك گناه نمیكنند پس یا فاقد اختیارند ویا به خاطر علم یقین دارند و به علت یقین گناه نمیكنند ؟ لطفا از درستی و نادرستی حرف هایم مرا آگاه كنید ممنون.
التماس دعا

يکشنبه 10/5/1389 - 0:54 - 0 تشکر 216914

بسم الله
با سلام
علم مراتبی دارد و یقین از مراتب بالای علم است
اگه علم به معنای یقین بود می بایست هیچ یک از ما گناه نکنیم در حالی که خلاف اون به ضرورت مشاهده می شود.
در مورد ملائکه هم که گفتید چون گناه نمی کنند اختیار ندارند حرفتان درست نیست. انبیاء و اولیای الهی هم گناه نمی کنند. ائمه اطهار هم گناه نمی کنند ولی همه آنها اختیار دارند و این دلیلی است برخلاف سخن شما. وقتی که کسی علم خالص داشت هیچ گاه خلاف علم عمل نمی کند.( علم واقعی = حق الیقین)

يکشنبه 10/5/1389 - 17:26 - 0 تشکر 217090

با سلام
ممنون نطرات دوستان خیلی خوب و عمیق هست
منتظر ادامه نظرات هستم

موفق باشید.

هرگز اين چهار چيز را در زندگيت نشكن

.......................اعتماد ، قول ، رابطه و قلب ؛

.....................................يرا اينها وقتي مي شكنند صدا ندارند ، اما درد بسياري دارند ...

...چارلز ديكنز ...
چهارشنبه 13/5/1389 - 20:59 - 0 تشکر 218112

خیلی خوب بود

دوشنبه 22/6/1389 - 23:25 - 0 تشکر 230863

چرا با آن كه ابلیس صریحا اعلام كرد كه قصد فریب فرزندان آدم را دارد و خداوند نیز می‏دانست كه چنین می‏كند، به او مهلت داد و او را در همان آغاز نافرمانی به هلاكت نرسانید؟ ؟؟؟؟؟؟؟

این پرسش، پرسشی بنیادین است كه برای هر اندیشمند مسلمانی، به گونه‏ای مطرح است و پاسخ به آن، در گرو كاویدن جنبه‏های مختلف آن می‏باشد .
در این پرسش سه موضوع; خداوند، انسان و شیطان مطرح است كه گرچه بعضی از مباحث آنها با هم تداخل دارد، اما در این جا جداگانه به بررسی آنها می‏پردازیم .

الف) خداوند

1 . هدف خداوند از خلقت انسان، به كمال رساندن اوست; یعنی هدف به فعل خداوند مربوط می‏شود و نه به فاعل; زیرا خداوند خود كامل علی الاطلاق است و نمی‏توان غایت و هدفی برای ذات او تصور كرد .
2 . تبلور كمال انسان، معرفت‏خداوند است و معرفت در گرو عبادت اوست و از این روست كه خداوند فرمود: «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون; جن و انس را تنها برای عبادت خود آفریدم‏» . (1)
با عبادت و معرفت آن كامل علی الاطلاق (خداوند) است كه كمال انسان تحقق می‏یابد .
3 . انسان عبادت‏گر را تنها در صورتی می‏توان متحرك به سوی كمال به حساب آورد كه خود آگاهانه و با اختیار، این مسیر را انتخاب نموده باشد; نه آن كه همانند فرشتگان به صورت تكوینی به عبادت بپردازد و قدرت بر عصیان و نافرمانی خداوند نداشته باشد; «بل عباد مكرمون لا یسبقونه بالقول و هم بامره یعملون‏» (2)
خواجه شیراز در این باره چه زیبا سروده است:
جلوه‏ای كرد رخش، دید ملك عشق نداشت
غرق در غیرت شد و آتش به سراپرده آدم زد
4 . و از این رو خداوند، انسان را موجودی مختار آفرید و انتخاب راه سعادت و شقاوت را در اختیار خودش قرار داد; چنان كه می‏فرماید: «انا هدیناه السبیل اما شاكرا و اما كفورا; ما راه را به انسان نشان دادیم; خواه شاكر باشد یا ناسپاس‏» . (3)
5 . و از این‏جاست كه مسئله امتحان به عنوان یكی از اهداف واسطه‏ای خلقت انسان مطرح می‏شود; زیرا امتحان، تبلور اختیار انسان است و جای تعجب ندارد كه در آیات فراوانی از قرآن كریم، مطرح شدن این مسئله را به گونه‏های مختلف مشاهده كنیم; «انا خلقنا الانسان من نطفة امشاج نبتلیه; ما انسان را از نطفه‏ای اخلاط آفریدیم تا او را بیازماییم (4) » . (5)
6 . برقراری یك امتحان عادلانه، تنها در صورت قدرت بر انتخاب هر یك از دو طرف - خیر و شر - توسط انسان میسر می‏باشد .
خداوند انسان را گل سر سبد مخلوقات خود می‏داند و تنها برای خلقت اوست كه به خود تبریك گفته است; فتبارك الله احسن الخالقین . (6)
از این رو در جهت انتخاب مسیر كمال و خیر، امكانات فراوانی را در اختیار او گذاشته است كه از آن جمله می‏توان به این موارد اشاره كرد:
الف) آفرینش او بر اساس فطرت و گرایش ذاتی به خداوند «فاقم وجهك للدین حنیفا فطرت الله التی فطر الناس علیها» (7) می‏باشد .
ب) ورود خداوند به صحنه، برای كمك به هدایت انسان «قل الله یهدی للحق‏» (8) می‏باشد .
ج) الهام خوبی‏ها و بدی‏ها به انسان، به منظور گزینش آگاهانه او، «فالهمها فجورها و تقواها» (9) .
د) محبوب قرار دادن ایمان به خداوند در نهاد انسان‏ها «حبب الیكم الایمان و زینه فی قلوبكم‏» (10) .
ه) یاری رساندن ویژه به مؤمنان در مسیر زندگانی «اءنا لننصر رسلنا و الذین آمنوا فی الحیاة الدنیا» (11) و (12) .
و) گشودن راه‏های هدایت‏به تناسب تلاش انسان «جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا و ان الله لمع المحسنین‏» (13) .
7 . حال با وجود این همه امكانات در جانب خیر، نیاز به وجود نیرویی در جانب شر بود تا مسئله محقق شود; نیروهایی وسوسه‏گر كه در مقابل الهامات خداوندی، انسان را به سوی شر وسوسه كنند تا انسان در میان دو راهی، خود مسیری را انتخاب نماید .
از این رو آفرینش چنین نیروهایی در كل نظام هستی به منظور تحقق هدف خداوند از خلقت انسان، ضروری می‏نمود تا امكان تشخیص خیر از شر، زیبا از زشت و خوب از بد وجود داشته باشد .
به ویژه با توجه به آن كه خداوند از همان آغاز آفرینش، قصد داشت انسان را به زمین بفرستد; چنان كه خود قبل از آفرینش انسان، با ملائكه از قرار دادن جانشینی برای خود در زمین، سخن به میان می‏آورد «و اذ قال ربك للملائكة انی جاعل فی الارض خلیفة‏» . (14)
و از این جا معلوم می‏شود كه سكونت در بهشت، از همان آغاز در نظر خداوند، امری مقطعی و موقت‏بوده است .
8 . با نافرمانی ابلیس و رانده شدن او از درگاه خداوند و سپس تقاضایش برای مهلت داشتن، به منظور اغوای نوع انسانی و نیز با توجه به امكانات فراوانش در به گمراهی كشاندن انسان، خداوند او را بهترین گزینه برای انجام هدف خود دانست و با تقاضایش مبنی بر درخواست مهلت، به صورت اجمالی موافقت كرد تا در مقابل نیروهای هدایتی الهی، شیطان وسوسه‏گر انسان به سمت‏شر باشد و او را قادر بر فریب انسان كرد تا در راستای هدف خود، مبنی بر امتحان انسان و شناخت مؤمنان از غیرمؤمنان عمل كند . «و ما كان له علیهم من سلطان الا لنعلم من یؤمن بال‏آخرة ممن هو منها فی شك‏» . (15)

ب) انسان

1 . انسان موجودی دو بعدی و تركیبی از جان و تن است كه به مقتضای جان خود كه نفخه‏ای از روح الهی است «نفخت فیه من روحی‏» (16) ، میل به سوی كمال و حركت‏به سوی هدف آفرینش خود دارد كه قرآن را با آیه «یا ایها الانسان انك كادح الی ربك كدحا فملاقیه‏» (17) ; ای انسان تو كوشنده به سوی پروردگارت هستی كه او را ملاقات خواهی كرد .» بیان كرده است و به مقتضای تن خود كه از خاك و گل آفریده شده است، میل به عالم پایین و طبیعت مادی دارد; مولای رومی گفته است:
میل جان اندر ترقی و شرف
میل تن، در كسب اسباب و علل
2 . از آن چه گذشت، معلوم می‏شود كه در نهاد انسان، دو نیرو وجود دارد; نیرویی كه او را به سمت‏بالا می‏كشاند و نیرویی كه او را به ورطه سقوط سوق می‏دهد كه گاهی از آن با تعبیر نفس اماره (نفس امر كننده به بدی) یاد می‏شود; قرآن می‏فرماید: «ان النفس لامارة بالسوء الا ما رحم ربی‏» . (18)
3 . و این دو نیرو، ذات انسانی را ذاتی مختار قرار می‏دهد تا در بین دو گزینه خیر و شر، یكی را انتخاب كند و از این جاست كه می‏توان مسئله امتحان را با تحلیل ذات انسانی به خوبی درك كرد .
4 . نیروی درونی رهنمون به سوی خیر، از سوی نیروهای بیرونی با امكانات فراوان حمایت می‏شود كه در بخش قبلی به حمایت‏های ویژه خداوندی اشاره كردیم و در این جا به ذكر نمونه‏ای دیگر از این حمایت‏ها كه همانا حمایت و كمك ویژه فرشتگان الهی است، اشاره می‏كنیم . این نیروها را خداوند به یاری استقامت‏گران در مسیر الهی می‏فرستد; همان گونه كه می‏فرماید: «ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائكة‏» . (19)
5 . در مقابل می‏بایست نیروی درونی متمایل به شر، از سوی نیروی بیرونی حمایت می‏شد كه همان طور گفته شد، شیطان بهترین گزینه برای این ماموریت تشخیص داده شد .
6 . از آن چه گذشت روشن می‏شود كه گرچه شیطان خود موجودی شر است، اما وجود آن در كل نظام هستی، امری خیر محسوب می‏شود; زیرا اوست كه باعث رسیدن انسان به كمال، در كشاكش جدال درونی او میان حق و باطل می‏شود .

ج) شیطان

1 . شیطان كه توصیف گر هر موجود متمردی است، تبلور اولیه‏اش در ابلیس بود كه به تصریح خداوند، از جنیان به شمار می‏رفت . «كان من الجن ففسق عن امر ربه‏» . (20)
2 . جن همانند انسان، موجودی مختار است كه هدف از آفرینش او، چون انسان، رسیدن به كمال از راه معرفت و عبادت می‏باشد «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون‏» . (21)
3 . ابلیس با اختیار خود مدت طولانی به عبادت خداوند پرداخت تا جایی كه خداوند او را در میان فرشتگان خود قرار داد .
حضرت علی (علیه السلام) این مدت را شش هزار سال می‏داند كه معلوم نیست آیا از سال‏های دنیوی است‏یا اخروی . (22)
كه هر روز آن، برابر با هزار سال دنیوی است «فی یوم كان مقداره الف سنة مما تعدون‏» . (23)
4 . شیطان با اختیار خود و به دنبال قیاسی باطل كه خداوند او را از آتش آفریده و انسان را از گل و آتش برتر از گل است و من برتر از اویم «قال انا خیر منه خلقتنی من نار و خلقته من طین‏» . (24) تكبر ورزید و از فرمان خدا برای سجده بر آدم، سرپیچی كرد كه این فرمان، خود نوعی امتحان برای این موجود مختار بود و با اختیار مسیر شر، این موجود به ظاهر آسمانی، به ورطه سقوط كشانیده شد و از درگاه قدس الهی و همراهی با فرشتگان به پایین رانده شد تا به همگان نشان داده شود كه لازمه اختیار آن است كه مختار همیشه در حالت‏بیم و امید به سر برد و هیچ گاه از خود مطمئن نباشد و همیشه از ذات الهی استمداد كند .
5 . خداوند عادل است و ذره‏ای ظلم روا نمی‏دارد و اجر عمل هر كس را حتی زیادتر از آن چه كه استحقاقش را دارد، می‏دهد . ابلیس نافرمانی كرد و از در مقابله با خداوند در آمد و واضح است كه چنین موجودی نمی‏تواند در بهشت جای گیرد; اما از سوی دیگر او مقدار زیادی عبادت كرد و خداوند به مقتضای عدلش، باید پاداشی برای آن در نظر گیرد . و این پاداش طبیعتا پاداشی دنیوی است و چه عادلانه است كه این پاداش، خواسته خود شیطان باشد كه در راستای بهره‏گیری او در رسیدن به هدفش - كه همانا اغوا و فریب نوع آدم است - مورد نیاز او می‏باشد . درخواست‏باقی ماندن و طلب امكاناتی برای به گمراهی كشاندن انسان‏ها نیز از خواسته‏های او بود كه در روایات به آن اشاره شده است . (25)
6 . با اجابت‏خواسته‏های شیطان از سوی خداوند بود كه او تهدیدهای خود را بیان كرد و سخن از فریب نوع آدم و نشستن بر سر راه مستقیم خداوندی و كشاندن انسان‏ها به بیراهه از راه وعده و فریب و آرزوهای طولانی و ... را داد (26) و خداوند در مقابل تهدید كرد كه جهنم را از پیروان او پر خواهد كرد . «لمن تبعك منهم لاملان جهنم منكم اجمعین‏» (27) و از شیطان خواست تاهر چه در توان دارد، به كار گیرد تا بندگان خالص خداوند از ناخالصان شناخته شوند «و استفزز من استطعت منهم بصوتك و اجلب علیهم بخیلك و رجلك و شاركهم فی الاموال و الاولاد و عدهم (28) ; و لغزش ده هر كس را كه توانی با آوازت و فریاد زدن برایشان با سواران و پیادگانت و در مال‏ها و فرزندان آنها شریك شو و به آنها وعده بده‏» .
7 . در پایان توجه به دو نكته لازم است . اول آن كه شیطان تنها قدرت فریب كسانی را دارد كه خود با اختیار ولایت او را بپذیرند و در تحت‏سرپرستی او درآیند . «كتب علیه انه من تولاه فانه یضله و یهدیه الی عذاب السعیر» (29) و «انما سلطانه علی الذین یتولونه و الذین هم به مشركون‏» (30) و به گفته خود، بر بندگان مخلص خداوند، هیچ تسلطی ندارد «الا عبادك منهم المخلصین‏» . (31)
خداوند نیز در آیات متعدد این سخن را تایید كرد و بندگان خاص خود را از شمول وسوسه‏های شیطانی به دور دانسته است «ان عبادی لیس لك علیهم سلطان‏» (32) زیرا این بندگان با اختیار خود، مسیر الهی را انتخاب نمودند و با اتكا به وعده‏های الهی، خود را از وساوس و فریب‏ها و وعده‏های شیطانی به دور نگه داشته‏اند .
نكته دوم: شیطان هیچ گونه تسلط تكوینی بر انسان ندارد; زیرا موجودی هم عرض انسان است و خداوند نیز به او قدرت تسلط تكوینی نداده است و طبق آیات قرآنی، قدرت او تنها در محدوده وسوسه است كه آن را از راه‏هایی همچون وعده‏های دروغین و وسوسه برای كشاندن انسان به فحشا «الشیطان یعدكم الفقر و یامركم بالفحشاء» (33) و زینت دادن كارهای زشت «لازینن لهم فی الارض‏» (34) ; انجام می‏دهد .
جالب آن است كه پس از آن كه انسان با وعده‏های او فریب خورد، شیطان از او بیزاری جسته او را به جای خود رها می‏كند «كمثل الشیطان اذ قال للانسان اكفر فلما كفر قال انی بری‏ء منك‏» (35) .
مسئله جالب‏تر این كه در روز قیامت كه پیروان شیطان او را به سبب فریب خود مورد ملامت قرار می‏دهند، او به صراحت اعلام می‏دارد كه تنها كار من وعده‏های خلاف واقع بود كه شما آن را باور كردید و به وعده‏های الهی اطمینان نكردید; بنابراین شما حق ملامت مرا ندارید و باید خود را ملامت كنید و در اینجا نه من می‏توانم فریادرس شما باشم و نه شما می‏توانید كمكی به من می‏كنید . «و قال الشیطان لما قضی الامر ان الله وعدكم وعد الحق و وعدتكم فاخلفتكم و ما كان لی علیكم من سلطان الا ان دعوتكم فاستجبتم لی فلا تلومونی و لوموا انفسكم ما انا بمصرخكم و ما انتم بمصرخی‏» (36) .
آری به همین جهت است كه خداوند كید و مكر شیطان را در مقابل ریسمان‏های محكم الهی، ضعیف شمرده است «ان كید الشیطان كان ضعیفا» (37) .
ولی انسان نیز موجودی ضعیف است . «و خلق الانسان ضعیفا» (38) و جز با اتكال به قدرت الهی، در انتخاب مسیر خیر و حركت در آن، راه به جایی نمی‏برد .
نكته پایانی این كه وسوسه‏گری شیطان پس از روی‏گردانی انسان از ندای فطرت و الهامات رحمانی است و چنین كسانی كه با اختیار و انتخاب خود، كفر ورزیدند; قابلیت محبت و همراهی با پاك‏ترین انسانهای روی زمین را از دست داده‏اند سزاوار آن هستند كه به وسوسه‏های شیطانی گرفتار شوند . و این خود نوعی مجازات الهی نسبت‏به آنان در همین دنیا می‏باشد; «ا لم تر انا ارسلنا الشیاطین علی الكافرین تؤزهم ازا; آیا ندانستی كه ما شیطان‏ها را بر كافران گماشته‏ایم تا آنان را شدیدا تحریك كنند .» (39)

پی‏نوشت:

1 . ذاریات (51): 56 .
2 . انبیاء (21): 26 و 27 .
3 . انسان (76): 3 .
4 . انسان (76): 2 .
5 . همچنین مراجعه شود به محمد (47): 31; انبیاء (21): 35; بقره (2): 155; كهف (18): 7; انعام (6): 165; هود (11): 7; ملك (67): 2، فجر (89): 15 و ... .
6 . مؤمنون (23): 114 .
7 . روم (30): 30 .
8 . یونس (10): 35 .
9 . شمس (91): 28 .
10 . حجرات (49): 7 .
11 . مؤمن (40): 56 .
12 . با استفاده از المیزان، ج 12، ص 159 .
13 . ابراهیم (14): 12 .
14 . بقره (2): 30 .
15 . سبا (34): 21 .
16 . ص (38): 72 .
17 . انشقاق (84): 6 .
18 . یوسف (12): 54 .
19 . سجده (32): 31 .
20 . كهف (18): 50 .
21 . ذاریات (51): 56 .
22 . نهج‏البلاغه، خطبه 192 .
23 . سجده (32): 5 .
24 . ص (38): 76 .
25 . المیزان، ج 8، ص 61، به نقل از تفسیر قمی از امام صادق (علیه السلام) .
26 . اعراف (7): 16 و 17; سوره حجر (15): 40 .
27 . اعراف (7): 18 .
28 . اسراء (17): 67 .
29 . حج (22): 3 .
30 . نحل (16): 100 .
31 . ص (38): 84 و سوره حجر (15): 39 .
32 . حجر (15): 42 .
33 . بقره (2): 272 .
34 . حجر (15): 39 .
35 . حشر (59): 16 .
36 . ابراهیم (14): 27 و 28 .
37 . نساء (4): 76 .
38 . نساء (4): 28 .
39 . مریم (19): 83 .

 

 

 

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.