تبیان، دستیار زندگی

ربوده ای ز دلم  شور و هم قرار بیا 

بیا و مرا زائر شهر قاصدک‌ها کن، بیا 

در ایستگاه زمان کوپه کوپه در پی تو 

تو این قشنگ ترین فصل انتظار بیا 

درین هزاره ی آشوب و جنگ و آتش و خون 

بیا تو ناجی هر صبح و شام تار بیا 

تو ای ترانه ی گل داده بر درخت دلم 

بیا اقاقیا اردیبهشت زار بیا 

بیا که تشنه ی آرامش است قلب جهان 

بیا سلاله خاتم علی تبار بیا 

بیا و چاره نما زخم های عاصی مکر 

بهار خاطره زیباترین بهار بیا 

السلام علیک یا اهل بیت النبوه
السلام علیک یا صاحب الزمان

این روزها که میگذرد ...هر روز در انتظار آمدنت هستم
نمی دانم امسال هم مثل سالهای پیش جشن میلادت را در غیابت بر پا خواهیم کرد یا نه؟!

آیا باز میلادت طعم انتظار خواهد داشت؟!

ولی یه چیزی هست که این طعم را به کامم نزدیکتر می کند
یعنی می دانم که به مجلس میلادت حتما سر خواهی زد
یعنی محال است مهربونی مثل تو که مانندی در زمین و آسمان ندارد به جشن میلادش سر نزند
پس فقط به عشق خودت ما هم اینجا جشنی داریم
جشنی که از اعماق دلهامون به اینجا تلالو کرده ...تلالویی که از انعکاس نور خودت نشئت گرفته .
و اما هر جشنی معمولا مسابقه ای هم دارد
و ما اینجا به این امید هستیم که جایزه های مسابقه جشنت را از دستان مبارک خودت بگیریم
پس آقا جان...مولایم...رخصت!

یا علی

سلام

طی اطلاعیه ای که هم اکنون به دست این تاپیک رسید

انجمن تخصصی مهدویت قرار است مسابقه ای ویژه راه بیندازد

ینی این مسابقه چی میتونه باشه !!

میگن ویژه بیده و عوامل درحال ساخت

خلاصه مسابقههههههه

بدو بدو که تموم شد

هم اکنون شما را به مسابقه دعوت میکنیم

 - سلام نظر شما چیست ؟

- بعله من در ایم مسابقه شرکت میکنم

بدو بدو که برنده شی

تو میتونیییییییییی

امضا : گروه تبلیغات فی سبیل الله

مسابقه؟؟؟؟            

ای ول - یهنی كه میتونی برنده بشه؟؟؟ 

جشن هم دارید؟‌

از اینا هم دارید؟‌  :D  

بچه ها راستی؟؟؟؟ سفره های دلتون رو تمیز كردید یا نه؟ روز تولدش باید تمیز باشه هاااا

هر كی تمیز نكرده دست به كار شه

اگه هم تمیز نكنید میگم پلیس بیاد بخوردتون

پس من هم از همه دوستان در هر مقطع سنی دعوت میكنم توی این مسابقه شركت بكنن 

پس هر جور شده توی این مسابقه شركت كنید

دوستاتون رو هم جمع كنید

هر كاری كه داشتید زمانی كه مسابقه شروع شد بذارید كنار :
یا   یا   یا هم

نه دیگه از اینجا  

همه بیاین پای این

خوشحالیتون رو جور دیگه هم میتونید ابراز كنید

پس به افتخاره تبیان و مسابقش : هیپ هیپ !! هورااا

به امید دیدار

  ستاد تقلب از روی jtayebe

موفق باشید.

سلام سروش

شما ازین مسابقه خبر ندارین ؟ ما همیچین نشستیم نیگا ینی چی میتونه باشه هیشکی هم محل نمیده

راستی شما هم تبلیغات تقلب زدین ؟ اون از روی دست جی ؟

هیپ اشکالی نداره تقلب کنید

بله راحت باشین

ینی کی این محتوی تکمیل میشه هوم ؟

با سلام

آخ - فكر نمیكنید یكم محكم زدید :D

مثه این گربهه تو تام و جری شدم الان

موفق باشید.

صبح حمعه که میشه بیاد دعای ندبه میافتم و غروب جمعه دلم مثل کبوترهای جمکران پر میکشه و تا کجاها که نمیره دوست دارم لحظه ای عطر وجودت رو استشمام کنم نمیدونم عمر ما کفاف ظهورت رو میده یا نه ولی همیشه در آرزوی اون روزم و برا ظهورت دعا میکنم

هرروز به انتظارآمدنت وهرجمعه به انتظار ظهورت سپری میکنم غافل ازاینکه توحاضری ومن خود گمگشته ای در اقیانوس ضلالت وجهالت هستم .پس آقاجان مرا تودریاب.که بیشتر از این از تو دور نشوم=هدیه معرفتی


هدیه معنوی=امیدوارم بتوانم خودم وبقیه را به آشنایی با شما خاندان تشویق وترغیب کنم

متتظرت هستم بیش از پیش و محکمتر از پیش!

فقط یک صلوات برای ظهور!!!

دم دم غــروب دلم بهانه گیر شده بود,شمع را روشن کردم خاموش شد,خواستم فانوس را روشن کنم اما نفت نداشت...چشمانم پینه بسته بود بس که گریستم...ناله هایم امواج را پر کرده بود..خاک سینــــه ام را بسته بود تا آن را نشکنم...سرم را به طرف ضربان قلبم کشاندم...دستانم داشتند سیم های اتصال را وصل می کردند...ضربان تند تر می شد...حرکت خون روی رگ هایم فاصله ای نداشت...حسشان می کردم...چشمانم مانند وقت هایی که او را می دیدم شفاف شده بود..قطره ای اشک داخل فانوس ریخت...همه جا روشن شد...آینه را دیدم گویی پشت نداشت...دستم را رویش کشیدم تا گرد و غبارش برود...خودم را ندیدم...باز هم  دستی کشیدم...اما این من نبودم..انگار دستانم کارشان را کرده بودند...سیم ها به شدت وصل شده بودند..بال هایم باز شدند پنجره باز شد..دیوار شکافته شد...کسی را می دیدم,صورت مهربانی داشت...نور بود...زیبا بود..نمی دانم درست می دیدم یا نه..ریشوان سفیدش نگاهم را جذب خود کرد ...انگار چیزی در دست گرفته بود و دستانش را به سوی آسمان گشوده بود..آری سیم های اتصال را در دستان مهربانش گرفته بودچشمانش پر از غم بود...گویی منتظر چیزی بود..با آمدن هر سیم اتصال در دستانش لبخندی می زد و خوشحالیش آنقدر مهربان و پر احساس بود که با آمدن هر سیم در دستانش اشکی روی گونه اش جاری می شد..او منتظر اتصال من و تویی بود که گاهی فقط به فکر خودمان هستیم و او در انتظار است که بیایــــد...و ما فقط منتظر انتظــــــاریمانتظار هم منتظر ما!!!انتظار بــــدون اتصـــال هم مگر معنــــــا دارد؟؟؟؟؟خودم را می گویم!برای فرجش دعا می کنم اما دل گناهکارم را به که بفروشم؟شیطان؟آخر....او هم خریدارش نیســــت!!!خدایـــــــــا دل هایمان را متصل گردان تا برای ظهور حضرتش دعــا کنیم..برای او که قلبش برای هر دعای با اخلاص ما می تپد...برای او که با مهربانی دست های ناتوان ما را که زیر ویرانه های گناه گم شده بیرون می کشد و آمدنمان به محراب عبادت را تبریک می گوید...آقــــای دل های ما..آمده ایم تا دستان ناتوانمان را سوی محراب دلتــــان خریداری کنید..آقــــای ما, خریدار دل گنهکارمان هستید؟؟؟؟؟

منتظر واقعی یعنی : زمینه ساز عملی جهت ظهور هرچه سریعتر حضرت مهدی (عج) است نه دست روی دست گذاشتن و فقط دعا کردن!!!؟؟؟

امام زمان، صاحب الامر می خواهم فقط دلبسته شما باشم. کمکم کن.