سالگرد تشكیل بسیج را به یك معنا باید به همه ملل محروم دنیا تبریك گفت و به همه اقطاب سرمایه داری و فساد و ستم جهانی تسلیتگفت، زیرا آن فرهنگی كه بیست و یك سال پیش در ایران و در ذیل آموزههای امام متولد شد شاید آن روز هیچ كدام از ما و شما فكر نمیكردیم كه یك وقتی ابعاد جهانی به خودش بگیرد بسیجی یك میلیشیای تصنعی و تبلیغاتی نبود. بسیج چیزی نبود كه با یك سزارین تاریخی و به زور از پهلوی انقلاب بیرون آورده شود بلكه بسیجی فریادی بود كه خیلی صمیمی و خالصانه از نهاد تودههای مردم بلند شد. بسیج مختص به جنگ نیست اگر چه تبلور ارزشمند آن در جنگ دیده شد و الان كسانی كه میخواهند بگویند تاریخ مصرف بسیج گذشته است میخواهند بگویند بسیج و بسیجیان متعلق به تاریخند و در تاریخ و موزهها باید راجع بهآن مطالعه كرد. بسیج زنده و فعال در صحنه را نمیخواهند. دوست دارند از آنتجلیل و تشویق كنند اما به شرطی كه مرده باشد در نظر اینان بسیجی خوب بسیجی مرده است بسیجی خوب بسیجیای است كه الان دیگر نباشد در صحنه نباشد، فریاد نزند چشمانش را ببندد. گوشهایش را ببندد آن بسیجی در فرهنگ بعضی آقایان بسیجی خوب است غافل از این كه این درخت تناور چیزی نیست كه به راحتیبتوان آنرا از ریشه كند خیلیها در این بیست و سال خواستهاند این درخت رااز ریشه بكنند و فقط دستهای خودشان را زخمی كردهاند چون بسیجی یك نهاد تصنعی و یك زائده در نظام نیست یك امر دولتی و اداری نیست یك نهاد صد در صدمردمی است كه از پایین به بالا آمد، از قلب تودههای مردم جوشید و بالا آمد و خودش را تمام ساختارهای جامعه گسترش داد برای اینكه یك نهاد صد در صدمردمی بود شاید آنروزی كه بچههای بسیجی از خانههایشان بیرون میآمدند و به جبهه میرفتند و یا مادری كه چهار شهید داده بود فرزند پنجمش را هم تشویق میكرد كه برود و یا خانمی كه برادرش شهید شده بود و همسرش را هم بدرقه میكرد خودشان هم فكر نمیكردند كه این همه فداكاریها تمام اسلام رامتحول سازد. آن روزها و آن شبهایی كه بچهها آموزش میدیدند وقتی در زمستان شبی 5-6 ساعت در آب سرد غواصی میكردند، لجن نوردی میكردند تب میكردند و با این وجود حاضر نمیشدند آموزششان را ترك كنند نه خودشان فكر میكردند و نه بقیه فكر میكردند كه یك روزی این فرهنگ میرود به بوسنی و شمال آفریقا یك روزی این فرهنگ لبنان را آزاد خواهد كرد یك روزی این فرهنگ به كوچه پس كوچههای غزه و بیت المقدس میرود و یا جنگلهای فیلیپین و تمام عالم را میشوراند این همان فرهنگ است شما بدانید كه اگر فرهنگ بسیجی نبودجنوب لبنان آزاد نمیشد این همان فرهنگ است شما بدانید كه اگر فرهنگ بسیجینبود جنوب لبنان آزاد نمیشد اصلا این نهضتهای آزادیبخش كپی برداری از بچهبسیجیهای ما در جنگ بود و الا حدود 60 سال است اسرائیل در منطقه هر جا را كه گرفته، یك قدم عقب نرفته است اولین باری كه اسرائیل مجبور شد عقب رود درلبنان بود بدون این كه یك پوئن بگیرد برای چه؟ برای این كه بچه بسیجیهای حزب اللهی جنوب لبنان با 4-5 هزار شهید و جانباز، كاری كردند كه كل ارتشهایعربی كل قطعنامههای جهانی نكردند و نه می توانستند بكنند و نه خواهند كرداین اتفاقاتی كه الان در كوچه پس كوچههای غزه واریحا و بیت المقدس میافتد معمولی نیست. اینها در تاریخ به ثبت میرسد بزرگترین قدرت اقتصادی ونظامی دنیا پشت سر اسرائیل است و این اسرائیل در برابر بچههای 14-15 سالهعاجز شده است. با اسرائیل شاید نمیشد یك جنگ كلاسیك راه انداخت برای اینكه تمام دنیا پشتیبان او است ولی جنگی امروز در كوچههای فلسطین راه افتاد كه دیگر هیچ ارتشی از پس آن برنمیآید بچهها راه میافتند در خیابانها و الله اكبر میگویند و سنگ میزنند. گیر افتادهاند یعنی بن بستیكه الان صهیونیستها و آمریكاییها در آن افتادهاند در تاریخ سابقه نداشتهاست.
یكی از استراتژیستهای مشهور صهیونیستها گفته این بخار و هیجان وآتشی كه كوچهها و خیابانهای فلسطین را گرفته از آب دیگی است كه در تهران بار گذاشتهاند. وقتی بچههای لبنان دیدند بسیجیها در برابر یكی از مجهزترین ارتشهای دنیا كه ارتش عراق بود ایستادند و پیروز شدند دیدند میشود با دست خالی ایستاد و پیروز شد و بعد هم جوانهای فلسطین دیدند در لبنان چه شد و دیدند كاری كه همه میگفتند محال است شد و این اتفاقی كه آن جا در حال رخ دادن است درس مستقیم از انقلاب اسلامی و از این فرهنگ بسیجیهای ماست.
اغلب شما در جنگ نبودهاید، ما هر چه در تسلیحات و امور نظامی پیشرفت كنیم به پای آن نمیرسیم به این زودی ها به آمریكا و ناتو و صهیونیستها نمیرسیم. اما یك چیز است كه آنها به این زودیها و نه دیرتر ازاین به آن نخواهند رسیدو آن فرهنگی بود كه خودشان همان زمان گفتند كه اینها مردند كه میجنگند. اصلا ارتش و نیروهای كلاسیك نظامی نیستند مردند آمدهاند جنگ كلاسیك میكنند در حالی كه ماهیت آن پارتیزانی است یعنی نیرویجنگ نیروی پارتیزانی و غیر حرفهای است اما شیوه جنگ كلاسیك است این گونه ما تا به حال ندیده بودیم كه طرف نانواست تنورش را خاموش میكند میآید و آندیگری دانشجو است میآید در جبهه كنار هم جمع میشوند. اگر كسی جامعه شناسی جنگ را بررسی كند میبیند آنهایی كه در جبهه در گردانها با هم جمع میشدند اینها با هر تحلیل جامعه شناختی اصلا محال بود دور هم جمع شوند منتها یك جاذبه و مغناطیسی این ها را از جاهای مختلف با تیپهای مختلف دور هم جمع میكرد.همه با هم طوری یكرنگ میشدند كه انگار صد سال است با هم رفیق هستند واقعا آنهایی كه جبهه بودند میدانند با كسانی كه برای اولین بار به مدت یك ماه با هم رفیق میشدند و با هم بودند رفاقت و علقه قلبی و مودتی بین این ها بوجود می آورد كه با قوم و خویش و رفیق 40-50 ساله بوجود نیآمده. برای اینكه یك مغناطیس واحدی این قلبها را با هم جمع میكرد و اینها را در كنار هم قرار میداد. اینكه یك عدهای با دو ماه آموزش بیایند در سنگینترین جنگلهای كلاسیك شركت كنند در حالی كه پارتیزانی میجنگند. باسلاحهای سبك جلوی سلاحهای سنگین ایستادن در دنیا بینظیر است.
این است كه آنها نمیتوانند بفهمند و با جو سازی دارند با آن مبارزه میكنند. فرهنگضد بسیجی (كه اوائل انقلاب سالهای 57 تا 60 همین حرفها را میزدند) اینها با فرهنگ تكلیف شناسی و برو به استقبال خطر و نه به دنبال نام باش و نه نانیعنی با این فرهنگ مخالفند، برای این كه این فرهنگ است كه میتواند جلوی آنها بایستد این فرهنگ بود كه جنوب لبنان را آزاد كرد و فلسطین را هم میتواند آزاد كند. این فرهنگ از هر سلاح استراتژیك و هستهای خطرناكتر است. برای این كه بسیجی میگوید ما چیزی نداریم از دست بدهیم ما از چه می ترسیم؟ همان فرهنگی كه امام وقتی كه آنها فاو را گرفتند و بچه ها میآمدند عقب امام میگفت هیچ اتفاقی نیفتاده برای اینكه ما برای خاك و دریا و زمین نمیجنگیم ما یك رسالت انسانی و الهی داشتیم كه آن را انجام دادیم.
این فرهنگی است كه هیچ كاری با آن نمیشود كرد برای اینكه پیروزی و شكست برایش مساوی است با این چه میشود كرد؟ من یادم است كه بچهها حدود 35 _30 ساعت پاروزدند، درست سه شبانه روز بمباران شیمیایی. بچهها ایستادند بعد نیرو بهاین خط نیامد سلاح نیامد و بچهها مجبور شدند بیایند عقب كه شهدا آنجا ماندند. عقب همه خسته و مجروح و لت و پار و اعصابها خراب و گرسنه و تشنه. ظاهرش این بود كه در آن محور بچهها شكست خوردهاند. گفتند امام یك پیامی داده است این پیام را از قرارگاه از پشت بلندگو برای بچهها خواندند پیامش این بود كه شما تكلیف نداشتید پیروز شوید تكلیف داشتید كه به وظیفه تان عملكنید. اگر شكست خوردن معصیت بود پس خیلی از انبیاء و اولیاء هم معصیت كار بودند برای اینكه اینها ظاهرا شكست خوردهاند هیچ مهم نیست یك تكهای از زمین را گرفتهایم دوباره از دست دادهایم اما اصلا برای زمین نمیجنگیم كمربندهایتان را محكم ببندید برای عملیات بعدی پیام را كه خواندند گفتند كهدر ضمن این خط همین الان نیرو میخواهد همین بچههایی كه با آن حال روی زمین افتادند 95 درصد شان بلند شدند كه من میروم خیلی از آنها میلنگیدند ویا از هم آویزان میشدند كه بتوانند راه بروند گفتند ما میخواهیم برگردیمخط . این فرهنگ را كه نمیشود كاری كرد واقعا چه سلاحی از پس آن فرهنگ برمیآید؟ ما یك مسئول داشتیم به نام آقای سعیدی كه مفقودالاثر است از بچههای اطلاعات لشكر بود ایشان جثه نحیفی داشت معمولا هم هفته ای دو روز روزه داشت از یك خانوادهای هم بود كه با طرز فكر او مخالف بودند این آدمی بود كه درست خلاف جریان كل فامیلش شنا كرده بود و آمده بود الان من هر چه بگویم شما نمیتوانید بفهمید چطور آدمی بود. هر وقت عملیاتی بود میگشت دنبال كارهای سخت از این آدمها زیاد بودند من یادم هست یك شبی ایشان گفت حدود ساعت 1 و 2 صبح بود بچهها را بیدار باش دادند بردند طرف آب من مریض بودم تب كرده بودم گفتم برادر سعیدی من تب دارم امشب نمیتوانم بیایم گفت بیا برویم این آب شفاست و دیگر همچنین محیطی و همچنین آدمهایی گیرت نمیآید. می ارزد بیا برویم الان كه فكر میكنم میبینم كجاست آن بچهها و آن محیط آن مدینه فاضلهای كه بچهها ساخته بودند كه نصف شب بلند شوند لباسهمدیگر را بشویند. كفشهای همدیگر را واكس بزنند غذای خوب را برای دیگران نگه دارند و ته مانده آنرا برای خودشان.
این فرهنگ كه الان در جامعه ما درست عكسش وجود دارد حالا دیگر هر كس زودتر سر سفره بنشیند او هنر كرده است.هر كس كه بیشتر بخورد او شاهكار كرده است هر كس دستش كج شود و برود در اموال عمومی و بیت المال و بی سر و صداتر بالا بكشد این هنرمند است و پوئن بیشتری میگیرد. امام بعد از جنگ گفت به مسئولین كه نگذارید این فرهنگ در پیچ و خم زندگی گم بشود نگذارید این فرهنگ بمیرد. به آتش جهنم خواهید سوخت.
خوباین اتفاق كم كم افتاد من یادم است در عملیاتی كه یك پدر و پسری بودند كه هر دو شهید شدند برای اولین بار است كه دست دادم فكر كردم كه سوزن میخی گذاشته لای انگشتش برای شوخی نگاه كردم دیدم او از بس عملگی كرده است تمام این كف دست زخم است این پدر پسر در كوههای نیشابور سنگ تراش بودند وقتی شهید شد بچهها رفته بودند به خانواده اینها خبر بدهند میگفتند ده اینها جایی بود كه با قاطر نمیشود رفت یك چنین بچههایی بودند یا یكی از شهدای مسجد محل ما كه ایشان كل خانواده و فامیلشان از نظر فكری اغلب تودهای یا سلطنت طلب بودند خود ایشان هم در انگلستان از نوجوانی درس میخواند این كه میگویم از لحاظ جامعه شناسی محال بود كه این آدمها دور هم جمع شوند آن پدرسنگ تراش با این آدم كنار هم بودند و انگار 40 سال بود كه با هم هستند چونروحشان باهم گره میخورد نه بدنهایشان ایمانشان اینها را به هم گره میزد این آدم كوچكی به انگلیس برده بودنش مهندسی مكانیك گرفته بود بعد از اینكه انقلاب میشود در ذهنش سوال پیش میآید كه به ما میگفتند مذهب تریاك است وخزعبلات است چه طور شد كه چنین مذهبی این انقلاب را در ایران به وجود آوردطی چند سال او درجه درجه عوض شد تا از كل سابقه و فامیلش كند و جدا شد اسمش را نمیبرم چون خیلی ها او را میشناسند پدر و مادرش هم پزشك هستند آدمهای بسیار محترمی هم هستند منتهی محیط خانوادهام غیرمذهبی بود یعنی وقتی ایشان شهید شد پدرش می خواست بیاید مسجد نمیدانست چگونه بیاید مسجد. در عمرش مسجد نرفته بود بعد كه بچههای مسجد ما رفته بودند منزلشان پدر و مادرش همینطور گریه میكردند چون در تمام عمرشان با تیپ مذهبی اصلا رفت و آمد نداشتند. تعجب میكردند. ایشان با مادربزرگش زندگی میكرد مثل اینكه او اهل نماز و روزه و طهارت بوده است چون فامیل و خانوادهاش یك جریان دیگری بودهاند در مسجد محل ما كه میآمد بچهها به او شك داشتند میگفتند او نفوذی است حتی یادم هست در منطقه او شده بود مسئول گروهان كه از بچههای مسجد ما كه او هم شهید شده به حراست گفت آقا این خطرناك است این نفوذی است چرا به او مسئولیت دادهاید. آنها هم مسئولیت را از او گرفتند مثلا به عنوان یك بسیجی ساده از این طرف به او شك داشتند و از طرف دیگر از خانواده هم رانده شده بود ولی با این وجود من بعدا به پدرش هم گفتم كه این پسر تو از تمام بچههای كه در محیط خانواده مذهبی بزرگ شده كار مهمتری كرده است خوب این فرد با آن پدر سنگ تراش با هم جمع شدند انگار كه 30-40 سال است با هم محشورند.
این فرهنگی است كه برای اقطاب استكباری و سرمایهداری خیلی خطرناك است راجع به وضعیت فعلی كه من فكر میكنم استاد بسیجی دانشجوی بسیجی باید هر كجا هستیم پرچمدار عدالتخواهی باشیم هر جا بحث حقوق مردم مطرح است بسیجیها از همه جلوتر باشند هر جا بحث عدالت و ظلم مطرح است اولین فریاد را بسیجی بزند بسیجی محافظه كار نیست اصلا بسیجی محافظه كار معنی ندارد برای اینكه بسیجی چیزی ندارد كه بخواهد از دست بدهد
محافظه كار كسی است كه یك چیزهایی دارد مواظب است از دست ندهد آدم بسیجی چه دارد كه بخواهد از دست بدهد
منعرضم این است كه هر جا بحث حقوق مردم و اصلاحات به معنی واقع آن نه شعاری مطرح است بسیجی باید جلوتر از همه باشد امام گفت هر جا ظالم است مبارزه هستو هر جا مبارزه هست ما هم هستیم این فرهنگ باید داخل كشور هم باشد یعنی هرجا ظلم و فساد و بی عدالتی و تبعیض و خیانت میبینیم چه در دستگاههای حكومتی و چه در سطح جامعه آدم بسیجی آدمی است كه جلوتر از همه در صف اول باشد جایی نباشد كه بحث عدالت و ظلم و تبعیض و مبارزه با فقر مطرح باشد شماها غایب باشید باید كاری بكنیم كه در دانشگاهها هر جا كه بازار عدالتخواهی گرم است نام بسیجی و صدای بسیجی آن جا باشد نه به عنوان نمایش ومانور سیاسی بلكه به عنوان یك تكلیف الهی چرا كه فلسفه وجودی بسیجی مبارزهبا بی عدالتی است و عرض كردم كه بسیجی اصلا احتیاج به محافظه كاری ندارد. برای آنكه نه به دنبال چیزی است و نه چیزی دارد كه از دست بدهد یك كارت عضویت در بسیج دارد و آن هم سند شهادت شما است صلیبی است كه بر دوش كشیدهاید كه هر كجا لازم شد شما را به آن صلیب ببندند. بسیج یك تشكیلاتی است كه اعضایش از طریق یك خودآگاهی متقابل به تفاهم رسیدهاند و دور هم جمعشدهاند، به عقیده من این كه بگوییم هیچ جای حكومت خلاف نیست كه حرف بیخودی است در دستگاههای حكومتی جاهایی است كه خلاف اسلام عمل میشده و میشود ولی آن نكته مهم این است كه ما و شما به عنوان بسیجی از هیچ ظلمی درجهان و احیانا در حكومت نباید دفاع كنیم ما وظیفه نداریم هر اتفاقی میافتد از آن دفاع كنیم و توجیهش كنیم ما وظیفه نداریم هر كجا رشوه خوردندبیت المال را به باد دادند بگوییم به هر حال نظام اسلامی است باید دفاع كرد خیر چنین وظیفهای نداریم ما وظیفه داریم از اصل نظام و رهبری و قانون اساسی و ارزشهای اسلامی و بسیجی كه خون هزاران نفر به پای آن ریخت دفاع كنیم هر جا هم خلاف ارزشها عمل میشود اتفاقا باید جزء اولین منتقدین باشیمباید نهی از منكر كنید البته ضعفها را هم باید پذیرفت الان دارند حتی استعمار را هم در این مملكت تئوریزه میكنند. نوشتند كه این گفتمان استعمارو ضداستعمار اصلا گفتمان توهم آلودی است یعنی اصلا استعماری نبوده است و اینها توهم توطئه است این حرف خطرناكی است برای زدودن هوشیاری انقلابی و علوی در مردم كه همه افكار عمومی وا بدهند. البته از طرفی هم همه مفاسد را نمیتوان به نام دشمن نوشت.
یك معتادی را گرفتند پای تلویزیون آوردند كهاعتراف كن و مردم را بر حذر كن كه دچار این بلا نشوند از او پرسیدند چرا معتادی؟ گفت امان از رفیق بد و سپس مكثی كرد و گفت البته زغال خوب هم بی تاثیر نیست حال اینكه بخشی از مشكلات ما رفیق بد و دشمن است ولی یك بخشی ازآن هم زغال خوب است یعنی یك جاهایی است كه ما خودمان خراب می كنیم یا در نظام كسانی درست خلاف دستورات پیامبر عمل میكنند. خلاف وصیت صریح امام عمل میكنند گاهی دستگاه قضایی ما این گونه است در وزارتخانههای ما این گونه است. ما اصلا نباید از هر گونه بی عدالتی كه در نظام اتفاق میافتد دفاع كنیم برای این كه نظام اسلامی است اصل نظام اسلامی نه این كه هر كسی هر كجاهر كاری میكند اسلامی عمل میكند ما وظیفه توجیه بی عدالتیها و تبعیضها را اصلا نداریم بلكه وظیفه هوشیاری و آگاهی و داد زدن داریم منتهی به طوری كه اصل نظام و انقلاب تضعیف نشود بلكه تقویت شود
سئوالات:
سئوال: چگونه میتوان افراد مذهبی و بسیجی را كه از بهبود اوضاع ناامید شده اند امیدوار كرد و از خواب غفلت بیدار كرد؟
جواب: ما هم یك چیز از امام یاد گرفتهایم كه نباید فراموش كنیم. امام در بهترین و بدترین شرایط همیشه یك جور بود اصلا كسی از قیافهاش نمیفهمید كه ایشان الان شكست خورده یا پیروزشده این را اگر بتوانیم یاد بگیریم روحیه خوبی است نمیدانم یادتان هست درهمین دانشگاه مشهد آقای بهشتی آمد صحبت كند جمعیت یك صدا شعار میدادند كیش كیش بهشتی یا آقای بهشتی میخواست برود یكی از شهرستانها در همین خراسان برای این كه به او توهین بكنند جلوی ماشینش الاغ كشتند خود بهشتی تعریف میكند كه یك زمانی آن قدر فشار روزنامهای و مطبوعات علیه من زیاد شد كه من تردید كردم كه آیا من تكلیف دارم یا نه؟ رفتم پیش امام بگویم كه خلاصه من بریدهام به امام گفتم كه این حملات در واقع علیه شماست این ها برای این كه جرات نمیكنند به شما بگویند. اینگونه علیه من عمل میكنند، شما اگر اجازه بدهید برای این كه بهانه را از دست اینها بگیریم من بروم كنار میگوید امام گفت اگر قرار است كسی كنار برود من از شما پیرتر هستم منمیروم كنار بهشتی میگوید هما ن موقع در حیاط بغلی مردم شعار درود بر خمینی سر داده بودند امام گفت می شنوی چه میگویند اگر اینها الان یك صدا بگویند مرگ بر خمینی برای من یك ذره تفاوت نمیكند من به وظیفه خودم كه خدمت به مردم است ادامه می دهم اصلا برایم مهم نیست كه بگویند درود یا مرگ كار من خدمت به مردم و اجرای عدالت است و این كار را میكنم به من بگویند درود چه بگویند مرگ اگر این روحیه بوجود بیاید دیگر این خواهر یا برادرمان جوابشان را گرفتهاند.
سئوال: عدهای میگویند فاتحه دین در دانشگاه خوانده شده نظر شما چیست؟
خیر! من قبول ندارم اولا اغلب همین بچهها كه شما فكر میكنید بی دینند باطنهای درستی دارند. من در جمعهای خیلی متضاد دانشگاهی حضور دارم و حتی در محافلی كه به هیچ چیز اعتقاد ندارند وقتی دعوتمیكنند برای گفت و گوی دوستانه و مباحثه رفتهام و این تیپ افراد را میشناسم. خیلی از بچهها از حیث فرهنگی مظلوماند و حتی بعضیشان علیرغم ظاهرشان كه هر كه میدید فكر میكرد اینها اهل هیچ چیز نیستند. در حالی كه اگر درست با اینها صحبت شود و مودبانه و مستدل اغلب اینها هیچ چیز از بچه بسیجیهاكم ندارند فقط یك مقدار اطلاعات كم دارند. حرف حساب مستدل به آنها بزنی قبول میكنند. در دانشگاه شیراز میزگردی بود بحث میكردند با كسانی كهمیگفتند اصلا اسلام محتوی حكومتی ندارد اصلا ربطی به اجتماعیات ندارد فقطمسئله شخصی و خصوصی است. جلسه تمام شد. من دیدم عدهای از دانشجویان كه تیپشان حاكی از این بود كه اصلا معتقد به هیچ چیز نیستند جلو آمدند. با خودم گفتم اینها یا میخواهند متلك بیاندازند و یا كتك بزنند یعنی خودم را آماده كردم از متلك شنیدن تا كتك خوردن. آمدند جلو گفتند فلانی ما آمده ایمتشكر كنیم برای این كه اگر این گونه از مذهب دفاع بشود یعنی مستدل و درست هیچ كسی در این جامعه ضد مذهب نیست. من این حرف را قبول دارم در دانشگاههایما اگر این درست ارائه شود كسی مخالف مذهب نیست مگر عدهای كه مریض معاند كه همیشه هستند. اولا باید مذهب درست بیان شود مستدل درست و متواضعانه بحث شود. چیزهایی من درآوردی به نام مذهب به اینها قالب نكنیم و از ان مهمتر عمل است. به خصوص عمل حكومت خیلی مهم است من یك بار خدمت بعضی از آقایان عرض كرده كه ما ده جلسه شبهات نظری در باب حكومت دینی را جواب بدهیم درست هم جواب بدهیم همه هم قبول میكنند وقتی كه خبر یك اختلاس 123 میلیاردی در روزنامه میآید فاتحه همه آن بحثها خوانده است ما اگر 50 جلسه در دانشگاه بنشینیم بگوییم حكومت دینی این است آنها هم بگویند همه حرفها درست ما قبول داریم منتهی وقتی سرم را برمیگردانم و میروم بیرون آن جا چه كنم؟ مشكل اصلی تضاد بیرون و درون جلسه است مسئولین باید این را حل كنند به شما بگویماین واقعا عقیده من است با این كه شغل ما همین بحثهای نظری است ولی مشكل اصلی جامعه ما پلورالیزم و سكولاریزم و این بحثها نیست. اینها همه مفرند وبهانهاند. مثل كسی كه مشكل دارد و نمیداند چیست یا نمیتواند بیان كند بهانه میگیرد و به یك جایی سوزن میزند یك كاری میكند. بحث این است كه این حكومت دینی كه پیامبر و امامان گفتهاند و رهبری میگوید در قانون اساسی آمده به خاطرش 300000 نفر از بچهها شهید شدهاند. بچههایی داریم كهالان 15 سال است روی تخت خوابیدهاند از گردن به پایین فلج هستند. اینها برای چه رفتهاند عرض من این است كه عمل را باید درست كرد
سئوال: بسیجی مدافع حقوق مردم است شما بفرمایید مدافع حقوق بسیجی كیست؟
همان طور كه امام گفتهاند مسئولین باید به وظیفه خودشان عمل كنند اما به شما بگویم ارزش بسیجی این است كه حتی وقتی دارند حقوق خودش را در جامعه پایمال میكنند كه كردهاند بعد از جنگ تا همین الان او به خاطر حقوق خودش داد نزند به خاطر حقوق مردم داد بزند اصلا ارزش بسیجی همین است به خاطر مشكلات خودش نباید داد بزند. برای اینكه بسیجی اصلا كینه خصوصی با كسی نداردعشق و كینهاش صلح و جنگش به خاطر مردم باید باشد.
سئوال: چماق داران دیروز امروز به بسیجی تهمت چماقدار میزنند و لطفا در خصوص آسیب شناسی و آفت شناسی بسیج بحث كنید؟
من عرض كردم بچه ها كه كتاب خواندن را یك فریضه بدانید دانشجوی بسیجی كم مطالعه به درد انقلاب و بسیج نمیخورد اصلا آفت جان بسیج است مشكل ما سه راه حل دارد: خواندن، خواندن و خواندن. البته یك راه حل چهارمی هم دارد آن هم خواندن است كتاب خواندن و مطالعه را به عنوان یك فریضه قطعی در برنامهریزیتان قرار دهید خیلی نخوابید كی گفته باید شبانه روز هشت ساعت بخوابید.
اصلا ما وظیفه نداریم بعضی از جلسات بیهودهرا شركت كنیم. وظیفه نداریم برنامه تلویزیون را از اول تا آخر تماشا كنیم.(الان صدا و سینمائیها اینجا را سانسور میكنند) اگر كسی بخواهد در دانشگاه و یاهر جایی دیگر جریان سازی بكند این را بداند كار واجب كتاب خواندن است یك برنامه ثابت باید بگذارید راحت طلبی را باید كنار گذاشت پس یك آسیب، آسیب بی سوادی و عامی گری در ماست كه غیربسیجی یا بسیجی را ممكن است در بربگیرد دیگر اینكه بسیجی روحیه محافظه كاری نداشته باشد اصلا بسیجیتمام ارزشش به این است كه محافظه كار نیست ما چیزی نداریم كه به آن بچسبیمفقط هم از انقلاب و ارزشهای آن دفاع كنیم از هیچ جناحی دفاع نكنید.
سئوال:آیا بسیجی فعلی نیازمند بررسی آسیب شناسانه جدی نمیباشد؟
اگر الان نقاط ضعفی كه در بسیج وجود دارد شناسایی و ترمیم نشود ممكن است بسیج در آینده خدمتی دیگر به انقلاب نتواند بكند.
سئوال: مبانی تشكیل بسیج دانشجویی در سال 67 از نظر امام چه بود و آیا الان در مسیر هستیم یا خیر؟
امامخودش آن مبانی را گفت و بعد هم گفت من افتخار میكنم كه یك بسیجی هستم. بسیج یك میلیشیای كلاسیك و تقلیدی از جاهای دیگر نیست. بلكه تودههای اصیل مردم در صحنه حضور داشته باشند كارهایی كه از دولت و قانون و بخشنامه و اینها برنمیآید. شما میدانید جنگ ما را با ارتش كلاسیكی نمیشد پیش برد یا مقایسه كرد. فقط با همین مردم و بسیجیها میشد بجنگیم. بسیجیها از حكومت مشروط به عدالت دفاع میكنند. بنابراین باید بر مسئولین نظارت كنند وبعد هم امام از هستههای جهانی حزب ا... صحبت كرد یعنی همین هایی كه الاندر كوچههای قدس سنگ میزنند امام گفت باید از همه اینها حمایت كرد.
[ارگان جنبش عدالت خواه دانشجویی]