به نام خدا
سلام
یه درد دل نه چندان کوتاه... شاید مخاطبش شما باشید، شاید هم اونی که مولای هر چی عشق و خوبی ه...
با این که همین یکی دو روز پیش به این تاپیک سر زدم، یهو دلم براش تنگ شد. اول رفتم یه سری زدم به پست هایی که خیلی قبل تر ثبت شده بودن، اون وقتی که من توی این تاپیک فعالیت نداشتم. یه چیزی بگم بهتون؟ راستش بدجوری دلم گرفت. این قدر اون پست ها قشنگ بودند که داشت اشکم در می یومد، یه حسی خیلی قشنگی بهم دست داد، اما در عین حال دلم گرفت، یه جور پارادوکس.
اون وقت ها چقدررررر قشنگ در مورد کلام مولا (ع) بحث می شده، چه تحلیل های قشنگی... چه نتیجه گیری های زیبایی...
دیدم که ای دل غافال... انگار دارم کمی از هدف اصلی این تاپیک که بحث و تحلیل سخنان این گنج بزرگ ه دور می شم... اوایل اغلب استنباط خودم رو از اون حدیث می نوشتم، اما حالا انگار شده کپی پیست... البته هم من هم خواننده هر کدوم ممکنه در مورد اون کلام فکر بکنیم، اما به خدا همفکری یه چیز دیگه ست...
و این که اگر من ِ نوعی خوب فکر کنم و سعی کنم تحلیلی از کلام مولا داشته باشم، اول از همه برای خودم خوبه. یه جایی توی همین تاپیک جناب نظری چقدر قشنگ گفته بودند که:
واقعاً کلام امام از یه طرف اونقدر شیوا و گویاست که نیازی به توضیح و تفسیر نداره و از طرف دیگه اونقدر عمیق و پرمحتواست که هر چی هم توضیح دربارش بدیم بازم حق مطلب رو ادا نکردیم.اما هدف ما از این توضیحات بیشتر یه تذکر و یادآوری برای خودمونه و از طرفی ما می تونیم با پیدا کردن نمودهای عملی این حکمتهای نورانی توی زندگی خودمون،زمینه عمل کردن به اونها که هدف اصلی امام هست رو فراهم کنیم؛ان شاءالله
راستش از خودم خجالت کشیدم. اگر بگم مشغله ی زیاد (که واقعاً هم دارم) نمی ذاره اون طور که باید و شاید روی کلام مولا (ع) کار کنم، نمی دونم این توجیه ه یا نه؟ شاید توجیه باشه، و در این صورت از حضرت علی (ع) خجالت می کشم که چرا با کپی پیستِ صرف، باعث شدم تاپیکی که متعلق به اون حضرته روز به روز مخاطبش کم بشه؛ این کاملاً محسوس ه. و من خودم رو مقصر می دونم... که به خود مولا قسم، این تاپیک رو از هر تاپیک دیگه ای توی کل انجمن ها عزیزتر می دونم، و اصلاً باهاش یه ارتباط روحی برقرار کردم، و اگر دوست دارم این مبحث فعال باشه، نه هدفم پر کردن اوقات مخاطب با هر چیزیه و نه بعضی مسائل دیگه که خودتون می دونید و دوست ندارم اسم ببرم.
به هر حال امشب شرمنده ی مولام شدم...
اما یه خورده هم دلم از این گرفت که لا اقل اونایی که یه زمونی بودند توی این تاپیک دیگه چرا همراهی نمی کنند. مطمئن باشید اگر هر تاپیک دیگه ای بدون همکاری متقابل می بود هیچی نمی گفتم و اصلاً شاید زیاد ناراحت نمی شدم، اما به خدا نهج البلاغه یه گنجه، به خدا حیفم می یاد که این طور...
یه پیشنهاد دارم براتون، یه پیشنهاد سازنده:
برید 10-12 صفحه ی اول رو یه نگاهی بندازید... کیف می کنید... این قدر چیز یاد می گیرید که شاید شما هم مثل من اشکتون در بیاد... اگر همش زیاده، هر روز کمیش رو بخونید... یه بحث هایی رو می بینید که اصلاً دلتون باز می شه... یا شاید شما هم دلتون مثل من بگیره که دیگه از اون صحبت های قشنگ محرومیم...
می دونم دوام نمی یارم و شاید همین فردا، حتی شاید همین امروز دوباره کلام مولا رو نقل کنم، اما امیدورام وقتی این کار رو بکنم و طوری این کار رو بکنم که مولام ازم راضی باشه... به شیوه ای کار کنم که باعث رکود جایی نشم که متعلق به کلام بی نظیرشه...
ببخشید زیادی حرف زدم... اما نتونستم حسم رو نگم... و به خدا هم که هدفم تبلیغ و ازین کارهای جلف نبود... فقط درد دل بود... حالا که فکر می کنم انگار درد دلم با خود حضرت علی (ع) بوده. پس فقط از خودش کمک می خوام...
یا مولا مددی...