می تونم ایده های خوبی پیشنهاد بدم ولی اول باید با ماهیت این شب به خوبی آشنا شم!!! من تجربه فیلم برداری از شب های محرم رو دارم و هیچ وقت فراموش نمی کنم با اینکه مشکلات مالی !!! و نداشتن امکانات نذاشت ما مونتاژ خوبی داشته باشیم ولی همون شبهایی که تا ساعت 2 تو خیابانها دنبال دسته ها می رفتیم و اعتقادات یکی از محل های قدیمی تهران رو ظبط می کردیم خودش کلی بود!!!
باید فکر کنم :)
همین الان یه موضوع خوب به ذهنم رسید!!!
چند تا پسر بجه که معلمشان برایشان در مورد این شب توضیحاتی کوتاه داده است!!! هر کدوم آرزوهای متفاوتی دارند با کمی لحن طنز ! آنها را با آرزوهایشان نشان میدم!!! یکی دوچرخه می خواد یکی کامپیوتر حتی یکی می خواهد پرنده باشد!!! هر چیزی !!! ولی یکیشون می خواد مادرش که بیماری صعب العلاجی دارد شفا بگیرد !!! وقتی خواسته هاشون رو برای معلم شرح میدن معلم که احتمالا مغز متفکر قصه است!!!(مثل عزیز در سریال به کجا چنین شتابان :)) به همه توضیح میده که بچه های من خیلی چیزها دست یافتنی هستند و با تلاش می توانیم آنها را داشته باشیم و خداوند قادر تر از این حرفاست! کم کم همه متوجه میشن که بهتره همه برای شفای مادر دوستشون دعا کنند!!! نمی خوام نشون بدم که شفا می گیره!!! اینجوری باید این فیلمو انداخت آشغالی!!!
در کل در این جور فیلمها کلیشه خیلی جواب میده!!! می تونستیم نگاه مستندی هم داشته باشیم !!! مثل نگاه محسن مخملباف در فیلم فریاد مورچه ها به اعتقادات هندی ها و مرد کمونیست قصه او که به دنبال کشف خدا در میان هزاران خدایی بود که هندی ها عاشقانه آنها را می پرستیدند!
ایده ی من همین بود البته بازم روش فکر کنم می تونم به شکلهای دیگه نشون بدم حتی می تونم نگاهی ضد دین داشته باشم!!! به هر حال در مقام یک نویسنده هرکاری می تونیم انجام بدیم!!! احسان ناظم بکائی حرف قشنگی بهمون زد که یادم نمیره ! گفت مراقب قلمهایتان باشید ! اگه خداوند این توانایی رو به شما داده که خوب می نویسید ، قیامت روزی باید جواب کلمه به کلمه و حرف به حرفی که از این قلم هاتون آمده رو بدین! البته به این شکل نگفتند! من یکم رمانتیکش کردم :)
موفق باشید