• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن قرآن و عترت > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
قرآن و عترت (بازدید: 4002)
جمعه 30/9/1386 - 19:29 -0 تشکر 20117
امیر دلها

                                             
               
                     هفته ی ولایت بر تمام  مسلمانان جهان مبارک باد.
این بحث را بوجود آوردم تا به کمک یکدیگر یک ویژه نامه کامل درباره حضرت علی(ع) اعم از: زندگانی، سیره، مولودی، تم موبایل، تصویر و ... در این جا قرار دهیم یکی از دلائلی هم که یکی دو هفته ای است که فعالیتم در انجمن ها کم شده برای این بود که برای این ویژه نامه مطلب پیدا کنم.
ژوليده ام كز داغ زهراداغدارم                                       هستم گنهكار و على را دوستدارم
علی یارتان
 
 

سایت گنجینه دانلودهای رویایی

فریاد بی صدا حرف دل همه کسانی که میگویند ولی شنیده نمی شوند ...هستند ولی دیده نمی شوند ..پس تو نیز بی صدا فریاد کن....

شنبه 8/10/1386 - 22:44 - 0 تشکر 21166


نهج البلاغه
مجموعه اى است از خطبه ها و نامه ها و مواعظ و كلمات قصار (كوتاه وپر معنى ) حضرت على (ع ) كه نمونه فصيح ترين و بليغ ‌ترين ادبيات زبان عرب است . پايين تر از قرآن و كلمات رسول اكرم (ص ) و بالاتر از سخنان افراد بشر است . درنامه ها و دستورالعمل هايى كه على (ع ) به حاكمان و واليان زمان خود داده است ،بهترين دستورهاى سعادت بخش ديده مى شود. اين مجموعه بلند پايه به اكثر زبانهاى زندهدنيا ترجمه شده و شرحهاى گوناگونى بر آن تاكنون نگاشته شده است .
سيد رضى كه خوداز اولاد على (ع ) است و در سخنورى و شاعرى در عصر خود بى نظير بوده است ؛ در نيمهدوم قرن چهارم هجرى بخشى از خطبه ها و نامه هاى آن حضرت را بنا به ذوق خود برگزيدهو به يادگار بر جاى نهاده است . همين مجموعه به نامنهج البلاغهشهرت دارد. با خواندن اين اثر، بدرستى مى توان دريافت كه على فقط مرد شمشير نبودهبلكه در ملك سخنورى ، نيز پهلوانى بى همتا و سخندانى بى نطير بوده است . همچنان كهدر ساير ابعاد مردى نامتناهى و امامى راستين بوده است .

سایت گنجینه دانلودهای رویایی

فریاد بی صدا حرف دل همه کسانی که میگویند ولی شنیده نمی شوند ...هستند ولی دیده نمی شوند ..پس تو نیز بی صدا فریاد کن....

شنبه 8/10/1386 - 22:46 - 0 تشکر 21167

هجدهم ذى الحجه روز فرخنده عيد سعيد غدير

روز عيد است و همان به كه سلام تو كنيم

مطلع الفجر دل خويش بنام تو كنيم

جانشينى محمد (ص ) به تو فرخنده بود

عهد تجديد، در اين بيعت عام تو كنيم

غدير خم
پدر پير تاريخ ، بسيار شگفتيها به چشم ديده است و بسيار رويدادهاى ارزشمند و عظيمى را به ياد دارد كه فراموش نا شدنى و بى مرگند. اما از اين ميان ، چيزهايى را به خاطر دارد كه از ويژگيهايى ارزنده تر برخوردارند:
از ميان همه سر گذشتها و سرنوشتها، تاريخ اسلام
از ميان همه پيامبران ، محمد (ص (
از ميان همه امامان ، على عليه السلام

و از ميان همه حوادث ، غدير را
و غدير بالاترين و والاترين رخداده اى است كه در رابطه با بافت اسلام راستين و خواسته ژرف نبى اكرم (ص ) ظهور و بروز كرده است .
غدير تجلى اراده خداوند است ، غدير نقطه تاملى در تاريخ است ، غدير يك مكان محدود نيست ، غدير بى منتها و جاودانه است . غدير روح جهان و انسان است ، غدير زنجيره تداوم ايمان است ، غدير لحظه هاى هيجان حيات است ، غدير شكوه تاريخ است ، غدير تلاوت آيه هاى رهايى بشر است ، غدير قدرت اسلام و جانمايه اعتلاى بشريت است ، غدير فرودگاه موكب مقدس پيامبر خدا و قرارگاه فرماندهى سپاه توحيد در كل هستى است ، غدير نبض حيات و راوى شور و شادمانى و شگفتى و سرور است .
باشد تا پيمان و لايتمان را با صاحب اين روز محكمتر نمائيم .
اكنون سال دهم هجرت است ، اينك پيامبر خدا پس از ده سال تلاش ‍ خستگى ناپذير، ده سال مجاهدت و ايستادگى ، ده سال تبليغ در مدينه عزم آن دارد كه به خانه خدا برود. پيشتر از اين رسول خدا (ص )، طى اعلاميه اى مردم را به زيارت كعبه خوانده است و حالا هزاران نفر از مشتاقان حرم به انتظار نشسته اند تا با پيامبر (ص ) به راه افتند.
بيست و ششمين آفتاب ذى اقعده سر بر آورده و كاروان مسلمآنان به سوى خانه خدا پيش ميرود. در آنجا محمد (ص ) مراسم حج را به مردم آموزش ميدهد. آنجا نمايشگاه قدرت اسلام ، شكوه ايمان ، برادرى و برابرى همه اقشار مسلمان بود. همه با يك رنگ و با يك سخن در پيشگاه خدا بودند، بى هيچ نشانه اى براى شناخت فراتر از فروتر، همه همسان ، همه برادر، همه فرزندان يك آب و خاك !
در راه بازگشت ، كاروانيان آخرين حج حجه الوداع ميروند تا در پى عبادتى بزرگ بهمراه پيامبر مهربان ، باره توشه اى از معنويت زيارت خانه خدا به شهر و ديار خويش باز گردند. هم اينك هشت روز از قربان عيد اضحى ميگذرد و بيست و سه روز است كه از زن و فرزند، دورند.
به شوق ديدار خانواده واديها را يكى پس از ديگرى در مى نوردند و اينجا جاى جدا شدن است ، راه عراق و مصر و مدينه ، هر كدام از سويى كناره آبگير خم .
ناگهان پيامبر (ص ) فرمان ايست ميدهد. قلبها در سينه ها مى تپد، مردم با هم نجوا ميكنند و از يكديگر ميپرسند كه چه پيش آمده است ؟ كسى نميداند! اينك اين پيك آسمانى است كه بر رسول خدا (ص ) فرود آمده :
يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته ، و الله يعصمك من الناس ، اى پيامبر: آن را كه از پروردگارت بر تو فرود آمده ، برسان ، اگر نكنى پيامبريش را به انجام نرسانده اى ، خداوندتر از (آسيب ) مردم دور خواهد داشت .
اين كدامين سخن است كه ميبايد بى هيچ درنگ و سستى ، در چنين موقعيتى حساس و در اين بيابان ، و در اين گرماى توانفرسا، براى جمعيتى كه از رنج سفر خسته اند، بيان شود؟
اينجا مسئله فردا مطرح است . مگر ميشود كه پس از پيامبر، جامعه بدون رهبر بماند؟ مگر ميشود كه رسالت ، امامت را به دنبال نداشته باشد؟
فرمان محكم است و فرصت بسيار اندك ، آنها كه پيش رفته اند باز ميگردند به انتظار ديگران كه از پى مى آيند، نماز ظهر را ميخوانند، آنگاه روى تخته سنگهاى جهاز چند شتر نهاده ميشود. پيامبر رحمت بر فراز اين بلندى ، خطابه تاريخى خود را آغاز ميكند. نفسها در سينه حبس است و همه سرا پا گوش .
پيامبر پس از ستايش خداوند، از آخرين سال حيات خويش خبر ميدهد.
آنگاه رو به مردم ميكند و مى افزايد: اى مردمى كه در اينجا هستيد، درباره من چه مى انديشيد؟ همه پاسخ ميدهند كه اى پيامبر! به راستى كه رسالتت را به خوبى انجام دادى . خدايت جزاى خير دهد.
رسول گرامى ميفرمايد: آيا گواه هستيد كه آفريننده اين جهان خداى يكتاست و محمد (ص ) بنده و فرستاده اوست ؟ و آيا شهادت ميدهيد كه بهشت و دوزخ و مرگ و قيامت حق است و مسلم است و انكار ناپذير؟
مردم يكصدا ميگويند: درست است اى پيامبر!
و نبى اكرم سر بر آسمان بلند ميكند كه : خداوندا تو خود گواه باش
پيامبر آنگاه اينچنين ادامه ميدهد:
آنى تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عتراتى اهل بيتى و انهما لن يفترقا حتى يردا على الحوض ، فلا تقد مواهما فتهلكوا و لا تقصروا عنها فتهلكوا و لا تعلموهم فانهم اعلم منكم .
مردم ! من گر چه از ميان شما ميروم ، اما دو چيز گرانمايه برايتان به جاى ميگذارم ، يكى كتاب خدا قرآن و ديگرى اهل بيت و عترتم را كه مفسران و معلمان كتابند اين دو از هم جدائى ندارند تا در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند، هر كس به اين دو توسل و تمسك جويد و پيرو آنها گردد، نجات و رهايى يابد و. آنكس كه بدينها پشت كند، هلاكت يابد، كسى كه به اين دو تمسك نموده و كتاب و عترت را راهنماى خويش سازد هرگز گمراه نخواهد شد، مباد مباد كه اين دو چيز ارزشمند را از دست بدهيد!
سپس دست على عليه السلام را ميگيرد و آنچنان آنرا بلند ميكند، كه سپيدى زير بغل هر دو نمايان ميشود. آنگاه مى افزايد: چه كسى بر مومنين در ارزيابى مصلحتها و شناخت و تصرف در امور سزاوارتر است ؟ همه يك سخن ميگويند: خدا و پيامبر دانا ترند. رسول گرامى (ص ) ميفرمايد: آيا من به شما از خودتان اولى و سزاوارتر نيستم ؟ و همگان يكصدا پاسخ ميدهند كه : چرا چنين است .
در اينجا پيامبر (ص) منشور آسمانى و مقدس خلافت و ولايت را بدينگونه باز ميخواند:
من كنت مولاه فهذا على مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه احبب من احبه و ابعضه و انصر من نصره و اخذل من خذله .
آنكس را كه من مولايم ، على نيز مولاى اوست . خداوندا! آن كس كه على عليه السلام را دوست (و پيرو) است دوست بدار! هر كه على را دشمن بدارد، دشمن بدار! يارى كن هر كه را ياريش دهد بى ياورش گذار، هر كه او را يارى نكند!
و بدينگونه زمامدار آينده اسلام ، از سوى آورنده اين دين و به فرمان خداى آن به عنوان حاكم سرنوشت جامعه تعيين ميشود.
رسول اكرم ، در اين سخنرانى طولانى ، صفات و مشخصات على عليه السلام را به مردم مى شناساند و مسير زندگى را نشانشان داده ، حجت را تمام ميكند و پى درپى آنان را از مخالفت با على عليه السلام كه همان مخالفت با خدا و رسول است ، بيم ميدهد.
آفتاب هيجدهم ذى الحجه از ميان آسمان دورتر رفته است ، نزديك چهار ساعت است كه پيامبر خدا با وجود سالمندى و خستگى سفر، همچنان سخن ميراند و اتمام حجت ميكند. رسول خدا به پايان خطبه رسا و غرايش رسيده است . ناگهان خاموش ميشود. چيزى نميگذرد كه دگر باره فرشته وحى فرود ميايد و پيامبر (ص) با زيبايى چنين ميخواند: اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الا سلام دينا.
امروز آيين شما را برايتان كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام ساختم و اسلام را دين شما قرار دادم .
الله اكبر، آرى اى مردم ، دين خداوند كامل شد و پرودگار به رسالت من و امامت على خشنود شد، آنگاه در برابر درياى جمعيت ، شاد از انجام رسالت و امامت على خشنود شد، آنگاه در برابر درياى جمعيت ، شاد از انجام رسالت الهى از منبر پايين ميميد، مردم گروه گروه رهسپار بيعتند، با اين انديشه كه اين نخستين بار نبود، گر چه بلندترين و رساترين و همگانى ترين بود.
پيشتر نيز در نخستين روز اعلام آشكار پيامبرى يوم الانذار خليفه اش ‍ دانست ، در جنگ خندق تمامى ايمانش خواند، در نبرد خيبر قلعه گشا بود، در پيكار احد لافتايش سرود، در حديث منزلش با هارون وصى موساى پيامبر سنجيد و حديث مدينه العلم ، دروازه دانشش ناميد و بارها و بارها اسد الله ، عين الله ، خليفه الله و سيف الله اش لقب داد و...
و راستى هم كه منصب والا و مقام الهى خلافت را چه كسى ميتوانست به دست گيرد جز برادر پيامبر، پيشواى آزادگان ، كشنده فاجران ، پدر امت ، در شهر علم ، دوستدار خدا، پرچمدار آزادى ، احياگر سنن پيامبر (ص) فرياد عدالت انسانى ، ياور ستمديدگان و مظلومان ، سر پرست بيوه زنان و يتيمان ، شير صحنه هاى نبرد، بنده اى نا چيز در مقام عبادت حق ، وارسته اى از همه آنچه غير خدايى است ، داناترين مرد روزگار، همسر زنى چون فاطمه ، راستگويى بى نظير و درستكردارى بى مانند، اولين مومن به خدا و پيامبر، وارث رسول (ص) ، فداكارى بزرگ ، جان پيامبر، ياور هميشه حق ، وفادارى مردى به عهد خداوند، پايدار مردى در اجراى او امر حق ، روشن دلى بينا و با بصيرت ، نادرى از نوادر گيتى ، مظلومى از تبار خروشندگان عليه ستم ، عدالت گسترى از همه عادلتر، مفسر و مبين قرآن كريم ، فاروق )تميز دهنده و جدا كننده ) حق و باطل ، و...
آرى جز او به اجرا در آورد و هرگز و هرگز كوچكترين لغزش و كوتاهى از او ديده نشود؟ راستى اگر على عليه السلام نبود، كسى يافت ميشد كه گام در راه پيامبر بردارد؟ تاريخ خود گواه صادق است .
ارزيابى كنيد كه چه كسى ميتوانست مثل او زمينه رهبرى سياسى و اجتماعى خود را بر قوانين اساسى قرآن بنا بگذارد.
جز على عليه السلام چه كسى ميتوانست در تامين عدالت اجتماعى ، به آن اندازه تلاش ورزد كه برادر خويش را با ديگران به يك چشم بنگرد و يا به هنگامى كه در بيت المال دارد به بررسى كارهاى مردم مى پردازد و كسى ميايد كه با وى كارى خصوصى دارد، شمع بيت المال را خاموش كند كه اين مال همه است و نبايد براى كارهاى شخصى از ميان برود.
اينها بود كه شخصيت على عليه السلام را به جهانيان نشان داد و نمونه يك انسان كامل اسلام را در پيش روى جوامع گذاشت .
و اين همه والايى و اجراى دقيق حق و عدالت بود تا ديگران را وا دارد كه درباره اش بگويند:
قتل فى المحراب عبادته لشده عدله على كشته عدالت خود شد.
و اينك او، آن بزرگ ، نگران من و تو ميباشد، اميد آنكه ، اگر فرداى قيامت در پهنه رستاخيز عظيم قيامت بازش ديديم و از ما پرسيد كه در مقام شيعه من چه كرده ايد، پاسخ آبرومندانه اى داشته باشيم ، خدا كند كه چنين شود!

سایت گنجینه دانلودهای رویایی

فریاد بی صدا حرف دل همه کسانی که میگویند ولی شنیده نمی شوند ...هستند ولی دیده نمی شوند ..پس تو نیز بی صدا فریاد کن....

شنبه 8/10/1386 - 22:52 - 0 تشکر 21168

تسبيح فرشتگان ذكر فضايل من است (على عليه السلام
تسبيح فرشتگان
1- به خدا سوگند، نبى مكرم (ص ) مرا در ميان امتش جانشين كرد و من پساز وى حجت خدا بر مردم هستم . همانا پذيرش ولايت و امامت من بر ساكنان آسمانها همان گونه لازم گشته كه بر اهل زمين واجب شده است .
فرشتگان از فضايل من سخن مى گويند و ذكر مناقب من سخن مى گويند و ذكر مناقب من تسبيح ملائكه است .
اى مردم ! از من پيروى كنيد كه شما را به راه حق مى خوانم و به جانب چپ و راست منحرف نشويد كه سرانجام آن گمراهى است .
2- منم وصى پيامبر شما، و خليفه و پيشواى مؤ منان ... پيروانم را به بهشت رسانم و دشمنان را به دوزخ افكنم .
منم شمشير قهر خدا كه بر دشمنان خدا فرود آيد و سايه لطف و رحمت الهى كه بر دوستان خدا گسترده است .
من على بن ابى طالب فرزند عبدالمطلب و برادر رسول خدا و شوى دخترش فاطمه و پدر حسن و حسين و جانشين او در تمام حالات هستم . و داراى همه مناقب و مكارم و رازدار پيغمبرم .
3- مريم مادر عيسى در بيت المقدس معتكف بود. وقتى كه درد مخاض و زايمان بر او عارض گشت به وى گفتند: بيرون شو! اينجا خانه عبادت است نه خانه ولادت .
اما مادرم فاطمه بنت اسد، همين كه خواست وضع حمل كند به كنار كعبه آمد و ديوار برايش شكافته شد و او را به درون خانه فرا خواندند.
مادرم به كعبه در آمد و مرا در ميان خانه خدا بزاد. اين افتخار و فضيلت ويژه اى است كه نه پيش از من درباره كسى شنيده شده و نه پس از من براى كسى اتفاق خواهد افتاد.
4- از همان كودكى پيامبر خدا مرا از پدرم برگرفت و من شريك آب و نان او شدم و پيوسته مونس و هم سخن وى بودم .
5- من در جوانى ، بزرگان عرب را به خاك مذلّت نشاندم و شاخهاى برآمده از تيره ربيعه و مُضَر را شكستم و شما مقام و منزلت مرا به سبب خويشى و منزلت مخصوص نزد رسول خدا(ص ) مى دانيد. او مرا در كنار خود مى نشانيد و بر سينه خويش جاى مى داد و در بسترش مى خوابانيد به طورى كه تنم را به تن خويش مى چسباند و بوى خوش خود را به مشامم مى رساند. هرگز از من دروغى در گفتار و خطا و لغزشى در رفتار نديد.
6- نام من در انجيل به اليا و در تورات به برى و در زبور به ارى آمده است ... مادرم مرا حيدره )شير) ناميد و پدرم ظهير نام نهاد و عرب به على صدايم زد.
7- نه چندان بلند آفريده شده ام و نه چندان كوتاه بلكه پروردگارم مرا قامتى به اعتدال بخشيد: اگر بر شخص كوتاه شمشير فرود آورم از فرق سر دو نيمه گردد و اگر به بلند قد تيغ زنم ، او را از عرض دو نيمه كنم .
8- خداوند در وجود من قوه عقل و دركى نهاده است كه اگر آن را بر تمامى احمقان دنيا تقسيم كنند، همه آنان به عقل آيند و صاحبان انديشه و خرد گردند
.
و چنان قدرتى به من عطا فرمود كه اگر آن را بر همه ناتوانها تقسيم كنند، در اثر آن همه قوى و نيرومند گردند.
و از شجاعت ، چندان زهره اى در وجودم نهاده است كه اگر آن را بر همه ترسوهاى عالم توزيع كنند به دلاورانى بى باك بدل گردند.
9- به خدا سوگند، هرگز پدرانم در برابر بت به خاك نيفتادند (و دامن پاك خود را به زشتى شرك نيالودند) ... آنان پيوسته بر كيش ابراهيم )ع ) خدا را پرستش كردند.
10- پدرم در عين فقر و نادارى ، آقا بود. و تا آن روز شنيده نشد كه فقيرى بدان پايه از آقايى رسيده باشد.
11- در روز واپسين ، حقيقت نور و روشنايى پدرم جز انوار طيّبه محمد و آل محمد(ص ) همه خلايق را تحت الشعاع قرار خواهد داد.
12- نخستين بار كه پدرم مرا در حال نماز همراه رسول خدا(ص ) ديد، گفت پسرم ! از عموزاده خود جدا مشو؛ چه اينكه تو با پيوستن به او از انواع مهالك و سختيها در امان خواهى بود سپس گفت : راه مطمئن در همراهى محمد است .

ادامه دارد......

سایت گنجینه دانلودهای رویایی

فریاد بی صدا حرف دل همه کسانی که میگویند ولی شنیده نمی شوند ...هستند ولی دیده نمی شوند ..پس تو نیز بی صدا فریاد کن....

شنبه 8/10/1386 - 22:52 - 0 تشکر 21169

این هم شش تصویر زیبا به مناسبت عید غدیر خم:
عید غدیر خم
عید غدیر خم
عید غدیر خم
عید غدیر خم
عید غدیر خم
عید غدیر خم

سایت گنجینه دانلودهای رویایی

فریاد بی صدا حرف دل همه کسانی که میگویند ولی شنیده نمی شوند ...هستند ولی دیده نمی شوند ..پس تو نیز بی صدا فریاد کن....

شنبه 8/10/1386 - 22:53 - 0 تشکر 21170

تسبيح فرشتگان ذكر فضايل من است (على عليه السلام)
تسبيح فرشتگان
13- مننخستين كس بودم كه به رسول خدا(ص ) گرويد و هم آخرين كس ‍ بودم كه از وى جدا گشت واو را به خاك سپرد.
14- هفت سال تمام ، خداى را پرستش كردم پيش از آنكه كسى ازاين امت به پرستش خدا پردازد. آواز فرشتگان را مى شنيدم و روشنايى حضور آنان را مىديدم (و اين در حالى بود كه پيامبر خدا(ص ) از دعوت علنى به اسلام خاموشبود
(
15- من پيوسته در پى او روان بودم چنانكه به در پى مادر
.
هر روز براى من، از اخلاق خود نمونه اى آشكار مى ساخت و مرا به پيروى از آن وامى داشت
.
در سالچند روزى را در غارحراءخلوت مى گزيد (و به عبادت مىپرداخت
(
من او را مى ديدم و جز من كسى او را نمى ديد. آن روز جز خانه اى كهرسول خدا(ص ) و خديجه در آن بودن و من سومين آنان بودم در هيچ خانه ديگرى اسلام راهنيافته بود
.
)همان
روزها) روشنايى وحى و رسالت را مى ديدم و عطر نبوت را در مشامخود حس مى كردم
.
16- من از ميان مسلمين با هيچ كس به طور خصوصى آميزش نداشتم . تنها كسى كه با او ماءنوس بودم و به او اعتماد داشتم و از مصاحبتش آرامش ‍ مى يافتمو همواره خود را به او نزديك مى ساختم شخص رسول اكرم (ص ) بود. او مرا از كودكى دردامن خود پروراند و در بزرگى منزل و ماءوا داد و هزينه زندگى مرا بر عهده گرفت . باوجود او، من از اينكه در پى يافتن كارى باشم و يا كسبى نمايم ، بى نياز بودم وزندگى خود و خانواده ام بر عهده آن جناب بود
.
17- در هر صبح و شام يك نشست خصوصىبا او داشتم كه در اين نشست احدى جز من و او شركت نمى كرد. همه اصحاب آن حضرت اينرا مى دانستند كه پيامبر خدا(ص ) جز با من با هيچ كس ديگرى چنين ديدارهايى نداشتهاست . در اين اوقات من با او بودم و هر جا كه مى رفت و از هر درى كه سخن مى گفت بااو همراه و هماهنگ بودم . چه بسا اين ديدار در منزل من صورت مى گرفت و گاهى كه اينملاقات در منزل او واقع مى شد، چنانچه كسى غير از ما حضور داشت ، دستور مى داد تاخارج شود. اگر اين نشست در منزل ما بود حضور فاطمه و فرزندانم را مزاحم نمى ديد وآنان را به خروج از خانه وادار نمى كرد
.
)در
اين كلاس خصوصى ) از هر چه مىخواستم مى پرسيدم و آن بزرگوار با كمال گشاده رويى پاسخ مى داد و چون پرسشها پايانمى گرفت و من خاموش مى ماندم ، خود سخن مى گفت
.
هيچ آيه اى نازل نمى شد، مگرآنكه برايم مى خواند و مى فرمود كه آنها را با خط خود بنويسم و موارد تاءويل وتفسير (ظاهر و باطن قرآن )، ناسخ و منسوخ ، محكم و متشابه ، خاص و عام هر يك رابرمى شمرد و تعليم مى نمود
.
رسول خدا(ص ) دست بر سينه ام نهاد و از خدا خواست تاقلبم سرشار از فهم و دانش و حكمت و بينش گردد
.
به بركت دعاى آن حضرت ، هرگز نشدآيه اى از قرآن را كه فرا گرفته بودم و دانشى كه آموخته بودم ، فراموش كنم
.
)يك
بار) به او گفتم پدر و مادرم فدايت ، از هنگامى كه برايم دعا كرده اى چيزى رافراموش نكرده ام با آنكه يادداشت نكردم آنچه آموخته ام به ياد دارم . يا رسول اللّه ! آيا اين وضع براى هميشه ادامه خواهد داشت يا اينكه ممكن است در آينده دچارفراموشى گردم ؟

فرمود: نه ، هرگز براى تو جهل و فراموشى رخ نخواهد داد.
18- اگر در غياب من آيه اى نازل مى شد هنگامى كه به حضورش مى رسيدم مى فرمود: على ! درنبود تو اين آيات نازل شده است سپس آنها را بر من مى خواند (و چنانچه تاءويلى داشت( مرا از تاءويل آن آگاه مى ساخت
.
19- روزى كه پيامبرمان به نبوت مبعوث شد، منكوچكترين عضو خانواده بودم كه به خدمت رسول خدا(ص ) در آمدم و او را در خانه اش يارو مددكار شدم
.
وقتى كه دعوت خود را آشكار ساخت ، ابتدا از فرزندان عبدالمطلبشروع كرد و بزرگ و كوچك آنها را به توحيد و پرستش خداى يگانه فرا خواند. به آنهاگفت كه از جانب پروردگار به نبوت مبعوث گشته است . اما خويشان آن حضرت سخنش راانكار كردند و دعوتش را هيچ انگاشتند و از وى دورى گزيدند و از جمع خويشبراندند
.
ديگر مردم كه پذيرش نبوت آن حضرت برايشان سنگين و بزرگ آمده بود - آنرو كه قدرت فهم و رشد كافى نداشتند به مخالفت با وى و رويارويى با حضرتش بپا خاستندو تا توانستند در آزارش كوشيدند
.
در اين ميان تنها كسى كه دعوتش را پذيرفت و باسرعت به ندايش پاسخ گفت و هرگز در حقانيت حضرتش به ترديد نيفتاد، من بودم . سه سالبر ما گذشت و احدى جز دختر خويلد، خديجه به ما نپيوست
....
20- من پيوسته مظلومبوده ام (از كودكى ) تا به امروز چنين بوده است
.
)فراموش
نمى كنم ) هنگامى راكه (برادرم ) عقيل به چشم درد مبتلا شد. او به حكم ضرورت مى بايست دارو مصرف مىكرد. اما بهانه مى آورد و تسليم نمى شد و مى گفت : اگر بناست من دارو مصرف كنم ،نخست بايد على از آن دارو استفاده كند! و كسان من (براى خوشايند او) مرا مجبور مىكردند و آن دارو را در چشمان من كه هيچ دردى نداشت مى ريختند
!
21- من پيشتر مى پنداشتم كه اين فرمانروايان واولياى امور هستند كه بر مردم اجحاف مى كنند اما اكنون مى بينم كه اين مردم هستندكه بر امراى خود ستم مى كنند. (يعنى اگر در مورد ديگران چنين است كه معمولاً امرا وحكام آنها در حقشان ستم مى نمايند، در مورد من چنان شد كه مردم بر من ظلمكردند
(

22-روزى كه دامادى بهترين مردمان و افتخار همسرى برترين بانوان جهاننصيبم گشت از مال دنيا بهره اى نداشتم . آن روز از بسترى كه بر آن بياسايم محرومبودم . اما اكنون فقط مقدار صدقاتى كه از ميان اموال خود دارم اگر بخواهم بر تمامىبنى هاشم تقسيم كنم به همه خواهد رسيد
.
23-به خدا سوگند، هرگز از درگاهش فرزندىكه از جهت چهره و اندام ، چنين و چنان باشند، مسئلت نكرده ام ، بلكه همواره خواستهام آن بوده است كه به من فرزندانى عطا كند كه همه از نيكان و صالحان و خدا ترسباشند، تا گاهى كه به آنان مى نگرم چشمانم روشنايى و فروغ گيرند
.
24- تا رسولخدا(ص ) زنده بود، حسن ، مرا ابوالحسين صدا مى زد و حسين نيز ابوالحسن مى خواند. وهر دو جدّشان را پدر صدا مى زدند و پس ‍ از رحلت آن بزرگوار مرا پدر خواندند.

سایت گنجینه دانلودهای رویایی

فریاد بی صدا حرف دل همه کسانی که میگویند ولی شنیده نمی شوند ...هستند ولی دیده نمی شوند ..پس تو نیز بی صدا فریاد کن....

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.