آنچه همگان برخلاف سخن رهبری میگویند
تریبون مستضعفین- رهبر معظم انقلاب اسلامی در خطبههای تاریخی ۱۵ بهمن که همزمان با سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی و تحولات منطقه ایراد فرمودند در بخشی از بیانات خود، یکی از تغییرات اساسى در پی وقوع انقلاب اسلامی در ایران را «ساده زیستی مسئولین» و این ویژگی را وجه تمایز ایران با سایر کشورها عنوان کردند و دراین باره فرمودند:
« آنچه که انسان در دنیا از زندگى مسئولان مشاهده میکند، زندگىهاى اشرافى است؛ کسى که به حکومت میرسد، رئیس جمهور میشود یا یک مقام بالائى پیدا میکند، زندگىاش کأنه از این رو به آن رو میشود؛ در کشور ما نه. البته امثال بنده باید زندگىهامان را مطابق با ضعیفترین اقشار جامعه قرار بدهیم. نتوانستیم، این توفیق را نداشتیم، این نشده است؛ اما زندگى مسئولین جامعه، مسئولین کشور بحمداللَّه مثل زندگى متوسط مردم، گاهى بعضى پائینتر از متوسط مردم است؛ اینها خیلى باارزش است.»
اگرچه در این بیانات، رهبری معظم انقلاب روایتی از وضعیت زندگی خود را هم بیان میفرمودند اما روایت شاهدان و نزدیکان ایشان چیز دیگری را بیان میکند که نشان از ساده زیستی و زندگی مطابق – یا حتی کمتر – با ضعیفترین اقشار جامعه را تداعی میکند، در ادامه به گوشهای از روایت این شاهدان می پردازیم:
***
رهبری مخالف انتقال منزل مسکونی خود به شمال شهر هستند
حجت الاسلام راشد یزدی ساده زیستی رهبر معظم انقلاب را روایت میکند: « در مورد ساده زیست بودن رهبر معظم انقلاب بنده از نزدیک در جریان بوده و شاهد صحنههای بسیار زیادی بودهام، به طور مثال آقا گاهی به مشهد میآیند و همان غذایی که برای زوار تهیه میشود به ایشان نیز داده میشود، ایشان در یکی از سفرهای خود به حجت الاسلام محمدی گلپایگانی فرمودند فلانی حواست باشد که اینها گوسفند به بهانه حضور رهبر قربانی نکنند.
بنده در تمامی ازدواجهای فرزندان رهبر معظم انقلاب شرکت کردم، در این مراسمها بزرگان و مسؤولان عالی رتبه کشور نیز حضور داشتند اما رهبری به میهمانانشان تنها یک نوع غذای ساده دادهاند و ازدواج فرزندان رهبر بسیار ساده برگزار شده است.
خیلیها دوست داشتند و تلاش کردند تا رهبری منزل مسکونی خود را به مناطق بالای شهر منتقل کنند، اما آقا قبول نکردند و اظهار داشتند بنده مدت هاست در این محل زندگی میکنم و هیچ مشکلی هم نداشته و ندارم.
رهبر معظم انقلاب اسلامی ساده زیستی را برای خود افتخار میدانند و تمام املاک سندی رهبر انقلاب اسلامی، تنها یک خانه محقر در یکی از خیابانهای تهران است.»
***
همه اسباب و وسایل منزل رهبری به اندازه یک وانت بار میشود
دکتر غلامعلی حداد عادل ساده زیستی رهبر معظم انقلاب را روایت میکند: « وقتی قرار شد میان خانواده ما و خانوده رهبر معظم انقلاب وصلتی صورت بگیرد من خدمت ایشان رسیدم و حضرت آقا فرمودند که آقای حداد خانواده ما و فرزندانم از دنیا هیچ ندارند واز ابتداهم همین طور زندگی کردهایم و الان به جز کتابهای من اگر همه اسباب و وسایل منزل را جمع کنید به اندازه یک وانت بار میشود.
این زندگی رهبری است و بنده در ۱۳ سالی که با خانواده ایشان وصلت کردهام صحت سخنان ایشان را از نزدیک دیدهام و ایشان در عین بیاعتنایی به دنیا صددرصد مشتغل به اصلاح وضعیت مردم هستند.»
***
رهبری از نه جایی حقوق میگیرند و نه از وجوهات استفاده شخصی می کنند
حجت الاسلام والمسلمین محمدی گلپایگانی ساده زیستی رهبر معظم انقلاب را روایت میکند: « با اینکه مقام معظم رهبری میتوانند از همه امکانات مادی بهرهمند شوند، سطح زندگی خصوصی ایشان از سطح زندگی یک شهروند معمولی هم پایینتر است. معظم له علاوه بر اینکه از یک زندگی معمولی و سطح پایین بهره میبرند، دائما به مسئولان سفارش میکنند: مواظب زندگی خود باشید! اسراف نکنید!
خود آقا هم در زندگی خصوصیشان دقیقا همینطور عمل میکنند. معظم له نه از جایی حقوق دریافت میکنند و نه از وجوهاتی که از اطراف و اکناف خدمت ایشان میآید، برای زندگی شخصی خود استفاده میکنند. زندگی ایشان از طریق هدایا و نذوراتی است که علاقه مندان و ارادتمندان معظم له تقدیم میکنند. فرزندان آقا هم همینطور زندگی میکنند و همین سادگی و ساده زیستی را دارند.»
***
اگر شما بخواهید زندگی مرا فیلمبرداری کنید، میترسم خیلیها باور نکنند!
حجت الاسلام و المسلمین سید علی اکبر حسینی ساده زیستی رهبر معظم انقلاب را روایت میکند: « زندگی مقام معظم رهبری، آیت الله خامنهای بسیار ساده، در پایینترین سطح و با کمترین امکانات میباشد. معظم له مانند معمولیترین افراد جامعه زندگی میکنند. ما زمانی خدمت ایشان رفتیم و از آقا درخواست نمودیم تا اجازه فرمایند از داخل منزلشان و وضعیت زندگیشان فیلم برداری کنیم؛ تا مردم وضعیت زندگی رهبر خود را ببینند و بفهمند که ایشان چگونه زندگی میکنند. آقا فرمودند: اگر شما بخواهید زندگی مرا نشان بدهید، میترسم خیلیها باور نکنند!»
***
شام چیزی جز املت ساده نیست!
سردار سرلشکر سید رحیم صفوی ساده زیستی رهبر معظم انقلاب را روایت میکند: «روزی که در منزل مقام رهبری، در خدمت ایشان بودم، بحث قدری به طول انجامید و نزدیک مغرب شد. پس از نماز، معظم لَه با مهربانی به من فرمودند: آقا رحیم! شام را مهمان ما باشید. بنده در عین حال که این را توفیقی میدانستم، خدمتشان عرض کردم: اسباب زحمت میشود.
مقام معظم رهبری فرمودند: «نه، بمانید؛ هرچه هست با هم میخوریم.» وقتیکه سفره را گشودند و شام را آوردند، دیدم شام چیزی جز املت ساده نیست!
***
غیرازهمان گوشت کوپنی گوشت دیگری از بازار نخریدهام
آیت الله مصباح یزدی ساده زیستی رهبر معظم انقلاب را روایت میکند: «مصرف گوشت خانهٔ آیت الله خامنهای در زمان ریاست جمهوری تنها از طریق کوپن بود. ایشان درآن زمان به من فرمودند: «من تاکنون غیرازهمان گوشت کوپنی که به همه مردم داده میشود گوشت دیگری از بازار نخریدهام.» امروز هم زندگی ایشان مثل زندگی مردم محروم ومستضعف است.»
***
میز و صندلی رهبری مربوط به قبل از انقلاب است
آیت الله سیدمحمودهاشمی شاهرودی ساده زیستی رهبر معظم انقلاب را روایت میکند: «زندگی شخصی آقا از سادگی و سلامت خاصی برخوردار است. این سادگی به زندگی نزدیکان ایشان نیز سرایت کرده است. آقا و فرزندانش اهل تجملات نیستند. همین اعتقاد آنان را از سوء استفاده از مقام و موقعیت بازداشته است. من این سادگی را در منزل ایشان به تماشا نشستم. روزی معظم لَه مرا به کتابخانه خود دعوت کردند، من درآنجا یک میز ساده و قدیمی دیدم. در کنار میز نیز یک صندلی کهنه بود. آن میز وصندلی مربوط به قبل از انقلاب بود. مقام معظم رهبری در کتابخانهٔ سادهٔ خود هنوز از همان میز و صندلی استفاده میکنند.»
***
از زبری آن فرش به موکت پناه بردم!
حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینی «ره» ساده زیستی رهبر معظم انقلاب را روایت میکند: «بر خود واجب میدانم که شهادت دهم زندگی داخلی آیت الله خامنهای نه ازباب اینکه رهبر عزیزانقلاب ما به این حرفها نیاز داشته باشند، بلکه وظیفه خود میدانم تا این مهم را به مردم مسلمان وانقلابی ایران بگویم. من از داخل منزل ایشان مطلع هستم. مقام معظم رهبری درخانه، بیش از یک نوع غذا بر سفره ندارند. خانوادهٔ معظم لَه روی موکت زندگی میکنند. روزی به منزل ایشان رفتم، یک فرش مندرس آنجا بود. من از زبری آن فرش به موکت پناه بردم! »
***
مگر امکان دارد درخانهای برنج نباشد؟!
آقای سید علی اکبر طاهایی ساده زیستی رهبر معظم انقلاب را روایت میکند: « من درآن زمان نمایندهٔ مجلس شورای اسلامی بودم. همسرم یکی از بچّهها را نزد پزشک برد و درمطب دکتر همسر مقام معظم رهبری را ملاقات کرد. ایشان نیز یکی از فرزندان خود را برای مداوا به آنجا آورده بودند. کسی نمیدانست که ایشان کیست! چون نوبت به همسر اقا رسید؛ به اتاق پزشک مراجه کردند. دکتر پس از معالجه فرزند مقام معظم رهبری گفت: برای مداوای فرزندتان روزی یک لیوان لعاب برنج به او بدهید.
همسر مقام معظم رهبری گفت: ما چنین امکاناتی را نداریم. پزشک که ایشان را نمیشناخت عصبانی شد و گفت: مگر امکان دارد درخانهای برنج نباشد؟!
همسر مقام معظم رهبری فرمود: آقای ما اجازه نمیدهد که درخانه، غیرازبرنج کوپنی استفاده کنیم وآن هم کفاف خوراک ما را بیش ازیک باردرهفته نمیدهد.»
***
پدر و مادر رئیس جمهور کشور، پول و غذا نداشتند
حجت الاسلام و المسلمین مسیح مهاجری ساده زیستی رهبر معظم انقلاب را روایت میکند: « در زمان ریاست جمهوری آیت الله خامنهای، ایشان ماجرایی را برای من تعریف کردند که بسیار شنیدنی و جالب است. معظم لَه فرمودند روزی در دفتر کارم نشسته بودم، تلفن زنگ زد. مادرم پشت خط بود، گوشی را که برداشتم با صدای خنده ایشان روبه رو شدم. علت را پرسیدم؛ مادرم گفت: «چند روزی است در خانه هیچ نداریم، پدرت هم پولی ندارد.»
این داستان برای من بسیار مهم بود. پدر و مادر رئیس جمهور کشور، پول و غذا ندارند. ماجرای مذکور نشان از ساده زیستی در خانه مقام ولایت دارد. ایشان در خانه بسیار ساده زندگی میکنند و هیچ فردی تا به حال نتوانسته از موقعیت معظم لَه سوء استفاده کند. چه افتخاری برای ملت مهمتر از اینکه چنین شخصیت ارزشمندی رهبری آنان را بر عهده دارد؟!»
***
اشتباه کردید که زیلوها را عوض نمودید!
سردار شهید پاسدار شوشتری ساده زیستی رهبر معظم انقلاب را روایت میکند: « مقداری زیلو در خانه مقام معظم رهبری بود. آنها را جمع کردیم و فروختیم و یک مقدار هم پول از مال شخصی خودم روی آنها گذاشتم. تا به جای آن زیلوها، برای منزل آقا فرشی تهیه کنیم.
وقتی زیلوها را عوض کردیم و فرشها را پهن نمودیم، آقا تشریف آوردند و فرمودند: «اینها دیگر چیست؟!»
گفتم: «زیلوها را عوض کردیم.» فرمودند: اشتباه کردید که عوض نمودید. بروید همان زیلوها را بیاورید. اصرار را بیفایده دیدم و با هزار مکافات رفتم و زیلوها را پیدا کردم وتوی خانه انداختم. زیلوهایی که واقعاً به آنها نگاه میکردی، میدیدی که نخشان در آمده و ساییده شدهاند.»