نکته تاسف بار دیگر اینکه حتی معماران غربی هم به این راحتی که ما معماری بی هویت وخارج از محدوده احساس وفرهنگ را چذیرفته ایم نپذیرفته اند وهمیشه نقد ها وعکس العمل هایی داشته اند به عنوان مثال وقتی لوکوربوزیه معمار مدرنیسم پیرو سبک بین الملل گفت خانه ماشینی است برای زندگی رایت که پیرو معماری ارگانیک است می گوید اگر خانه ماشینی است برای زندگی پس قلب هم تلمبه ای است که فقط خون را در بدن جریان می اندازد ویا وقتی رایت وارد خانه شیشه ای فیلیپ جانسون شد (خانه ای که تمامی فضا با پوشش کاملاآشکار وشفاف حتی در موررد خصوصی ترین فضاهای زندگی است وکاملا برون گرا است) گفت به من بگو من دراینجا باید کلاهم را دربیاورم یا بذارم آیا اینجا محیط بیرون است ومن باید برطبق محیط بیرون باشم یا داخل فضا است آیا محیط خصوصی است یا محیط عمومی است.
سبک بین الملل که تاثیر فرهنگ ومحیط را در معماری نفی می کند وخواستار یک اصول کلی برای معماری در تمام جهان بدون در نظر گرفتن اصول فرهنگی ومحیطی بود که مخالفان سر سختی نیز داشت معماری ارگانیک معماری نشات گرفته از طبیعت که منشا رمانتیک دارد وبناها را در دل طبیعت می رویاند
چگونه بایدبه معماری ایرانی واسلامی برگردیم؟
چه باید کرد آیا ما مسئول محیطی که در آن زندگی می کنیم نیستیم چرا تا این حد معماری ما از فرهنگ ما به دور افتاده اگر نقدی هم شده در حد سخن وحرف بوده چرا اجازه می دهیم شهرهایمان اینقدر بی هویت باشند آیا کسی که وارد تهران می شود متوجه معماری ایرانی اسلامی می شود یا متوجه یک معماری تقلیدی بی هویت که حتی درست هم تقلید نشده است