نتیجه مسخره و استهزا
روزی در مجلس امام سجاد(ع)جمعی بودند گفتند ما آمده ایم شما حدیثی بفرمایید.
حضرت می دانست در مجلس از منافقین هستند از آن جمله ضمره بن ضرار ،که ایمان و خشوع قلب نداشت.حضرت گفت چه کنیم اگر ساکت شویم نگوییم میگویند بخل کرده و علمش را آشکار نکرد و اگر بگوییم استهزا می کنند... ولی می گوییم.
آنگاه فرمود:جدم خاتم انبیاء محمد(ص) فرموده است:هرکس می میرد روحش بالای نعش اوست(در غسالخانه بالای بدن است و در تابوت بالای تابوت است) رو به اهلش می کند و می گوید: ای اهل من گول دنیا را نخورید، دیدید من این همه جان کندم حالا می خواهم به سوراخ گور بروم...این هوس ها فایده ندارد از حلال و حرام جمع کردم ،آنجا باید حساب پس دهم.شما حرص نزنید و از حرام فرار کنید.
این را فرمود.ضمره جاهل استهزا کرد و از روی مسخره گفت: اگر حرف می زند خوب است از دوش آنهایی که او را می برند فرار کند.
حضرت ساکت شد.ضمره بلند شد و رفت.
چند روز گذشت.روزی ابوحمزه ثمالی از خانه در آمد که نزد امام سجاد (ع)بیاید.در اثنای راه یکی از دوستانش به او خبر داد که ضمره مرد.
خودش نقل می کند که :برم ببینم چه می شود .وقتی رسیدم جنازه اش را می خواستند به خاک بسپارند.گفتم بروم جلو ببینم چه می بینم. به بهانه اینکه می خواهم من صورتش را به خاک بگذارم داخل گورش شدم.به خدای واحد قسم ،دیدم لبهایش می جنبد و می گوید:" ویل لک ویل لک" : وای بر تو ضمره دیدی به آنچه امام می گفت رسیدی.!
لرزیدم.نتوانستم قرار بگیرم زود از گورش بیرون آمدم.خدمت امام سجاد (ع) رسیدم و گفتم:آقا آن کسی که آن روز مسخره میکرد مرد و خودم شنیدم : که می گفت: ای بدبخت!وای بر تو! دیدی آنچه امام می گفت حق و صدق بود و به آن رسیدی ؟
(داستانهای پراکنده ،ص 61)