سلام دوستان
از آبی بیکران عزیز و طهارت گرامی بخاطر جوابشون به این سوال ممنونم، خیلی خوب بود.
و اما با اجازتون من هم یک جوابکی بدم...
بنظر من میشه این کار امام علی رو بطور ساده اینطوری بررسی کنیم که؛ غیر از اینه که نماز میخونیم برای خدا، جهاد میکنیم برای خدا وکمک میکنیم بازهم برای خدا. می بینید که همه برای خداست وهمهس یک چیزه. بذارید یه طور دیگه بگم...
ما برای چی نماز میخونیم؟ آیا نماز برای آزادی روح و بدست آوردن خدا نیست؟... هدفمون از کمک به دیگران چیه؟ آیا برای خلاصی از عذاب وجدان (که خود این عذاب نشانه روحه) و بدست آوردن خدا نیست؟... بذارید منظورم رو از بدست آوردن خدا رو روشنتر کنم و همینطور یه تفسیر کوچیک،شاید کمکی بکنه...
ببنید... خدا چیه؟... آره... تعریف و تفسیرش کنید...
حالا بنظر شما انسان چیه؟... آیا انسان یک تیکه گوشت واستخونه؟ یا یک مشت خاک( بهتر بگم کلوخ)؟ ویا اصلا شاید یک حیوان باشه فقط در یک شکل تکامل یافته تر و آشنا به قابلیتهایش؟هان؟... بنظر شما اگه انسان یکی از مثالهای بالا باشه و یا حتی اگه قسمتی از اونها باشه، میتونه دست همنوع رو بگیره، ویا عذاب وجدان براش معنی پیدا میکرد؟...خوب فکر کنید بعد تفسیر کنید؛ سرسری نگذرید...
انسان یک وجود ماورایی و مافوق درکه که اگه اینطور نبود باید در رفتار و اعمالش شک میکردیم؛ تنها چیزی که ممکنه در مورد انسان به ذهن برسه یک چیزه...!
خوب دقت کنید و اگه اشتباه میکنم برام دلیل و برهان نقض بیارین!!!... انسان خداست، خود خود خدا؛ قسمتی از خدا که خدایی تو خونشه.خدا قدرتی بی حد و بی نهایت داره. انسان فقط نمود وتبلور خداست در شکلی وکالبدی مادی و فانی. ... دوباره میگم، کالبد فانی است و انسان ویا به عبارتی خدا هیچوقت بوجود نیومده که بخواد از بین بره و فانی باشه، همیشه بوده، هست و خواهد بود.حال اگر چیزی به این کالبد ضربه یا خدشه وارد کنه، اون چیز مادی است و یک ماده نمیتونه به چیزی ماوراء خودش دسترسی داشته باشه. به عنوان مثال بذارید شما رو یاد بچگی هاتون بندازم، خیلی خیلی قبل. اون روز که اون آقاهه(یا شاید خانومه که البته نمیدونم چیکارتون میشده) توپتون رو برداشته بودو تو دستش گرفته بود و دستش رو هم تاجاییکه میتونست برده بود بالا تا دست شما بهش نرسه، و دست شما در نهایت تقلا به سختی به زانوش میرسید؛ اون موقع چه احساسی داشتید وقتی مطمئن بودید که دستتون به توپ(توی اون ارتفاع) نمیرسه؟این ماده هیچگاه نمی تونه خودش رو به اون ارتفاع و مقام برسونه چون ذاتش رو پست سرشتن.چیزی که سنگینه، خوب سنگینه دیگه... پس میبینید که این دلیلی برای حواس پرتی برای یک وجود ماورائی(انسان ویا همون خدا) نیست و در اصل اصلا چیزی نیست که حتی قابل فکر کردن باشه...اما اینکه چه چیزی میتونه تا اون مقام بالا بره و در اون منزلت و رتبه قرار بگیره که بتونه به این وجود دسترسی داشته باشه...، باید بگم بالاخره یه بابایی، مامانی، کسی پیدا شد که اون توپ رو از اون نفر گرفت و داد به ما. دیدید، یک نفر پیدا شد که قدش به نوک دست اون فرد رسید و توپ و ازش گرفت. ... قاعدتا چیزی که همتراز و در شان این وجود باشه میتونه و ارزشش رو هم داره که این وجود حواسش رو به اون جلب کنه. حالا اگه کمک و دستگیری از یک مستمند یک عمل روحی (بلند مرتبه اما نه از نطر مادی) نیست پس چیه؟حالا این خدا یک کار رو لازم دونسته واون کار رو با کمک یک کالبد مادی کرده ویک چیز مادی و کلی هم بی ارزش( البته از نظر مادی پرارزش) رو به یکوجود همانند خودش داده تا اون وجود برای کالبد فانی خودش خرج کنه، فقط به این خاطر که این وجود عزیز چون نتونسته هنوز جایگاه و مقام خدایی خودش رو پیدا کنه مجبوره که به یکی مثل خودش وابسته بشه(منظور از نظر مادیه).
اگه دقت کرده باشید و منظورم رو خوب رسونده باشم متوجه میشید که عمل خروج تیر از بدن و همینطور کمک به مسکین، هیچ ربطی به هم ندارن اما اون حس نکردن درد و این کمک، درحقیقت یک چیزه و از هم بله هیچ عنوان جدا نیست؛ فقط بازهم منظورها خوب بیان نشد، برداشتها غلط بود و به تبع آن سوالات هم اشتباه اذهان رو مشغول کرد.
البته اگه خوب فکر کنید و آزاده تر در اندیشه ها بگردید حتما جوابهایی درستتر، کاملتر و قانع کننده تر از این به ذهن شما خواهد رسید؛ فراموش نکنید که شما خدایید و خدا همه چیز میداند. البته اگه دلیل بهتری بدست آوردین حتما به من هم بگید تا استفاده کنم و نظرم رو پرورش بدم.ممنونممنون؛ یکی بخاطر اینکه قراره منو از پیشرفتهاتون تو این زمینه باخبر کنین(جلوجلو) ویکی هم بخاطر اینکه این مطلب منو خوندید و شرمندم که خیلی طولانی شد. البته دلیل برای تشکر زیاده اما...
...
واما سوال این نوبه...
بنظر شما اگه اسلام به ایران لشکر کشی نمیکرد، چی میشد؟ آیا پیامبر نمی تونست باتبلیغ های برون مرزی( منظورم ارشاد مردم ایران بدون براندازی حکومت) ایرانیان رو مسلمون کنه؟ اگه اینطوری می بود، مردم به اسلام پایبندتر نمیشدند(منظورم مردمانی که مسلمان می شدند)؟اصلا چرا و به چه علت پیامبر حکم بر براندازی حکومت ایران و حمله به ایران را داد؟ حتما باید حکومت، ثروت و علم(کتابهای سوزانده شده توسط اعراب) از بین میرفت تا اسلام زنده بمونه وبه ایران برسه؟ اصلا چرا اعراب پس از حمله بلاهایی آنچنانی بر سر ایران و ایرانین آوردند( البته لطف کنین و توی جوابتون از بلاهای وارد بر سر این ملت از طرف اعراب مثالهایی بزنید)؟مگر پیامبر آینده اسلام را در دست ایرانیان نمیدید، پس چرا با اینکه احتمالا می دانست اعراب با ایران چه خواهند کرد( باتوجه به علم غیب پیامبر) دستور حمله به ایران را به اعراب داد؟اگر اعراب حمله نمیکردند بنظر شما الآن وضع اقتصادی، سیاسی و علمی و ... ایران (احتمالا) بهتر از قبل نمی بود و آیا این برای اسلام و تبلیغ و جهانی شدنش بهتر نبود؟ووو...
بازهم جهت یادآوری از شما عزیزان خواهش میکنم که اثبات حرفهایتان از منابعی غیر اسلامی و از عقل و منابع عامه پسند و قابل قبول برای عامه(منظورم همه حتی غیر مسلمانان و حتی افراد ملهد و بی دین)استفاده کنید.تشکر
یاحق